انگاره محاصره کشورمان
شبیخون اردوغان به حوزه تمدنی ایران

دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی بهویژه ابزار پرآوازه آن دیپلماسی، همانند بازاریابی منافع و اهداف راهبردی بازیگر در نظام جهانی است. تکنیکهای (فنون) بازاریابی سیاست خارجی در بهرهگیری از ابزارها و تاکتیکهایی نهفته است که با یکدیگر ناسازگاری ظاهری دارند اما بنیان آنها بر انگاره و اهداف سیاستگذار استوار شده است.
اگر چه دیپلماسی، نامدارترین ابزار بازاریابی سیاست خارجی و روابط بینالملل قلمداد میشود، اما ابزارها و تاکتیکهای دیگری که بیشتر بر قدرت و نمایش زور تأکید دارند نیز دارای کارآمدی و اثربخشی مطوبی در اینگونه بازاریابی هستند.
اگر دیپلماسی را مترادف با اقناع دیگران بدانیم، سیاستگذاری خارجی مطلوب، فرآیندی است که توان اقناع دیگران همزمان با نمایش قدرت و سلطه را دارد.
بازیگران بزرگ نظام جهانی همواره در بازاریابی سیاست خارجی پیروز هستند، زیرا توان دیپلماتیک و قدرت را همزمان دارا بوده و اعمال میکنند. در چنین فضایی، هر بازیگری تلاش دارد تا حوزه فرهنگی، هویتی یا همان حوزه تمدنی و عمق راهبردی را برای خود تعریف و مبنای سیاستگذاری خارجی خود قرار دهد.
حوزههای تمدنی و انگاره عمق راهبردی بیشتر در آسیای جنوب غربی دارای اهمیت و کاربردی است. زیرا بازیگران بزرگ در این منطقه دارای پیشینه دولتهای بزرگ و امپراتوریهایی از عصر باستان تا قرن 19 هستند. دو کشور ایران و ترکیه ازجمله بازیگرانی هستند که انگاره عمق راهبردی داشته و حوزه تمدنی فراسرزمینی و جهانی برای خود درنظر میگیرند.
هژمونی و سلطه ژئوپلیتیک ایران از عصر باستان تا نیمه نخست حکومت قاجار شکلگیری حوزه تمدنی بزرگی در آسیای جنوب غربی را سبب شده است که دیگر بازیگران بزرگ منطقه بهویژه ترکیه را به حسادت و تلاش برای خدشه بر این حوزه تمدنی وادار میکند.
پس از چند دهه برتری طراحی و عملیاتی ایران در حوزه تمدنی پیشااسلام خود در آسیای جنوب غربی و نفوذ راهبردی تا ساحل شرقی مدیترانه در قالب محور و جهان مقاومت، دولت اردوغان با حمایت و پشتیبانی برخی دولتهای عربی، ایالات متحده و اسرائیل به طرحریزی الگوی تقابل متقارن با ایران پرداخت که تحولات بهار عربی و برآمدن الگوی جهانی ترکیه پیامد این سیاست تهاجمی دولت اردوغان بوده است.
اکنون در نخستین ماههای 2025 میلادی، ترکیه پس از نزدیک به دو دهه طرح ریزی و عملیات ژئوپلیتیک در آسیای جنوب غربی به برتری نسبی در مناسبات قدرت منطقه دست یافته و افزون بر تهدید حوزه تمدنی ایران زمین، ایران را در محاصره ژئوپلیتیکی عمق راهبردی یوروعثمانی اردوغان قرار داده است. مؤلفههای این برتری تمدنی و انگاره محاصره ایران که مترادف با شبیخون به حوزه تمدنی ایران است را میتوان چنین برشمرد:
یکم – تقابل عمق راهبردی اردوغان با عمق راهبردی ایران: حوزه تمدنی در اندیشه و کتاب مشهور دکتر احمد داوود اوغلو به عنوان عمق راهبردی با دو محور عمق راهبردی نزدیک و عمق راهبردی دور، تفسر میشود به گونهای که مناطقی مانند خلیج فارس و آسیای میانه نیز بخشی از عمق راهبردی دور ترکیه قلمداد میشوند.
