از مردمی که پیشوای خون‌آشامشان را می‌ستایند باید بترسیم

بهره برداری پوتین از استالین

۲۰ آذر ۱۳۹۸ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۸۸۰۸۰ اخبار اصلی اروپا
مهدی تدینی در یادداشتی می نویسد: وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشینشان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگ‌ترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ می‌داند. همه آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر می‌شود. برنده اصلی استالین‌دوستی مردم روسیه هم کسی جز پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین می‌تواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه. لِف گودکوف، مدیر مؤسسه افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالین‌دوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب می‌خورد.
بهره برداری پوتین از استالین

نویسنده: مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر

دیپلماسی ایرانی: دیکتاتورها پس از مرگ هم زنده می‌مانند، مانند استالین که روحش هفت دهه پس از مرگش دوباره در روسیه حلول کرده است. چند سال پس از مرگ، در ۱۹۶۱، جنازه‌اش از آرامگاه میدان سرخ به جای دیگری منتقل شد و چندی بعد همه مجسمه‌ها و بناهای یادبود او از فضای عمومی محو شد. نسل‌های بعدی حتی در دوران اتحاد شوروی نیز اطلاعات زیادی درباره استالین دریافت نمی‌کردند. دلیل آن واضح بود. هر روز از دوران استیلای سه دهه‌ای استالین بر شوروی همراه بود با کشتار و زندان و تبعید مردم؛ نه مردم بیگانه، مردم شوروی. حتی فرمانروایان و شهریاران قرون وسطا و عهد باستان هم چنین بی‌پروا همه رفقا و همقطارانشان را قتل‌عام نکردند که استالین کرد. 

به هر حال روزی روسیه از قبضه حزب کمونیست خارج شد، بایگانی‌ها گشوده شد و به لطف آزادی بیان و مطبوعات آزاد ابعاد مهیب جنایات استالین افشا شد. اما این پایان بازی نبود. در سرزمینی که «اقتدارگرایی» ریشه‌هایی تا اعماق زمین دارد و پیشواپرستی شایع است، شبح دیکتاتورهای مُرده مترصد می‌مانند تا باز در پیکر شهر حلول کنند. این طبیعی است که با گذر زمان نگاه مردم به فرمانروایان قدیمی عوض می‌شود، اما وقتی سیاهه سیاهکاری‌های آن دیکتاتور سر به فلک بکشد، عشق دوباره به آن دیکتاتور چه معنایی دارد؟ این همان اتفاقی است که امروز در روسیه با ترفندهای پوتینیستی و با همت گروه‌های کمونیستی در حال وقوع است.

وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشینشان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگ‌ترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ می‌داند. همه آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر می‌شود. برنده اصلی استالین‌دوستی مردم روسیه هم کسی جز پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین می‌تواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه. لِف گودکوف، مدیر مؤسسه افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالین‌دوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب می‌خورد. پوتین که زمانی خود افسر اطلاعاتی بود اگر هم استالینیست نباشد ــ که قطعاً نیست ــ مزایای امنیتی نظام استالینی را می‌پسندد، ضمن اینکه با مصادره کردن استالین برای خود، برگه آسِ کمونیست‌های امروزی را هم می‌بُرَد؛ و مهم‌تر از همه این‌ها می‌تواند استالین را به نمادی در بازی ملی‌گرایانه خود بدل کند... این همه سود... یک تیر و این همه نشان...

طبق تحقیق مؤسسه افکارسنجی لِوادا،(http://www.levada.ru/2017/02/15/15388/)  در ۲۰۱۷ حدود ۴۶ درصد مردم روسیه نگاه مثبتی به استالین داشتند (این میزان فقط ۵ سال پیش از آن ۲۸ درصد بود!). در نظرسنجی دیگری حدود ۴۰ درصد مردم روسیه استالین را برجسته‌ترین شخصیت «همه زمان‌ها و ملت‌ها» معرفی کردند، در حالی که در ۱۹۸۹، یعنی در واپسین سال‌های نظام شوروی، فقط ۱۲ درصد مردم روسیه چنین نظری داشتند. آن زمان ۷۲ درصد مردم روسیه جنایات استالین را نابخشودنی می‌پنداشتند و در سال‌های اخیر فقط ۳۹ درصد چنین نظری دارند. امروز حتی ۲۵ درصد مردم همه آن جنایات را ضرورتی تاریخی می‌دانند! فقط 5 درصد مردم از او می‌ترسند. و نتیجه همه آنها اینکه در چند سال اخیر حدود ۱۰۰ مجسمه استالین به فضای عمومی روسیه بازگشته است.

