آرزوهایی که ناکام مانده اند
سراب دموکراسی در کشورهای دیکتاتورزده
نویسنده: سید محمد شفیعی، دانشجوی مقطع ارشد روابط بینالملل دانشگاه گیلان
دیپلماسی ایرانی: پدیده دموکراتیزه شدن در کشورهایی که در آن نظام اقتدارگرا و دیکتاتوری فردمحور حاکم است همواره جزء مسائل پیچیده و مورد بحث بوده که آیا این کشورها قابلیت دموکراتیزه شدن را دارند یا خیر.
ابتدا باید بدانیم در این کشورها، دولت وجود دارد؟! آیا با پدیده دولتسازی مواجه شده اند؟!
در اینجا منظور از دولت سیستمی است که بر کل محدوده مرزی احاطه و کنترل کامل داشته، بوروکراسی وجود داشته و ارتشی مدون و منظم و..... داشته باشد.
در کشوری چون لیبی در زمان معمر قذافی به صورت تفرقهبنداز و حکومت کن اداره می شد و بیشتر بر بافت قبیلهگرایی و اتکا بر قبیله قذافی اداره می شد و عملا ارتشی وجود نداشت. تاکید بر قبیله گرایی، جامعه لیبی را به جامعهای نامتجانس تبدیل کرده بود.
همین موارد مشابه توسط علیعبداللهصالح در یمن، صدام حسین در عراق و امثالهم در کشورهای دیگر اجرا شدند.
در نهایت همین سیاستها زمینه سقوط آنها را فراهم کرد.
در سوریه نیز تکیه پدر و پسر اسد بر خاندان خود و علویها و فشار بر سایر گروههای مذهبی کشور را وارد جنگ داخلی کرد. هر چند که نهایتا با حمایتهای خارجی (ایران و روسیه) باقی ماند.
افغانستان نیز وضع مشابهی داشت، گروههای مختلف قومی و افراط گرایی در آن حتی بعد از سقوط طالبان نیز این کشور را به سمت دموکراسی نبردند و در هر انتخابات یک اتفاقی اعم از درگیری و ادعای تقلب و.... میافتاد. در نهایت هم بعد از ۲۰ سال مجددا طالبان با ابتداییترین امکانات و تجهیزات قدرت را به دست گرفتند.
بعد از سقوط افرادی چون قذافی، عبداللهصالح، صدام و.... در کشورهایشان دموکراسی برقرار شده است؟! بعد از سقوط این افراد، مسئله اجماع نخبگان را داریم. گروههای مختلف فکری و حزبی در هر کشور که حال باید بنشینند و با یکدیگر بر سر یک قانون اساسی و اینکه چه کسی به قدرت برسد تفاهم کنند.
در لیبی تفاهم نخبگان رخ نداده و عملا لیبی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شده که درگیری بین دولت وفاق ملی و خلیفه حفتر را شاهد بوده است که در این بین کشورهایی نیز از دو طرف حمایت میکنند (ترکیه و قطر از وفاق ملی و روسیه، فرانسه، عربستان و مصر از حفتر). علاوه بر این دو گروه در لیبی، گروههای قومی قبیلهای دیگر و بازماندگان خاندان قذافی را نیز باید اضافه کنید.
یمن نیز هم اکنون به چند قسمت تبدیل شده که هر گوشه آن در اختیار گروهیست.
سوریه نیز علیرغم باقیماندن بشار اسد بر سر قدرت، اگر حمایتهای ایران و تا حدودی روسیه نباشد، باقی نخواهد ماند.
افغانستان نیز از زمان روی کار آمدن مجدد طالبان اوضاع بهتری ندارد. مخالفان در پنجشیر و سایر قسمتها، حضور گروه های تروریستی، و بحث شیعه - سنی و برتری پشتونها و حکومت طالبان با دموکراسی خداحافظی کرده است.
دخالت عامل خارجی مثبت یا منفی؟!
آیا نقش بازیگران خارجی توانسته است ایجاد دموکراسی را سبب شود یا خیر؟!
افغانستان: حمله آمریکا و براندازی طالبان. ۲۰ سالی در این کشور انتخابات برگزار شد اما هیچ گاه رنگ آرامش به خود ندید. طالبان که هنوز در کشور حضور داشتند و شکافهای قومی و دعواهای انتخاباتی و... دارند. در نهایت طالبان نیز مجددا آنچه را از دست داده بود پس گرفت. نقش عامل خارجی در افغانستان منفی بود. کشوری که هنوز پدیده دولت در آن شکل نگرفته است، دموکراتیزه شدن به چه کارش میآید؟ وقتی دولتی در معنای واقعی وجود ندارد که مبناهای دموکراسی را پیاده کند و اجماعی بین گروههای مختلف وجود ندارد، چگونه آن کشور میتواند دموکراتیک شود.
لیبی: بعدها که از باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین پرسیدند که بزرگترن اشتباهی که داشتی چه بوده است، به لیبی اشاره داشت. وارد شدن به جریانات لیبی و نتایج بعد از آن نشان داد که آمریکا چه اشتباه بزرگی مرتکب شده و لیبی تقریبا یک دهه است که رنگ آرامش به خود ندیده است و شاید بعدها به دو کشور تقسیم شود! هم اکنون دخالت ۶ کشور روسیه، مصر، فرانسه، ترکیه، قطر و عربستان در اوضاع لیبی نیز عامل مثبتی برای دموکراسی نیست.
یمن: با وارد شدن ائتلاف عربستان و امارات به جنگ یمن و بالا گرفتن اختلافات داخلی، این کشور نیز همچنان نتوانسته بعد از کنار رفتن علی عبداللهصالح طعم دموکراسی را بچشد و فقط درگیر جنگ بوده است. می بینیم که اینجا نیز دخالت عامل خارجی منفی بوده است.
هدف از مثال زدن چند کشور در بررسی چند عامل، صرفا برای رسیدن به این نتیجه بود که دموکراسی در کشورهای نام برده فقط با چند مورد قابل دسترس است:
۱. شکل گرفتن دولت به معنای واقعی و دولتسازی
۲. اجماع نخبگان این کشورها که طبیعتا از طیفهای مختلف هستند
۳. کنار رفتن ساختار سنتی قبیلهگرایی، قومگرایی (نژادگرایی) و تفرقه مذهبی
۴. دل نبستن به عامل خارجی برای ایجاد دموکراسی
تحقق این عوامل تا حدود بسیار زیادی میتواند به این کشورها در راه دموکراسیسازی کمک کند. دموکراسی تحمیلی از سوی کشورهای دیگر نه تنها چاره کار نخواهد بود، بلکه شرایط کشورها را نسبت به گذشته خود بدتر میکند.
با بررسی موارد یاد شده در کشورهای ذکر شده مختلف میتوان نتیجه گرفت که شکل گرفتن دموکراسی در این کشورها فعلا در مرحله رویاست و تا به واقعیت تبدیل شدن آن راه بسیاری وجود دارد.
نظر شما :