تهدید طالبان در مدیریت تروریسم برای ناامن سازی ایران را دریابیم
حمله موشکی به سوریه و عراق و سوء محاسبه در افغانستان!
دیپلماسی ایرانی: عملیات موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سوریه و عراق یک سناریوی بدیهی بود که تنها زمان وقوعش می توانست محل اختلاف و بحث باشد. در این بین حادثه تروریستی کرمان ضرورت واکنش تهران را بیشتر کرد. لذا بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در بازه زنامی کوتاه را پررنگ تر نمود؛ کما اینکه نگارنده در نوشتار پیشین خود به واکنش موشکی تهران، مشابه با دفعات پیشن اشاره داشت. اما در همان یادداشت درصدی، ولو اندک برای واکنش تهران در مرزهای شرقی کشور و مشخصا افغانستان هم مطرح شد؛ حال با توجه به این نکته که در تقابل با حمله تروریستی راسک و کرمان و نیز ترور سه فرمانده ارشد سپاه، عملیات بازدارنده ایران در سوریه و عراق صورت گرفته است، حکایت از اقتضائات خاص و حساسیت های مربوط به مناسبات تهران – طالبان دارد.
با توجه به آنکه در بیانیه رسمی وزارت اطلاعات و نیز مواضع دیگر مقامات روشن شده است که تروریست های حادثه راسک و کرمان مشخصا از مرزهای شرقی وارد کشور شده اند و تمام حمایت های لازم عملیاتی و لجستیکی از این مرز (شرق کشور) صورت گرفته، در نتیجه بازداندگی تهران در سوریه و عراق عملا محل سوال و بحث است. در این میان نگرانی تهران از واکنش طالبان به هر گونه حمله در خاک افغانستان و نیز احتمال تشدید همکاری و حمایت جدی تر طالبان از جریان تروریستی مانند داعش خراسان، ترکستانی و ... از جمله عواملی است که ایران را از واکنش در شرق کشور بازداشته است. با این وجود، متاستاز سرطان تروریسم از خاورمیانه به آسیای میانه و مشخصا افغانستان از آن دست واقعیاتی است که نمی توان از آن چشم پوشید. لذا حمله موشکی به سوریه و عراق، نه تنها بازدارندگی لازم را به دنبال ندارد که می تواند سوء محاسبه جدی جریان تروریستی و نیز حمایت جدی تر طالبان را به دنبال داشته باشد.
نکته حائر اهمیت دیگر به مناسبات گروه های ترویستی عراق و سوریه با جریان همسوی خود در پاکستان و افغانستان باز می گردد. در صورت تداوم واکنش ها در سوریه و عراق و انفعال در برابر مرزهای شرقی و مشخصا تحرکات طالبان، یقینا فضا به سمتی میل خواهد کرد که تروریسم دست به کوچ جغرافیایی جدی تر از خاورمیانه به آسیای میانه بزند. در پی آنچه واکنش به عملیات ترویستی راسک و کرمان ذیل حمله موشکی به ادلب و مواضع گروه تروریستی «ترکستانی» مطرح شده، نشان می دهد که اگر چه وارد کردن ضربه به این جریان در خاورمیانه برای تضعیف بیش از پیش آن ضرروت دارد، ولی با توجه به خاستگاه و ریشه گروه ترکستانی در سین کیانگ چین و نُضج آن در خاک افغانستان و همکاری های جدی اش با طالیان در سال های اولیه حیات این گروه به موازات زیست داعش خراسان در افغانستان، مویدی بر این واقعیت غیرقابل انکار است که نادیده گرفتن آنچه در شرق کشور می گذرد، نه تنها در بلند مدت که در میان مدت و حتی کوتاه مدت تبعات خاص خود را برای پیدایش بحران امنیتی به دنبال خواهد داشت.
اوج گیری فعالیت های تروریستی در شرق کشور در فاصله زمانی دو سال اخیر پس از قدرت گیری مجدد طالبان گواهی بر آن است که تروریسم در شرق کشور به شکلی هدفمند و برنامه ریزی شده با مدیریت طالبان در حال پیشروی است. لذا حادثه راسک و کرمان ادامه روندی خواهد بود که در صورت عدم مواجهه جدی با آن می تواند به تمام مناطق کشور سرایت پیدا کند. آبشخور ژئوپلیتیک داعش خراسان، ترکستانی و ... در آسیای میانه است. از این رو تقابل با آن در سوریه شاید روی توان عملیاتی آن در این کشور (سوریه) و غرب اسیا اثر موقت داشته باشد، اما در عین حال این جریان های ترویستی بر آن می دارد که موازنه خود را در آسیای میانه و در مرزهای شرقی ایران پی بگیرد.
با در نظر گرفتن این نکته، یا پاسخگو کردن طالبان در مواجهه جدی تر با گروه های ترویستی بیش از هر زمان دیگر نیاز امنیت کشور است و یا آنکه تهران با شناسایی دقیق محل اسکان و تجمع این جریانات ترویستی در شرق کشور، واکنش های مشابه با عملیات موشکی و پهپادی در خاک افغانستان را در دستور کار قرار دهد. البته ضرورت انجام همین جدیت عمل در خاک پاکستان هم احساس می شود. چراکه به موازات سوء استفاده طالبان از کارت گروه های تروریستی، آی اس آی (اطلاعات ارتس پاکستان) هم سناریوی همسویی را پیش می برد.
البته لازم به یادآوری است که در این بین یقینا واکنش طالبان و اسلام آباد می تواند دست تهران را در تقابل با تروریسم در شرق کشور ببندد. حال اگر نیت تهران از انجام عملیات موشکی شب گذشته به سوریه پاسخ به ترور کور گروه های تروریستی بوده، نه ارسال پالس مشخص به تل آویو و واشنگتن، به نظر اینگونه می رسد که این حمله احتمالا به هدف ترسیمی خود نرسیده باشد. چرا که عملیات موشکی در ادلب با این بُرد که برای اولین بار صورت گرفته در بطن و متن خود بیش از آنکه مخاطبش داعش خراسان و ترکستانی باشد، اسرائیل و ایالات متحده را مدنظر دارد.
یعنی تهران با دوربردترین عملیات موشکی توسط موشک های بالستیک خیبرشکن، همزمان به داعش، اسرائیل و آمریکا پیام خود را ارسال کرده است. اما حتی اگر طی مسیر موشکی بیش از 1300 کیلومتری، تهدید غیرمستقیم تل آویو هم باشد، نمی تواند در لایه بعدی خود توازن وحشت و توازن تهدیدی برای ترویسم در شرق کشور ایجاد کند. در نهایت باید اذعان داشت که حمله موشکی ایران به اقلیم کردستان عراق و سوریه به شکل واضح و آشکاری کف و سقف توان پاسخگویی تهران را مشخص کرد.
نظر شما :