بنا بر تفسیر احمد داوود اوغلو در کتاب عمق راهبردی، ایران میتواند عمق راهبردی خود را تا مرزهای امپراتورهای بزرگ ایران زمین مانند: ماد، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان تا صفویان، افشار و ... تعریف کند و بسیاری از کشورهای کنونی را محور عمق راهبردی یا همان حوزه تمدنی خود قرار دهد.
تعریف عمق راهبردی ایران و ترکیه به عنوان دو بازیگر اصلی آسیای جنوب غربی بر اساس مرزهای امپراتورهای پیشین دو دولت، ژئوپلیتیک منطقه را با تقابل عمق راهبردی ایران و ترکیه روبهرو کرده است. در چنین بستری است که کشورهای مستقل کنونی به عنوان حوزه تمدنی ایران یا ترکیه مورد نفوذ و اهمیت راهبردی قرار میگیرند.
دولت اردوغان در دو دهه اخیر با برسازی انگارههایی مانند جهان ترک و کمکهای فرهنگی و آموزشی به کشورهای بحرانزده یا دولتهای شکننده منطقه، توانسته است نفوذ فراگیری در حوزه تمدنی ایران داشته و حلقه محاصره ایران را تنگتر کند!
دوم – فروپاشی توازن عمق راهبردی: در چند دهه اخیر مناسبات قدرت ایران و ترکیه با روندی از توازن عمق راهبردی همراه بود که هر بازیگر در حوزه تمدنی نزدیک خود جستوجو کرده، دامنه نفوذ غیر تهاجمی برای خویش درنظر گرفته بودند.
با آغاز بهار عربی و سرنگونی دولتهای مقتدر عرب در آسیای جنوب غربی، شرایط برای برتری ترکیه در مناسبات قدرت فراهم شده و توازن عمق راهبردی به سود اردوغان و اهدافش دچار فروپاشی شد. شکاف بزرگ میان سیاست خارجی ایران و ترکیه در تحولات بهار عربی که پیامد رویکرد تهاجمی اردوغان بود، به گستاخی و تهدید برخی دولتهای همسایه مانند جمهوری آذربایجان علیه ایران نیز کشیده شد.
در نزدیک به دو دهه اخیر پسابهار عربی، توازن عمق راهبردی به سود ترکیه دچار فروپاشی شد. این فروپاشی توازن دارای مؤلفههای مهم زیر است:
1- الگوپذیری دولتهای جدید عربی و اسلامی از الگوی حکمرانی اردوغان.
2- مداخله نظامی ترکیه در لیبی، سودان، سوریه، عراق و ....
3- حمایت ویژه و طراحی شکلگیری گروهها و سازمانهای تروریستی مانند داعش، جبهه الشام، تحریر الشام و ...
4- تمرکز بر تضعیف محور مقاومت بهویژه در سوریه و عراق.
5- شهادت سید حسن نصرالله و رهبران نظامی و سیاسی حزب الله لبنان.
6- شهادت اسماعیل هنیه در تهران.
7- سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه.
8- بازگشت دونالد ترامپ به قدرت در ایالات متحده امریکا.
9- فشار بر پکک PKK که اعلام پایان جنگ از سوی عبدااله اوجالان را سبب شد.
و...
این مؤلفهها سبب شد تا اقتدار ایران در منطقه کاهش یابد و در نهایت با عنوان "ایران برهنه" تفسیر شود و توازن ژئوپلیتیکی خود مقابل ترکیه را از دست دهد.