دنیای عجیبی است. استالین بزرگ‌ترین رهبر کمونیست‌های جهان بود؛ هیتلر هم بزرگ‌ترین دشمن کمونیست‌های جهان بود. اما ــ امایی تکان‌دهنده ــ استالین بسیار بیشتر از هیتلر کمونیست‌های شاخص را کشت! چه فرقی میان هیتلر و استالین است؟ اگر امروز کسی در آلمان سخنی ستایش‌آمیز درباره هیتلر بگوید درست مانند این است که تفنگ بر شقیقه‌اش بگذارد و شلیک کند! او دیگر در دنیای سیاست هیچ بختی ندارد و با انواع محدودیت‌ها روبه رو خواهد شد. اما در روسیه ستایش، چه‌بسا پرستش استالین روزبه‌روز دامن می‌گستراند.

بهانه اصلی برای ستایش استالین این است که شوروی به فرماندهی او در جنگ بر آلمان پیروز شد. اما این دلیل بسیار نامعقول است. میان کشتارهای هولناکی که استالین انجام داد و پیروزی در جنگ هیچ ربطی وجود ندارد. یعنی آن کشتارها هیچ کمکی به پیروزی او در جنگ نکرد. پس چطور پیروزی در جنگ می‌تواند آن کشتارها را فروپوشاند؟ من از مردمی که پیشوای خون‌آشامشان را می‌ستایند می‌ترسم.

کلید واژه ها: روسیه ولادیمیر پوتین ژوزف استالین اتحاد جماهیر شوروی کمونیسم


( ۴۷ )

نظر شما :

