استالین، دیکتاتوری که جنگیدن بلد بود
بیژن اشتری در یادداشتی می نویسد: استالین معتقد بود سربازانش باید تا آخرین قطره خونشان بجنگند. او اعتقاد داشت سرباز شوروی هرگز نباید تسلیم و اسیر شود. از نظر استالین اسارت به معنای خیانت بود.
ادامه مطلببیژن اشتری در یادداشتی می نویسد: استالین معتقد بود سربازانش باید تا آخرین قطره خونشان بجنگند. او اعتقاد داشت سرباز شوروی هرگز نباید تسلیم و اسیر شود. از نظر استالین اسارت به معنای خیانت بود.
ادامه مطلببیژن اشتری در یادداشتی می نویسد: وای به حال رفقای علاقمند به سیاست. یکی از اینها که برای بیش از سی سال صادقانه به او خدمت کرده و سر پیری متهم به خیانت شده و به زودی قرار بود راهی دیار عدم شود خدمت استالین رفت و گفت: «رفیق استالین من سی سال است که صادقانه دارم به شما خدمت میکنم، سزای من مرگ نیست. حقشناسی حکم میکند که از جان من درگذرید». و جواب استالین به او: «حقشناسی صفت سگهاست, سزای تو اعدام است»
ادامه مطلببیژن اشتری در یادداشتی می نویسد: پروپاگاندا زمانی برای دیکتاتور خطرآفرین و مهلک میشود که او دروغهایی را که دستگاه تبلیغاتی خودش ساخته و پرداخته کرده راست میانگارد و بر همین اساس سیاستگذاری میکند و ماشین حکومتی اش را به جلو میراند. استالین در زمانی که میلیونها نفر از مردم شوروی به دلیل سیاست های غلطش بر اثر گرسنگی در حال مرگ بودند تحت تاثیر فیلمهای تبلیغاتی سینمای شوروی گمان میکرد که روستاییان در اوج رفاه و تنعم به سر میبرند و میزهای غذای آنها از فرط سنگینی تاب ورداشته است.
ادامه مطلبانتخاب، ترجمه، و تألیف: آرمنوش آراکلیان
ادامه مطلبامیر بختیاری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: هر چه تهران از در صلاح و نصیحت برآمد هیچ محل اعتنا نشد و قوای شوروری قوای اعزامی ارتش ایران برای خوابانیدن غائله را در شریف آباد قزوین متوقف کردند. این حرکت بی ریشه در مناطق کردنشین کمترین همراهی مردمی را نیافت چرا که کردها از اصیل ترین اقوام ایرانی و صاحبخانه بودند و کدام خشک سر در خانه خود علم آن دیگری را بر دوش می کشد؟
ادامه مطلبامیر بختیاری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به نظر میآید که محور دشمنان ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی موذیانه و با آلات فعل مختلف این تئوری کاتین را پی میگیرند. ترورهای نخستیندمان انقلاب که متفکری در آوازه شهید مطهری و رئوس قوای نظام نوپا را هدف گرفته بود و تا نظامی برجستهای چون شهید قرنی هم پیش رفت، خود گویای اهداف در پیش چشم بوده است. در سالهای اخیر نیز از ترور دانشمندان برجسته و وطندوست که اخیرترینش ترور شهید فخریزاده است تا اقدام به حذف سردار شهید قاسم سلیمانی از برجستهترین چهرههای خاورمیانه که به گواه خود رسانههای غربی تاثیر و اشتهارش در خاورمیانه قابل انکار و تردید نبود.
ادامه مطلبعلی موسوی خلخالی می نویسد: تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان با قدرت و با سختی ها و فشارهای بسیار توانسته امور را به مرحله ای برساند که توافق به گفته مسئولین کشورمان در دسترس است. نگذاریم انگیزه شان را از دست بدهند و مذاکرات که تا همین الآن هم فرسایشی شده بیش از این کشدار شود و فرصت ها از دست ما بروند. هیچکس نمی داند، فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. چشمانمان را به روی واقعیت های موجود نبندیم.
ادامه مطلبپوتین همه چیز را وارونه کرده است. او تمام دستاوردهای دهه های اخیر از جمله دستاوردهای خودش را از بین برده است. او دقیقاً برعکس اهداف اعلامی پیش رفته: به جای غیرنظامی کردن اوکراین، سبب شده این کشور به شکلی که قبلاً هرگز نبوده، مسلح شود. او به جای دور نگه داشتن ناتو، آن را تا مرزهای روسیه کشانده است. او به جای اینکه روسیه را دوباره بزرگ کند، توانسته است آن و مردمش را به یک ملت منحوس تبدیل کند. او در تلاش برای تحمیل نسخه خود از تاریخ ملت، آن را از تاریخ خود محروم کرده است. روسیه اکنون به بن بست رسیده، یک بن بست تاریخی.
ادامه مطلباکنون یعنی ۸۲ سال بعد از آن واقعه بسیاری از ژنرال های روسی آماده اند تابوی تاریخی را که به سختی تکرار می شود به چالش بکشند. به گفته منابع نظامی روسیه ترس از وقوع یک جنگ جهانی یا یک درگیری هسته ای باعث مهار مداخلات اروپا و ایالات متحده آمریکا خواهد شد، این در حالی ست که نیروی غالب طی ماه ها مشکلات اولیه را پشت سر خواهد نهاد و مردم اوکراین را به تسلیم وادار خواهد کرد.
