چرایی رفتن ایران به عمان
آیا ترامپ میتواند از سد مخالفان توافق با ایران عبور کند؟

نویسنده: روح الله سوری، کارشناس ارشد روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: بالاخره پس از کش و قوس های فراوان، جمهوری اسلامی ایران به صورت رسمی به دور تازه ای از مذاکرات با آمریکا وارد شد. قبل از هر چیز باید به این سؤال پاسخ داد که چه دلایل و انگیزه هایی، مقامات ایران را علیرغم مخالفت های جدی اولیه به پای میز مذاکره سوق داده است. به نظر می رسد پاسخ این سوال را باید در برداشت ایران از شرایط پیش رو تحت تاثیر وقوع دو رخداد در یک ماه گذشته جستوجو کرد. جابهجایی و انتقال حجم عظیمی از ماشین جنگی آمریکا به مناطق نزدیک ایران و نامه نگاری ترامپ به مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران دو رویدادی هستند که به برداشت تصمیم گیرندگان ایران از وضعیتی که کشور با آن مواجه است، رسانده است.
نامه ترامپ و همزمان نمایش جدی بودن تصمیم آمریکا برای ورود به جنگ با ایران هر دو یک هدف مشترک داشتند و آن این که عدم ارسال سیگنال مثبت از سوی ایران برای شروع مذاکره با ترامپ با آغاز یک حمله نظامی جدی به ایران مساوی خواهد بود. چیدمان چنین شرایطی از سوی ترامپ، تا اینجای کار، ایران را به این جمعبندی رسانده است که عدم موافقت با مذاکره به معنای شروع جنگی خواهد بود که نه تنها برنامه هسته ای که اهدافی فراتر از آن را هم هدف قرار خواهد داد. پر بیراه نیست که گفته شود وضعیت توصیف شده، ایران را در شرایطی مشابه به مقطع پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل در خصوص جنگ ایران و عراق قرار داده است، به همین خاطر ایران در این مرحله تحت تاثیر چنین وضعیتی، به شروع مذاکرات در عمان چراغ سبز نشان داد.
اما سوال بعدی این است که هدف و یا اهداف احتمالی ایران از پذیرفتن شروع مذاکرات چیست. نگارنده بر این باور است که مقامات جمهوری اسلامی ایران دو هدف کلی و مرتبط با هم را از ورود به مذاکرات در سر دارند.
۱. کاهش احتمال جنگ
۲. آزمون امکان کوتاه آمدن ترامپ از خواسته های حداکثری اش در قبال جمهوری اسلامی ایران.
از نگاه ایران موافقت با مذاکرات عمان در درجه اول و در کوتاه مدت این پتانسیل را خواهد داشت تا خطر جنگ را کم کند و در درجه بعدی هم این امید را در پی خواهد داشت که بتواند ترامپ را با کوتاه آمدن از خواست های حداکثری اش به پذیرش یک توافق حداقلی یا میانه متمایل کند.
به نظر می رسد دستیابی به یک توافق میانه بدون خواسته های حداکثری ترامپ اگر چه بهترین حالت از نظر ایران می تواند باشد اما با موانع و چالش هایی نیز مواجه است.
مهمترین این چالش ها عبارتند از :
۱. نگاه منفی ترامپ به توافق قبلی (برجام) به عنوان یک توافق بد
۲. مخالفت های داخلی در آمریکا
۳. نقش بازیگران منطقه ای
آنچه ترامپ را به خروج از برجام متمایل کرد این بود که از نگاه وی توافق برجام به دلیل وجود برخی بندهای آن توافقی نیست که از دستیابی ایران به سلاح هسته ای مانع شود. از نظر ترامپ و کسانی چون مایک پومپئو، وزیر أمور خارجه دور اول دولت او، وجود بندهای موسوم به غروب برجام و پذیرش حق ایران برای داشتن سطحی از غنی سازی از مهمترین موضوعاتی بودند که این توافق را به یک توافق بد تبدیل کرده بود. از نظر ترامپ توافقی را می توان یک توافق خوب خواند که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای برای همیشه شود. ترامپ همچنین معتقد بود که برنامه توسعه موشکی ایران و به تبع سیاست های منطقه ای آن موضوعی منفک از برنامه هسته ای ایران نیست.
مجموع چنین برداشتی از سوی ترامپ، این فرضیه را ایجاد می کند که احتمال موافقت وی با توافق مدنظر ایران که چیزی به احتمال زیاد شییه برجام است خیلی بالا نمی تواند باشد. اگرچه در اینجا نمی توان فاکتور ویژگی های شخصیتی ترامپ را نادیده گرفت. ویژگی هایی که وجود تفاوت میان گفته ها و اعمال ایشان را خیلی به یک امر دور از انتظار تبدیل نمی کند.
توافق میانه یا شبه برجام جدای از تضادی که با دیدگاه کلی ترامپ راجع به برنامه هسته ای ایران دارد در داخل آمریکا نیز با مخالفت های جدی از سمت برخی نمایندگان کنگره مواجه خواهد شد. کما اینکه در نامه تعدادی از نمایندگان به ترامپ این موضوع را شاهد هستیم.