خسرو ۲۰ آذر ۱۳۹۸ | ۱۹:۵۱
عالی بود ، ولی روسیه وایران به عنوان دو کشور با روابط گذشته یک طرفه ، که همیشه روسیه طرف پیروز و کامیاب آن بوده ، چقدر در آینده نزدیک خواهند شد ، ملت ایران می تواند روسیه را شریک حساب کند ؟ به نظر من بعید است و تدینی مثل بیشتر ایرانیان ومن دید مثبتی به روسیه ندارد واین حساسیت در آینده مانع نزدیکی بیشتر روسیه و ضررهایش خواهد شد راستی ملت ایران رضاخان میرپنج دیکتاتور را چقدر تحویل می گیرد ؟ به نظر من همان اشتباهی که روسها برای زنده کردن استالین و ستایش از آن میکنند ، را قسمتی از ایرانیان در مورد رضاخان انجام میدهند
ابراهیم قدیمی ۲۰ آذر ۱۳۹۸ | ۱۹:۵۶
برخی دوست ندارند کوه را ببینند کاه را می بینند.جنایات سیستم هائی که امروزه دنیای ازاد خوانده میشودانچنان عظیم است که درگفتار چندجمله یک کامنت نمیگنجد وبرای دیدن انر بایدبسیاربسیار تقسیم کرد. بیش از سیصد سال در جهان استعمار مستقیم کردند گرچه امروزه هنوز استعمار جدید مطرح است. یک قاره را بلعیدند. حداقل برای تصرف وساخت این قاره پانزده میلیون بومی وبرده را ازبین بردند ومیلونها را بکار بردگی گرفتند.درجنگ اول ودوم بیش از صد میلیون انسان را کشتند.شخصیت هائی مثل هیتلر وسوهارتو و.وپینوشه و... پرورش دادند میگویند کل انسانها ی تلف شده در قرن بیستم در اثر جنگهای اینان دویست میلیون نفر است.استالین معمار موفق سوسیالیسم پس از ویران شدن سیستم تزاری روسیه در نیمه اول قرن بیستم وابتدای جهان صنعتی بود. معماری موفق بود. بسیاری از تغییرات اجتماعی در غرب وسیاسی در جهان ازوحشت انقلاب سوسیالیستی با معماری استالین صورت گرفت. غرب بیشتر مدیون استالین است تا شرق .کسانی که از تغییرات در اتحاد شوروی مطالب مینویسند شناختی از علل تغییرات وارایش جدید با توجه به دنیای صنعتی تر ، مدرن تر ورفاه بیشتر استحصالی در اثر سوسیالیسم و تکنولوژی وشخصیتهای موثر درتغییرات ندارند.مگر در برخی کشورها با جنگهای انفصال تمدنهائی (برده داری) بقول خودشان برباد نرفت.گرچه سوسیالیسم از نظر مصرف گرائی مخرب سرطانی خود را مقاوم ساخت ولی موج موثر تبلیغات ومصرف گرائی مشکلاتی اجتماعی برای انان با توجه به سیستم ارتباط جمعی بسیار گسترده فراهم کرد.سرطان مصرف سیستم های ازاد در حال تخریب همه چیز است از اب وخاک وهواو.... گرفته تا اخلاق اجتماعی و...... برخی کشورها چه چیزی بیشتر از سرطان مصرف بدون توجه به الودگیها دارند؟ کل جهان در اینده گرچه سوسیالیسم ابتدائی استالین را نپسندند وایراد گیری کنند وحق هم دارند ولی از استالین به نیکی یاد خواند کرد.
دریا ۲۱ آذر ۱۳۹۸ | ۱۴:۲۹
پوتین نیز مانند استالین خون خوار و شرور هست بنابراین هیچ فرقی با استالین ندارد اماتفاوت مردم المان و روسیه از انجایی ناشی میشود که اکنون مردم المان به دموکراسی رسیده انسانیت راستایش میکنند به بلوغ فکری رسیده اند اما مردم روسیه همچنان تحت کنترل یک دیکتاتور اداره میشود ازادی ندارند مغزهایشان با چرندیات دیکتاتور پر میشود بنابراین روسیه در همان زمان استالین باقی مانده
ناشناس ۲۹ آذر ۱۳۹۸ | ۱۸:۳۳
جناب قدیمی، رد کردن یک گزینه به معنای تایید دیگری نیست. به قول خودتان "جنایات سیستم هائی که امروزه دنیای ازاد خوانده میشودانچنان عظیم است که درگفتار چندجمله یک کامنت نمیگنجد" از آسیا و آفریقا بگیرید تا قاره آمریکا. اما این باعث تطهیر استالین نمی شود. استالین یک دیکتاتور پارانویا و خونریز بود. مسئولیت قتل عام و نسل کشی در اکراین، آسیای مرکزی، لهستان (جنگل کاتین) و... متوجه شخص اوست. اگر کار در اردوگاه های کار اجباری در سیبری (گولاک) را تجربه کرده بودید، اینطور سنگ این جنایتکار را به سینه نمی زدید. نگاه تان ایدولوژی زده و به دور از انصاف و منطق است. در انتها: جهان از استالین به بدی یاد خواهد کرد.
مهرداد ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۰۹:۲۲
مقاله ای بی پایه و کاملا بی محتوا. برداشت های شخصیتونو به جای حقایق تاریخی جا نزنید.
مرتضی محبی ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ | ۰۲:۳۹
مطلب شما، بیش از آنکه متکی بر حقایق و تحقیقات باشد، بر کلیشه‌ها و اعتقادات ضدکمونیستیِ غربی اتکا داشت. نخست اینکه، به کار بردن اصطلاح قبضهٔ روسیه به توسط کمونیسم، حاکی از عدم مطالعات دقیق تاریخ، سیاست و اقتصاد شوروی است. به قول محمد مالجو، بجای تعصب بر کمونیسم شوروی یا ضدیت تام با وقوع آن، باید آن [انقلاب اکتبر 1917] را درک کرد. دوم، اگر استالین را صرفاً استالین خروشچفی تلقی کنیم، باری دیگر دچار اشتباه شده‌ایم؛چرا که تا حدی می‌توان پروژه استالین‌زدایی را، ترفندی سیاسی-استراتژیک قلمداد کرد تا صداقت مطلق خروشچف و همراهانش. مطالعات دقیق‌تر درباب اقتصاد دوران استالین، طبق منابعی چون تاریخ مردمی جهان، نشان داده است که اطلاق عناوین چون خون‌آشام بر استالین از روی نادانستگی است تا فرهیختگی. پس از شناخت مقولات فوق است که می‌توان به تحلیل روسیه دوران پوتین پرداخت.