چرا آمریکا باید رویکرد خود را بازنگری کند
خواسته غیرممکن غنیسازی سفر

نویسنده: جوزف بوشه، استاد مدعو در دانشگاه جورجتاون و تحلیلگر ارشد در مرکز مطالعات خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: در حالی که مذاکرات هستهای با ایران در مسقط، پایتخت عمان، وارد مرحله حساسی شده، اظهارات اخیر مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، مبنی بر توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران، نگرانیهایی را درباره مسیر آینده این مذاکرات ایجاد کرده است. درحالیکه دولت دونالد ترامپ بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای تأکید دارد، اصرار بر "غنیسازی صفر" ممکن است مذاکرات را به بنبست بکشاند و فرصت دستیابی به یک توافق پایدار را از بین ببرد. اکنون زمان آن است که آمریکا رویکرد خود را بازنگری کند و دیپلماسی عملگرایانهتری را در پیش بگیرد.
زمینه تاریخی: از برجام تا فشار حداکثری
توافق هستهای 2015، که بهطور رسمی با عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شناخته میشود، محدودیتهای سختگیرانهای بر برنامه هستهای ایران اعمال کرد و در ازای آن، تحریمهای اقتصادی علیه این کشور را کاهش داد. بااینحال، خروج یکجانبه آمریکا از این توافق در سال 2018 و اعمال سیاست "فشار حداکثری" توسط دولت اول ترامپ، ایران را به سمت افزایش غنیسازی اورانیوم و کاهش تعهدات خود تحت برجام سوق داد.
طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، ایران تا مارس 2025 ذخایر اورانیوم غنیشده خود را به بیش از 5,000 کیلوگرم رسانده که شامل مقادیر قابلتوجهی اورانیوم غنیشده تا سطح 60 درصد است. این سطح از غنیسازی، اگرچه هنوز برای تولید سلاح هستهای کافی نیست، فاصله ایران تا دستیابی به توانایی تسلیحاتی را بهطور قابلتوجهی کاهش داده است.
مذاکرات کنونی: فرصتها و چالشها
مذاکرات کنونی در مسقط، که توسط استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، هدایت میشود، با هدف احیای برخی از عناصر برجام و ایجاد چارچوبی برای کاهش تنشها انجام میشود. اظهارات اولیه ویتکاف مبنی بر پذیرش غنیسازی محدود تا سقف 3.67 درصد، همانطور که در برجام پیشبینی شده بود، نشاندهنده تمایل به یک توافق عملگرایانه بود.
بااینحال، موضعگیری اخیر مارکو روبیو، که خواستار توقف کامل غنیسازی و وارد کردن مواد غنیشده برای برنامه غیرنظامی ایران شده، رویکردی حداکثری را نشان میدهد که با واقعیتهای سیاسی و فنی ایران سازگار نیست. ایران بارها اعلام کرده که غنیسازی را حق خود تحت معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) میداند و بعید است که از این موضع عقبنشینی کند.
چرا "غنیسازی صفر" غیرواقعبینانه است؟
اصرار بر توقف کامل غنیسازی، که توسط روبیو و برخی دیگر از مقامات تندرو مانند مایکل والتز، مشاور امنیت ملی، مطرح شده، چندین مشکل ایجاد میکند:
مخالفت ایران: غنیسازی برای ایران نهتنها یک موضوع فنی، بلکه یک مسئله غرور ملی و استقلال استراتژیک است. تهران استدلال میکند که کشورهای دیگر، مانند ژاپن و آلمان، برنامههای غنیسازی غیرنظامی دارند و ایران نیز باید از این حق برخوردار باشد.
فقدان مشوقهای اقتصادی: برخلاف برجام، که کاهش تحریمها را بهعنوان مشوقی برای محدودیتهای هستهای ارائه میداد، رویکرد "غنیسازی صفر" هیچ امتیاز اقتصادی ملموسی برای ایران فراهم نمیکند. این امر انگیزه ایران برای همکاری را کاهش میدهد.
تقویت تندروها در ایران: فشار حداکثری، بهجای تضعیف حکومت ایران، به تقویت جناحهای تندرو در تهران منجر شده است. رد کامل غنیسازی میتواند مذاکرهکنندگانی مانند عراقچی را تضعیف کند و به افزایش نفوذ کسانی منجر شود که خواستار توسعه سریعتر برنامه هستهای هستند.