ادامه مطلبمحمدرضا بارز در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ژوزف استالین هیچ وقت فکر نمی کرد در سال ۱۹۳۲ به هنگام اجرای فرمان ایجاد قحطی تصنعی (هولودومور) برای از بین بردن استقلال طلبان اوکراین، درست ۹۰ سال بعد خلف اولیگارش او لقب آزاد کننده اوکراین را به او اعطا کند.
ادامه مطلبصلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در نظام توتالیتر که اکنون کره شمالی تنها نمونه آن در جهان است، هیچ گونه قرارداد و میثاق اجتماعی میان دولت و شهروندان وجود ندارد و افراد هر لحظه در معرض دستگیری و خشونت دولتی قرار دارند. نمونه شاخص آن، امحای کولاک ها – طبقه دهقان متوسط الحال – در روسیه و نابودی یهودی ها و کولی ها و توان خواهان در آلمان رایش سوم است. به بیان دیگر در دو کشور یاد شده یک طبقه اجتماعی و یک گروه قومی، بخاطر منویات ایدئولوژیک طبقه حاکم، به طور کامل نابود شدند.
ادامه مطلبمهدی تدینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: هیچکس، مگر خود استالین، از تیرهای پیدا و ناپیدای این جنون در امان نبود. از زمین و آسمان نیزه میبارید. کوچکترین بیاحتیاطی کافی بود تا زندگی یک نفر به خاطر یک جمله، یک تفسیر، یک تحلیل، یک نظر یا یک بیاحتیاطی ساده در بیان عقیدهاش نابود شود. اما عمق فاجعه را هنوز نمیدانیم... این باتلاق اجتماعی که استالین درست کرده بود مهلکتر و ناجوانمردانهتر از چیزی بود که در این توصیف آمد، زیرا نوعی «زمانپریشیِ هولناک» نیز وجود داشت!
ادامه مطلبمهدی تدینی در یادداشتی می نویسد: تنها منجنیقِ یک جنبش سیاسی میتواند یک لیسانسه کشاورزی را به فرمانده کل اساس مسلح، رئیس کل اداره اطلاعات، وزیر کشور و رئیس پلیس یک کشور تبدیل کند و از او «هاینریش هیملری» بسازد که دهها اردوگاه را زیر نظر دارد و نیروهایش گریبان هر کسی را هر گوشه اروپا میتوانستند بگیرند. منجنیق یک جنبش سیاسی میتوانست فرد درسنخوانده و بیتخصصی مانند استالین را به رسته اول کشور پرتاب کند و فرمانروای بزرگترین امپراتوری تاریخ کند. و باز چنین منجنیقی میتوانست جامعه را بجنباند و بجنباند و به غلیان درآورد تا خبرچین اداره اطلاعات ارتش بشود پیشوای آلمان!
ادامه مطلبصلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: آنچه در کنفرانس مطبوعاتی رئیس جمهوری روسیه گفت، تنها ابراز تعلق خاطر به یک نظام متمرکز اقتدارگرا و ضد خودمختاری نبود، بلکه پرده برداشتن از آمال امپراتوریگرایانه یک زمامدار روس هم بود. ولادیمیر صرفا تزاری جدید نیست، استالینیستی بی پروا در عرصه بین الملل هم هست.
ادامه مطلبمهدی تدینی در یادداشتی می نویسد: وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشینشان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ میداند. همه آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر میشود. برنده اصلی استالیندوستی مردم روسیه هم کسی جز پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین میتواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه. لِف گودکوف، مدیر مؤسسه افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالیندوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب میخورد.
ادامه مطلبسید جواد طباطبائی می نویسد: اگر بتوان یک اصل خدشهناپذیر در تاریخ مارکسیسم پیدا کرد، به احتمال بسیار، همین تکیه بر جهل به عنوان دلیل در همه مباحثی است که پیروان مارکس چیز چندانی درباره آن نمیدانند.
ادامه مطلبمجتبی لشکربلوکی در یادداشتی مینویسد: فرض کنید در مورد یک مساله ملی مثلا تبدیل ایران به هاب ارتباطی منطقه، من یک درک از مساله دارم و تو درک دیگری. با هم از طریق گفت وگو به درک مشترک می رسیم اگر نرسیدیم از طریق رای گیری و انتخابات به تصمیم مشترک می رسیم. بنابراین یا با گفت وگو به درک مشترک و یک تصمیم مرضی الطرفین می رسیم یا اینکه نمی توانیم یکدیگر را با گفت وگو قانع کنیم و اینجاست که باید رای گیری کنیم و هر چه جمع گفت را بپذیریم. جامعه ای که اعضای آن احساس کنند همه در آن نقش دارند و احساس کنند که می توانند با یکدیگر یا به درک مشترک برسند یا به تصمیم مشترک دیگر، به فکر انقلاب و تخریب و خیانت به دیگران و دسیسه نمی افتند.
ادامه مطلب