نقدی بر یکی از تئوری های کارل مارکس

جهل دلیل نیست!

۰۸ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۳:۰۰ کد : ۱۹۸۵۲۲۵ اروپا نگاه ایرانی
سید جواد طباطبائی می نویسد: اگر بتوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در تاریخ مارکسیسم پیدا کرد، به احتمال بسیار، همین تکیه بر جهل به عنوان دلیل در همه مباحثی است که پیروان مارکس چیز چندانی درباره آن نمی‌دانند. 
جهل دلیل نیست!

نویسنده: دکتر سید جواد طباطبایی، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نویسنده در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست

دیپلماسی ایرانی: کارل مارکس در جایی از رساله دکتری خود در انتقاد از کسانی که نظریه اپیکور را مبنی بر این‌که اجزاءِ لایتجزا دارای کیفیاتی هستند نمی‌فهمیدند، می‌نویسد: «اسپینوزا گفته است: ”جهل دلیل نیست!“ اگر هر کسی می‌خواست فقراتی را که در نوشته‌های قدما نمی‌فهمد پاک کند، به زودی، در برابر لوحی سفید قرار می‌گرفتیم.» اشاره مارکس به بیانی از اسپینوزاست در انتقاد از کسانی که پیوسته پرسش‌هایی درباره «عللِ علّت‌ها» مطرح می‌کردند و در نهایت نیز به «مشیت الهی پناه می‌بردند که آسایشگاه دیوانگان» است. 

اگر بتوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در تاریخ مارکسیسم پیدا کرد، به احتمال بسیار، همین تکیه بر جهل به عنوان دلیل در همه مباحثی است که پیروان مارکس چیز چندانی درباره آن نمی‌دانند. 

اگرچه اعماق فاجعه بیشتر از این‌هاست و سخن مارکس، به نقل از اسپینوزا، مبنی بر این‌که جهل دلیل نیست، زمانی گفته شده است که او هنوز «علم تاریخ» خود را تأسیس نکرده بود تا همه رشته‌های فلسفه اسپینوزا را در ایدئولوژی خود پنبه کند. 

با این همه، خود مارکس، که، حتی اگر در جستجوی نظریه‌ای برای دگرگون کردن عالم و آدم بود، اما بهره‌ای از طنز داشت و می‌دانست که «ایدئولوژیِ» بسیاری از هواداران او «عینِ خریتِ» آنان است. مارکس کلمه «خریت» را چند بار در نامه‌هایی به فردیناند لاساله به کار برده و این نشان می‌دهد که او، به خلاف اکثریت پیروان خود، هنوز توان آن را داشت که در مواردی شیشه کبود ایدئولوژی را از پیش چشمان خود بردارد و خیال در واقعیت درنیامیزد! 

نخستین کسی که «علمِ تمام‌عیار» ــ‌ اصطلاح پلخانف ــ‌ نظریه مارکسیستی را جدّی گرفت فردریش انگلس بود که استادی در ساده‌ ـ و ـ‌ مبتذل‌سازی نظریه در حال تکوین دوست خود بود، و با مرگ مارکس بود که، به عنوان حواری سابقِ پیامبرِ «بی‌سلاح»، به مرجع همه انقلابیان «مسلح» تبدیل شد. 

در پایان سده نوزدهم و نخستین سال‌های سده بیستم، به مقیاسی که جنبش انقلابی اوجی می‌گرفت، بیش از پیش، از اهمیت نظریه مارکس برای توضیح مناسبات نظام سرمایه‌داری کاسته شد و با جانشین شدن انقلابیان به نظریه‌پردازان، خیل کسانی که بر طبل خالی انقلاب بدون تئوری می‌کوفتند بر واپسین کسانی که در مارکس چیزی پیدا نمی‌کردند که بتوان با آن انقلاب کرد برتری یافتند و با نخستین انقلاب سوسیالیستی نیز انقلاب، به تعبیر لنین، به «برق‌رسانی به به علاوه شوراها» فروکاسته شد. 

همین لنین بود که با نظریه داهیانه «حزب تراز نوین پرولتاریا» منافع گردانندگان حزب بلشویکی و فهم خود از آن مصالح را بر روسیه انقلابی تحمیل کرد و جامعه‌ای بیمار و در بحران را به استالین تحویل داد. 

