کردستان آزاد شد
به مناسبت سالگرد دلانگیز پایان جمهوری شوروی ساخته مهاباد
نویسنده: امیر بختیاری
دیپلماسی ایرانی: بیست وچهارم آذر ماه سالگرد دلانگیز پایان جمهوری شوروی ساخته مهاباد و بازگشت این شهر شهیر به نامآوران به دامان میهن است. در روزهای جهانسوز جنگ جهانی دوم دول متفق بی اعتنا به بی طرفی ایران خاک کشور را اشغال و زمام لنگ امور کشور را با اوامر و مناهی خود خمیده و لنگان تر ساختند. حسب توافق اشغالگران باید شش ماه پس از خاتمه جنگ خاک ایران را ترک می کردند و بریتاتیا و ایالات متحده چنین کردند اما استالین بی توجه به هشدارها حاضر به تخلیه ارتش سرخ از ایران نبود. حضور ارتش سرخ پوشش و سرنیزه ای بود تا نقشه شومی که توسط میرجعفر باقراف، کارگزار استالین در جمهوری آران (آذربایجان) شوروی ترسیم شده بود به مرحله اجرا درآید.
زیر سایه ارتش سرخ جماعتی در آذربایجان فتنه فرقه دموکرات را به میانداری جعفر جوادزاده به راه انداختند و در مهاباد هم گروهی به زعامت قاضی محمد اعلات جمهوری مهاباد کردند. روز اعلان جمهوری مهاباد پرچم سرخ شوروی برافراشته و لباس ارتش اشغالگر سرخ بر تن قاضی محمد به شناعت تمام نشسته بود. هر چه تهران از در صلاح و نصیحت برآمد هیچ محل اعتنا نشد و قوای شوروری قوای اعزامی ارتش ایران برای خوابانیدن غائله را در شریف آباد قزوین متوقف کردند. این حرکت بی ریشه در مناطق کردنشین کمترین همراهی مردمی را نیافت چرا که کردها از اصیل ترین اقوام ایرانی و صاحبخانه بودند و کدام خشک سر در خانه خود علم آن دیگری را بر دوش می کشد؟
نزاع های متنوع و متعدد کردهای درون امپراطوری عثمانی به سبب ستم پایدار و حتی انکار هویت کردی ریشه دار بود و جان و خانمان بسیار ستانده بود اما در ایران کمترین زمینه ای برای این موارد وجود و وجوب نداشت و هرچه بود همه تنفس مصنوعی می نمود و دیگر هیچ.
قبل تر از جمهوری مهاباد در حرکات موصوف به شیخ محمود برزنجی یا جلادت بدرخان نیز تجاسرها میان عثمانی و اکراد بود و بیشینه دفعات اراضی ایران مفری برای پناه قبایل کرد در مقابل قتل و غارت های بیگ های عثمانی شده بود.
باری قاضی محمد که از خاندان های ارجمند محلی بود در دام نیرنگ افتاد و شد عامل علم جداسری آن سوی ارس و هیچ پند را هم نشنید.
استالین که مقاوله نامه نفتی قوام-سادچیکف را چرب تر از حمایت از مترسک های نیمه جانی چون فرقه و جمهوری یافته بود و البته اولتیماتوم های تند و تیز هری ترومن رئیس جمهوری وقت ایالات متحده را هم دریافت کرده بود ارتش سرخ را از ایران خارج کرد و تنها کاغذ نیم بندی در رسای حفظ حقوق دو طفل نامشروعش صادر کرد.
قوای شوروی در زاغه های قفقاز مستقر نشده بودند که هر دو مولود نامشروع با کمترین ایستادگی در هم پاشیدند و اگر وثوق و ریشه ای در میان جماعت بومی وجود داشت این سان سهل روسیاه تاریخ نمی شدند.
ارتش ایران وارد مهاباد شد و قاضی محمد به دار مجازات آویخته شد و جزای خیانت به وطن و کباده بیگانه را کشیدن جز این هم نمی بود یکی پیکر چون ثقه الاسلام تبریزی بر دار می درخشید از زمرد وطن خواهی و بالارفت به جفای تطاول اجنبی و شیخ نوری نیز به روایت شوی سیمین بانو نعشی درخشان بردار می نمود و دیگر ستار سردار ملی که بیرقی برخانه نیافراشت که می خواست هزار دولت زیر بیرق ایران باشند و این بردار حتی ردای ارتش اجنبی هم بر تنش چلوار گشاد خیانت می نمود. فرزند قاضی محمد سال ها بعد با بورس دولت ایران تحصیل کرد و آدم کم ضررتری به نسبت پدرش شد.
در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت هم بریتانیا با نفوذی که در منطقه داشت سعی وافری در ایجاد ناامنی در مناطق کردنشین ایران می نمود تا تهران را مجبور به وانهادن تلاش برای استیفای حقوق نفت جنوب کند. طراری به نام "همه رشید" در این ایام مدام در بوق و کرنا می شد که امروز و فرداست که به مناطق کردنشین ایران حمله ور شود و اسباب نگرانی شود. دکتر مصدق سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی از نظامیان لایق و ملی ایرانی را برای بررسی موضوع به بغداد و مناطق کردنشین می فرستد و ایشان در کتاب خود به تفصیل این فتنه را که به همدستی دولت پادشاهی بریتانیا ساخته عراق در جریان بود تشریح می کند.
نظر شما :