سیاست خارجی چه سرنوشتی خواهد داشت؟
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه بحران
حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده ادوار و تحلیلگر مسائل بینالملل
دیپلماسی ایرانی: مرحوم حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه دولت سیزدهم بخش عمدهای از دوران مأموریت خود را در بحران سپری کرد تا جایی که غالب دوران فعالیتشان میتواند به عنوان دیپلماسی بحران تلقی شود. در همان ماههای اولیه وزارت امور خارجه ایشان، جنگ اوکراین و روسیه روی داد که به دنبال آن، چند دور مذاکرات هستهای در وین و تلاشها برای احیای برجام به شدت تحت الشعاع قرار گرفت و به فاصله یک سال پس از آن هم شاهد وقوع عملیات طوفان الاقصی و جنگ حماس و اسرائیل بودیم که این جنگ هم علاوه بر تبعات جدی بر مناسبات و تحولات منطقه خاورمیانه تأثیرات شایان توجه و تقریباً بیسابقهای هم بر مناسبات جهانی گذاشت و به همین واسطه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز به شدت تحت تأثیر این جنگ قرار گرفت.
لذا واقعاً شهید حسین امیرعبداللهیان در دو سال و نیم گذشته تبدیل به وزیر امور خارجه بحران شد و همین بحرانها بودند که یکی پس از دیگری به وزارت امور خارجه رسیدند. در این بین آن مرحوم تلاش داشت که حتی المقدور با اهرم مذاکره و دیپلماسی این بحرانها کنترل شود. کما اینکه مشخصا در مسئله هفتم اکتبر و جنگ حماس و اسرائیل، وی سعی میکرد جمهوری اسلامی ایران در مسیر تعیین شده بنیامین نتانیاهو و تندروهای رژیم صهیونیستی برای ورود به یک جنگ گسترده و فراگیر در منطقه خاورمیانه و نهایتا جنگ با آمریکا حرکت نکند.
لذا علی رغم تحرکات مخرب جریان های تندرو برای حفظ این رگههای تنش زدایی، باید تلاشهای مرحوم حسین امیرعبداللهیان را ارج نهاد که تلاش میکرد وارد میدان تعریف شده صهیونیستها و شخص نتانیاهو نشود و اتفاقاً به جای آن تکاپوهایی داشت که با یک روند تنش زدایانه، مجددا مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا را از سر بگیرد که نتیجه ان در مذاکرات چند رزو اخیر در عمان خود را نشان داد و این در حالی بود که پس از جنگ حماس و اسرائیل، روند مذاکرات ما با یک توقف همراه بود و این مسئله بدون شک یکی از بخشهای قابل دفاع و قابل احترام کارنامه سیاست خارجی مرحوم حسین امیرعبداللهیان است.
البته در مقام نقد هم هیچ فردی و هیچ مقام و مسئولی و هیچ وزیری به خصوص در حوزه سیاست خارجی از انتقاد مصون نیست، کما اینکه میتوان در این دو سال و نیم از کارنامه سیاست خارجی حسین امیرعبداللهیان به عنوان سکاندار دیپلماسی ایران انتقاداتی داشت که البته بخش عمدهای از این انتقادات متوجه مرحوم حسین امیرعبداللهیان و وزارت امور خارجه هم نبود. لذا باید اذعان و اعتراف داشت که اگرچه حسین امیرعبداللهیان با هدف حفظ منافع و امنیت ملی ایران تلاش داشت مسیر کشور را در ریل دیپلماسی و مذاکره قرار دهد، اما نهایتاً با چالشهایی مواجه بود که این مسیر را دشوار میکرد.
اکنون هم در فقدان حسین امیرعبداللهیان باید پرسید که سرنوشت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چه خواهد شد؟ پاسخ این سؤال در دو سطح قابل بررسی است. اگر وزیر امور خارجه نقشی در تعیین و تعریف استراتژیهای سیاست خارجی داشته باشد، آن زمان قدان وزیر امور خارجه میتواند خلاء جدی در دیپلماسی ایجاد کند. این در حالی است که نیک میدانیم چنینی وظیفه اتی بر عهد دستگاه سیاست خارجی در ایران نیست.
اما در سطح دوم از تحلیل با آگاهی بر این واقعیت که وزارت امور خارجه صرفاً مجری تصمیمات نهادهای فرادستی و مشخصا شورای عالی امنیت ملی است، میتوان با فقدان حسین امیرعبداللهیان شاهد معضلاتی در روابط خارجی باشیم. چون دانش و ظرفیتهای شخصی وزرای امور خارجه به آنها یک ظرفیت عمل در حوزه تاکتیکی میدهد تا بتوانند اهداف مد نظر خود را پیاده کنند و راهبرد تعیین شده نهادهای فرادستی را اجرایی نمایند، کما اینکه محمدجواد ظریف با دانش خود در حوزه مذاکرات و گفتوگوها با مقامات اروپایی و آمریکایی سعی داشت از مسیر مد نظرش و با تاکتیک فردی این مسیر را بپیماید و شخصی مانند مرحوم حسین امیرعبداللهیان هم با اشرافی که به مسائل خاورمیانه و جهان عرب داشت به دنبال آن بود که با کتیکی متفاوت، ولی با هدف مشترک در نهایت منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را تأمین کند./شرق
نظر شما :