سومین مولفه مؤثر بر نوع توافق ایران و آمریکا نقش بازیگران منطقه ای مثل عربستان، اسرائیل و امارات متحده عربی است. عربستان و امارات را باید از جمله کشورهای مخالف توافق برجام به حساب آورد. از نگاه این دو بازیگر منطقه ای، برجام توانسته بود از طریق ارائه چارچوبی مشخص برای برنامه هسته ای ایران، تنش های میان آمریکا و ایران را تا اندازه زیادی کاهش دهد اما مساله اساسی از نظر این دو، عدم توجه برجام به سیاست های منطقه ای ایران و توانایی برجام در بازگرداندن ایران به جامعه جهانی بود. حفظ سطح ۳.۶۷ درصدی از غنی سازی برای ایران نیز موضوع حائز اهمیت دیگری بود که این دو کشور با آن موافقتی نداشتند. استدلال آنها این بود که برجام توازن قوای منطقه ای را در درازمدت به نفع ایران تغییر خواهد داد و اگر قرار است ایران حق غنی سازی اورانیوم داشته باشد آنها نیز چنین حقی را دارند و جامعه جهانی باید این حق را برای آنها نیز محفوظ دارد. برجام نقش مهمی در تغییر اعتماد کشورهای عربی به آمریکا داشت و همین امر آنها را به تنوع بخشی در روابطشان با قدرت های بزرگ متمایل کرد بهطوری که درصدد توسعه روابط خود با رقبای آمریکا مثل چین و روسیه برآمدند. بنابراین پیش بینی که می توان کرد این است که این گروه از متحدان منطقه ای آمریکا لابی ها و رایزنی های خاص خود را برای تاثیرگذاری بر خروجی توافق احتمالی میان ایران و آمریکا به کار خواهند انداخت و هر گونه توافقی که از نگاه آنها تهدیدی برای توازن قوای منطقه ای به نفع ایران باشد می تواند این کشورها را در نزدیکی بیشتر به اسرائیل مصمم تر کند.
در طرف دیگر ماجرا اسرائیل قرار دارد که مهمترین و دائمی ترین مخالف برنامه هسته ای و منطقه ای ایران است. از نگاه اسرائیل ایران به هیچ عنوان نباید توانایی دستیابی به سلاح هسته ای را داشته باشد و موثرترین راه حل نیز برای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای راه حل نظامی است. اسرائیل بهویژه پس از حملات هفتم اکتبر و ضرباتی که به حماس و حزب الله وارد ساخته شرایط را برای وارد کردن ضربه نهایی به ایران مساعد میداند به همین خاطر ذاتا با هرگونه توافقی میان ایران و آمریکا مخالف است.
از نظر اسرائیل حتی اگر نهایتا هم قرار بر توافقی بین ایران و آمریکا باشد این توافق باید خواسته های اسرائیل را در نظر بگیرد. از دیدگاه اسرائیل یک توافق خوب باید شامل دو بخش باشد :
۱. برچیدن برنامه هسته ای ایران
۲. پایان دادن به سیاست های منطقه ای ایران که می تواند تهدیدی برای امنیت اسرائیل باشد
در موضوع هسته ای، خواسته اسرائیل این است که ایران امکان غنی سازی را بهطور کامل از دست بدهد و اورانیوم غنی شده ۶۰ درصدی را هم به خارج از کشور ارسال کند.
در رابطه با سیاست های منطقه ای ایران هم اسرائیل خواهان این است که ایران تمامی ارتباطات خود با گروه هایی مثل حوثی ها و حزب الله را قطع کند. اسرائیل درصورت راضی شدن به شکل گیری توافق میان ایران و آمریکا به دنبال اخذ تضمین های امنیتی مشخص از سوی آمریکا در مقابل هرگونه تهدید احتمالی ایران در آینده خواهد بود. چنین تضمین هایی از نظر اسرائیل صرفا منحصر به دریافت کمک های دفاعی و تهاجمی آمریکا به اسراییل همچون سیستم های تاد و جنگنده های پیشرفته نخواهد شد و اسرائیل به دنبال این خواهد بود که آمریکا در توافق با ایران هر گونه کمک از سوی ایران به گروه های نیابتی یا تلاش برای انجام اقدامی مشابه با وعده صادق را به مثابه نقض توافق و مجوزی برای حمله به ایران تلقی کند.
با احتساب آنچه گفته شد ترامپ برای دستیابی به یک توافق حدمیانه راه خیلی آسانی را در پیش ندارد و باید به متقاعدسازی مخالفین قادر باشد. در این مسیر اقداماتی مثل کمک های نظامی به عربستان و اسرائیل، کمک به توسعه برنامه هسته ای عربستان و نهایی کردن طرح عادیسازی روابط اسرائیل با عربستان، می تواند به عنوان مشوق هایی از سوی دولت ترامپ برای نیل به اهداف خود در توافق با ایران مورد استفاده قرار گیرد اما آیا چنین رویکردی قادر خواهد بود مخالفین توافق با ایران را وادار به کوتاه آمدن کند؟ به نظر می رسد موفقیت یا عدم موفقیت ترامپ در ترغیب یا اجبار مخالفان برای پذیرش توافق احتمالی با ایران، فاکتور مهمی در جهت گیری آینده مذاکرات و معادلات منطقه ای خواهد بود.
نظر شما :