با به قدرت رسیدن استالین، که به عنوان طلبه سابق مدرسه دینی مسیحیت اُرتُدوکس، یک‌تنه، نماینده دو شعبه استبداد دینی و دنیوی روسیه بود، با خلاصه‌هایی که در همه مباحث مربوط به امور دنیا و آخرت ترتیب داده بود، نظریه مارکسی‌ مؤثرترین سمّی را که می‌توانست آن را برای همیشه فلج کند در درون خود ایجاد کرد. 

اگر به گفته‌ای که از مارکس آوردم برگردم می‌توانم گفت که جهل استالینی، به عنوان جهل بزرگ‌تر حزب جماعت جاهلان همه روسیه، جانشین فهم ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های مناسبات انسانی و شیوه‌های عملکرد اجتماع انسانی شد.

کلید واژه ها: مارکسیست کارل مارکس روسیه ولادیمیر لنین ژوزف استالین


( ۱۶ )

نظر شما :

سیمین تقوی راد ۰۸ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۴:۴۵
شخصی(د.ه) جایی گفته بود ایرانیان تا نتایج تصمیمات اخذ شده را با پوست و گوشت و استخوانشان حس نکنند مفهوم منافع ملی را نخواهند فهمید. ما که در پایین حس کردیم امیدوارم در بالا نیز کمی به خود آمده باشند.
عزیز ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ | ۰۸:۰۷
نویسنده مقاله بایداز کلمات رسا وروشن که برای همه قابل فهم وقابل درک باشد استفاده نماید استاد یادتان باشد همه فلسفه شناس ومکتب شناس نیستند کمی با زبان خودمان به کمک فلسفه بنویسید تا همه باطرزفکر شما .مارکس لنین وسایر مکاتب اشنا شوند
منصور صدری ۰۹ مرداد ۱۳۹۸ | ۱۶:۲۴
مانند همیشه خواندنی بهمراه لذت فراگیری، آه و افسوس. لذت برای ترکیب دانش، استدلال و پارسی روان. آه و افسوس برای نادانی و فقر علوم انسانی که چه تباهی هایی بار آورده است.
ابراهیم قدیمی ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ | ۰۱:۱۶
جناب دکتر شما در جائی به نقل از اسپینوزا جامعه مذهبی را اسایشگاه دیوانگان وجوامع سوسیالیستی را جمع جاهلان میخوانید ولی جهت مقایسه نفرمودید اسایشگاه فرزانگان و جمع دانایان واندیشمندان کجاست وچه جامعه ای است تا مقایسه ای کنیم. جامعه فاضله شما کجاست؟. جناب دکتر علوم انسانی برخلاف علوم تجربی که همواره نادانان جهت دانستن ا زمایش وتجربه می کنند و سرمایه دران صنعتی همواره با بکار گیری دانش ناقص علوم تجربی تجهیزات درظاهر مفید وازدیا قدرت تولید میکنند ومردم ودولتها بدون توجه به عوارض هم مصرف میکنند وهرچه سعی بیشتر میکنند برنادانی خود ومشکلات اجتماعی جهان میافزایند از زمانهای بسیار دور زمان فلاسفه یونان تاکنون تغییرات قابل ملاحظه ای جز تفکرات مذهبی مسیحیت واسلام و ازدیاد جمعیت وبکارگیری وسائل کمکی صنعتی نداشتهاست. نظریه های انقلابی علوم اجتماعی در دویست سال اخیر نظریه انقلابی جز نظریه های مارکس که مجری ان لنین واستالین و... بعد از در اصطلاح انقلاب صنعتی بوده اند بوده است.به تصور من نظریه های مارکس وحرکات انقلاب لنین واستالین با توجه به جوامع صنعتی جاهلانه نیست.جهل در تصور گسترش انقلاب صنعتی غیر همسو با محیط زیست انسانی وجوامع نسانی است.اگر انقلاب صنعتی را بپذیریم باید درجمع جاهلان حضور یابیم.بنمای رخ که باغ وگلستانم ارزوست ......... دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر کز دیو ودد ملولم انسانم ارزوست گفتند یافت می نشود گشته ایم ما گفت انکه یافت مینشود انم ارزوست
خسرو ۰۴ دی ۱۳۹۸ | ۱۲:۳۴
علوم انسانی و بخصوص علوم سیاسی در ایران مبتدی و مفلوج است ، ببینید کسی که در این مورد مدعی است چطور مطلبی می نویسد که هیچ تناسبی با زمان و مکان و بستر اجتماعی و فرهنگی این کشور ندارد ، تولید و سرزندگی از علوم سیاسی به واسطه اکثریت چنین مدعیانی رخت بربسته و امید به بالندگی و ارایه راهکار برای این کشور را به صفر رسانده است