سوم – پیامد برتری ترکیه در عمق راهبردی: برتری در سیاست عمق راهبردی، تثبیت حوزه تمدنی خود و پیشروی در حوزه تمدنی دیگران میتواند هزینههای هژمونی قدرتهای بزرگ را کاهش دهد و رویکرد نظامی و تهاجمی را موفق کند.
برتری در نفوذ با سیاست عمق راهبردی که هزینههای هژمونی را کاهش میدهد، گواه این اندیشه و روایت از یونان باستان (اسپارتان) است که "He Who Sweats More In Training Bleeds Less In War عرق ریختن بیشتر در تمرین، خون ریختن کمتر در میدان جنگ را به دنبال دارد".
به نظر میرسد دولت اردوغان با بهرهگیری از این توصیه یونانی یا اسپارتی تلاش دارد هزینههای خود برای نبرد نهایی با ایران را کاهش دهد. در این فرآیند، ترکیه با نفوذ فراگیر در حوزه تمدنی ایران زمین که کشورهای همسایه ایران (عراق، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و فراتر از آن) را دربرمیگیرد، محاصره ایران را تکمیل و به منابع قدرت ژئوپلیتیکی ایران در حوزه تمدنی خودش نیز چنگ اندازد!
سیاست کنونی ترکیه در نفوذ و حضور نرم در حوزه تمدنی ایران زمین همان "عرق ریختن بیشتر در شرایط تمرین" است که "خون ریختن کمتر در میدان جنگ" برای ترکیه را سبب میشود.
*
در جهان آشوبناک کنونی هر بازیگر نظام جهانی به دنبال تضمین بقای خویش در چارچوب کسب، تقویت و نمایش قدرت است. در چنین بستری است که جهان به مناطق ویژه نفوذ تقسیم شده و هر منطقه با برچسپ اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... تعریف شده، میدان دوستی، رقابت و دشمنی بازیگران میگردد.
حوزه فرهنگی با تعریف فراگیر و حساس حوزه تمدنی ازجمله تقسیم بندیهایی است که در مناسبات بازی قدرت بازیگران نظام جهانی اثرگزاری بالایی داشته و همواره مورد توجه سیاستگذاران برای طرحریزی و اجرای سیاست خارجی است.
حوزه تمدنی ایران زمین با گستره جغرافیایی جهانی برگرفته از فرهنگ و تمدن آریایی و ایرانی، زبان و ادبیات فارسی، انگارههای اساطیری و هویتی مشترک، حکمرانی مشترک در قالب امپراتوری ایرانی و ... بسیاری از کشورهای مهم منطقه را شامل میشود که در دو دهه اخیر به شدت مورد تهاجم رقیبان بهویژه ترکیه قرار گرفته است.
دولت اردوغان با سیاستها و ابزارهایی مانند جهان ترک و نفوذ آموزشی و فرهنگی در کشورهای منطقه تلاش دارد عمق راهبردی خود را تا عمق راهبردی و حوزه تمدنی ایرانی گسترش داده و سپس به درون مرزهای ایران نیز نفوذ داشته باشد.
این الگوی دولت ترکیه که شبیخون به حوزه تمدنی و عمق راهبردی ایران محسوب میشود بر اساس اندیشه "عرق بیشتر در تمرین و خونریزی کمتر در میدان جنگ" طراحی و اجرا میشود که ترکیه با نفوذ و سلطه نرم در کشورهای همسایه و حوزه تمدنی ایران زمین، محاصره ایران را تنگتر میکند، منابع راهبردی قدرت ایران را کاهش میدهد یا به اختیار خود میگیرد و در نهایت شبیخون به درون ایران را اجرا میکند!
دولت ترکیه در دو دهه گذشته نهتنها رقیب بلکه دشمن واقعی ایران در منطقه بوده و رویدادهای یک سال اخیر نشان داده که الگوی سیاستگذاری ایران به بیراهه رفته و کشور را در معرض شبیخون سنگین ترکیه به فرهنگ، تمدن و بقای ایران قرار داده است.
نظر شما :