پیامدهای منطقهای: بنبست در مذاکرات ممکن است ایران را به سمت همکاری نزدیکتر با چین و روسیه سوق دهد، که این امر میتواند توازن قدرت در خاورمیانه را به ضرر منافع آمریکا و متحدانش تغییر دهد.
نیاز به رویکردی متعادل
برای دستیابی به یک توافق پایدار، آمریکا باید رویکردی متعادل اتخاذ کند که هم نگرانیهای امنیتی خود را برآورده کند و هم خواستههای مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. پیشنهادهای زیر میتواند راه را برای پیشرفت هموار کند:
پذیرش غنیسازی محدود: اجازه دادن به ایران برای حفظ غنیسازی در سطح پایین (مانند 3.67 درصد) تحت نظارت دقیق آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند بهعنوان یک مصالحه عمل کند. این امر به ایران امکان میدهد "حق" خود را حفظ کند، درحالیکه خطر دستیابی به سلاح هستهای را به حداقل میرساند.
ارائه مشوقهای اقتصادی: کاهش هدفمند تحریمها، بهویژه در بخشهای انرژی و بانکی، میتواند ایران را به پایبندی به محدودیتهای هستهای ترغیب کند. این امر همچنین میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی ایران کمک کند و فشارهای داخلی بر دولت را کاهش دهد.
گنجاندن مسائل منطقهای: هرچند پیچیده، گنجاندن موضوعات منطقهای، مانند نفوذ ایران در سوریه و یمن، در مذاکرات میتواند به ایجاد یک چارچوب جامعتر برای کاهش تنشها منجر شود.
هماهنگی با متحدان: آمریکا باید با متحدان اروپایی خود، بهویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان، که در مذاکرات اولیه برجام نقش کلیدی داشتند، هماهنگی نزدیکتری داشته باشد. این هماهنگی میتواند به کاهش اختلافات داخلی در دولت آمریکا، مانند تنش بین روبیو و ویتکاف، کمک کند.
نقش متحدان منطقهای
موضع سختگیرانه روبیو تا حدی تحت تأثیر فشارهای اسرائیل و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، قرار دارد که خواستار محدودیتهای حداکثری بر برنامه هستهای ایران هستند. بااینحال، اصرار بر "غنیسازی صفر" ممکن است به بیثباتی بیشتر در منطقه منجر شود، زیرا ایران میتواند با افزایش فعالیتهای نیابتی خود یا تقویت روابط با چین و روسیه به این فشارها پاسخ دهد.
اسرائیل، که اخیراً به دلیل اظهارات پاپ فرانسیس درباره غزه سفیر خود را از واتیکان فراخوانده، نفوذ قابلتوجهی بر سیاست آمریکا در قبال ایران دارد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بارها خواستار تخریب کامل برنامه هستهای ایران شده است. آمریکا باید بین پاسخگویی به نگرانیهای اسرائیل و پیگیری دیپلماسی عملگرایانه با ایران تعادل برقرار کند.
نتیجهگیری
مذاکرات هستهای با ایران در مقطع حساسی قرار دارد. درحالیکه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای همچنان اولویت اصلی است، رویکرد حداکثری "غنیسازی صفر" که توسط مارکو روبیو و دیگران حمایت میشود، خطر بنبست دیپلماتیک را افزایش میدهد. آمریکا باید از تجربه برجام درس بگیرد و رویکردی متعادل را اتخاذ کند که غنیسازی محدود، مشوقهای اقتصادی و نظارت بینالمللی را ترکیب کند.
دونالد ترامپ، که پیشتر از مذاکره برای پایان دادن به مناقشه هستهای با ایران حمایت کرده بود، اکنون باید بین دیدگاههای تندروهایی مانند روبیو و دیپلماتهایی مانند ویتکاف میانجیگری کند. موفقیت در این مذاکرات نهتنها به نفع امنیت منطقهای است، بلکه میتواند از تشدید تنشهای جهانی، بهویژه در پرتو هشدارهای اخیر روسیه درباره درگیری با ناتو، جلوگیری کند.
ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد که فرصت دیپلماسی از دست برود. اکنون زمان عملگرایی است، نه آرمانگرایی.
منبع: هیل / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :