۱۰ دلیل برای بازگشت نگاه واشینگتن به کابل

چه چیزی ترامپ را به سوی افغانستان می کشاند؟

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۲۶۳۳ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: چه چیزی باعث شده تا افغانستان، یک بار دیگر در محراق توجه امریکا بعداز ترک این کشور، قرار گیرد؟ چرا ترامپ می خواهد این پرونده ی بسته شده را دوباره بازگشایی کند و در دستور کار سیاست خارجی امریکا قرار دهد؟ آیا اداره وی طمع بازی خون‌بار در محور افغانستان را با پیش شرط توجه به این کشور دارد؟ و بالاخره، چه چیزی ترامپ را به سوی افغانستان می کشاند؟ 
چه چیزی ترامپ را به سوی افغانستان می کشاند؟

دیپلماسی ایرانی: ترامپ بار ها از خروج امریکا از افغانستان در اداره رئیس جمهور بایدن، انتقاد کرده و آن را در اکثر سخنرانی های انتخاباتی اش، دستاویزی برای ناکامی دموکرات ها قلمداد کرده است. شرایط طوری پیش آمد که امریکا برای پیگیری راهبرد بی ثبات سازی آسیا و ایجاد شکاف در محور آسیا، به دنبال انتخاب استراتژی باز موازنه، افغانستان را به گونه ی غیر منتظره، ترک کرد. به دنبال آن، دولت تحت حمایت امریکا، فروپاشید و گروه طالبان، بعداز بیست سال جنگ و خون ریزی بر اساس دستورنامه دوحه، به قدرت رسیدند.

حالا بعداز شکست دموکرات ها در انتخابات امریکا، ترامپ جمهوری خواه، به استناد عملکردهای غیر متعارف و شتاب زده، به دنبال این است تا پرونده افغانستان را باز گشایی کند. چه چیزی باعث شده تا افغانستان، یک بار دیگر در محراق توجه امریکا بعداز ترک این کشور، قرار گیرد؟ چرا ترامپ می خواهد این پرونده ی بسته شده را دوباره بازگشایی کند و در دستور کار سیاست خارجی امریکا قرار دهد؟ آیا اداره وی طمع بازی خون‌بار در محور افغانستان را با پیش شرط توجه به این کشور دارد؟ و بالاخره، چه چیزی ترامپ را به سوی افغانستان می کشاند؟ 

اول – نخستین دلیل برگشت ترامپ به سوی پرونده خون‌بار حضور در افغانستان، ترمیم وجه‌ی تخریش شده ی امریکا در خروج فاجعه بار از افغانستان است. این خروج به قدری سریع، شتاب زده و غیرقابل متنظره بود که حتی رقبای امریکا در محور آسیا، از آن شگفت زده شدند و فورا با طالبان، به یک تعامل غیر متعارف و تاکتیکی داخل شدند. این مسئله برای امریکا که انتظار نداشت محور آسیا به این سادگی با طالبان تعامل تاکتیکی کند؛ در عوض محاسبه امریکایی ها از خروج از افغانستان، ایجاد مزاحمت های امنیتی برای این محور بود که باید در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، اجرایی می شد، شوکه کننده بود. اما دسترسی طالبان به تسلیحات به جا مانده از جمهوریت مخلوع، پمپاژ بی رویه پول در ظرف سه سال که بالغ به بیش از بیست میلیارد دلار می شود، طالبان را قدری جسور ساخت که آموختند با یک روش موازنه محور، هم با منطقه و هم با فرا منطقه برای بقای شان در قدرت، داخل تعامل شوند. حالا امریکا از ادامه بازی امنیتی در افغانستان، نگران این است که مبادا محور آسیایی کنترل بازی را در دست گیرد و آن را به سمت منافع مطلوب خودش، هدایت کند. این مسئله برای امریکایی که چین را دشمن اصلی و تهدید شماره یک برای امنیت ملی خودش، تلقی می کند، غیرقابل قبول و آزار دهنده است. مخصوصا، حضور پر رنگ چینی‌ها و استفاده از افغانستان برای تسهیل مسیر ترانزیت کالای چینی و هم دسترسی این کشور به منابع زیرزمینی افغانستان را می توان دلیل درجه یک علاقمندی ترامپ برای برگشت به افغانستان، تلقی کرد.

دوم – همان طوری‌که که گفته شد، سیاست موازنه محور طالبان در تعامل با منطقه و نزدیکی غیرقابل انتظار به محور آسیایی، برای امریکا، شوکه کننده است. این حرکت ماهرانه ی طالبان در حرکت به سمت منافع اعظمی خودشان، برای امریکا غیرقابل قبول است. این مسئله در محاسبه بازی برای امریکایی ها، غیرقابل پیش بینی بود. حالا ترامپ می خواهد این بازی را با نگاه برگشت به افغانستان، به سمت مطلوب منافع امریکا، سوق دهد.

سوم – احتمالا، ترامپ قبل از رسیدگی به مسائل اوکراین، خاورمیانه و ایران، در قبال افغانستان تحت کنترل طالبان برای هدایت بهتری بازی خون‌بار امنیتی تحت حاکمیت طالبان در افغانستان، راهبرد جدیدی را در خصوص همسایگی این کشور، مطرح کند که بدون شک، نمی توان منکر توجه غیرقابل وصف امریکا به مسئله افغانستان شد.

چهارم – ترامپ به مسئله افغانستان، منحیث یک پرونده ی با ارزش بالای حیثیتی و دارای اهمیت فراوان می بیند. ترامپ همانند ناپلئون نیست که مانند یک سردار جنگی، در میدان جنگ را فیصله دهد و تقسیم منافع کند. وی مانند یک تاجر سیاسی، در حاشیه بازی های بزرگ به منافع اعظم کشورش می اندیشد. این مسئله در خصوص سایر رهبران امریکا صادق نیست. پس با این حساب، فیصله در مورد مسائل مهم و حیاتی ای که به امنیت ملی امریکا ربط می گیرد، وی بدون شک به یک معامله ی سیاسی سودآور در افغانستان وارد خواهد شد.

پنجم – ترامپ با درک وضعیت ناگوار و جدید افغانستان تحت کنترل طالبان، ناچاری این گروه در تامین هزینه های رژیم شان، ابزار موثری برای هدایت بهتر این گروه برای حرکت به سمت مسیر مطلوب در جهت تامین منافع حیاتی امریکا، در دست دارد. این ابزار همانند کمک های مالی و حمایت های سیاسی ای است که می تواند طالبان را ناتوان از هر نوع تمرد در برابر امریکا کند. این کارت برنده برای امریکا، باعث می شود تا ترامپ نگاه دوباره به افغانستان تحت کنترل طالبان داشته باشد.

ششم – با جدیت در تعقیب اهداف حیاتی امریکا در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، همسایگان افغانستان ممکن است در نحوه تعامل با طالبان تجدید نظر کنند. این مسئله باعث می شود تا طالبان از روی ناچاری به خواست های امنیتی، سیاسی و اقتصادی امریکای تحت رهبری ترامپ، تمکین مظلومانه کنند. به نظر می رسد با تعقیب این سیاست، ترامپ فرصت های بیشتری برای ایجاد مزاحمت در محور آسیایی خواهد داشت. بنابراین این فرصت پیش آمده را مغتنم می شمارد و به افغانستان توجه دوباره خواهد کرد.

هفتم – ترامپ به مسائل نمادین و ارزش محور در سیاست های قبلی امریکا، همانند دموکراسی، حقوق بشر و زنان، حق تحصیل و کار و تحمیل ارزش های امریکایی توجهی ندارد. منافع حیاتی امریکا در محاسبات ترامپ و تیم اش، در قدم نخست قرار دارد، بدون اینکه برگشتی در مسیر سیاست های عمده امریکا در قبال مسئله افغانستان و راهبرد بی ثبات سازی آسیا توسط امریکا، واقع شود. ترامپ خوب‌تر و بهتر می تواند با طالبان به یک معامله سودآور سیاسی وارد شود و میدان تهی افغانستان توسط امریکا را دوباره پر کند. این مسئله به هیچ عنوان به تعبیر برگشت دوبارۀ نظامیان امریکایی به افغانستان نیست. بلکه هدف اصلی، استفاده از کارت طالبانیسم برای تامین منافع حیاتی امریکا در منطقه است. در این خصوص، مسئله تحت کنترل داشتن پایگاه بگرام از طرف امریکا می تواند یکی از هدف های اصلی این کشور در تعقیب این راهبرد باشد.

هشتم- برای یک ابرقدرتی مانند امریکا، نه تنها مسائل داخلی مهم است، بلکه حضور در مناطق استراتژیک و دارای اهمیت ژئوپولیتیکی مانند افغانستان، می تواند مطمح نظر باشد. از این منظر افغانستان در این محاسبات امریکا برای ادامه پیکار جهانی با رقبایش، یک مسئله مهم و غیرقابل انکار تلقی می شود؛

نهم – ارسال پیام به رقبای امریکا در محور آسیا و اذعان این مسئله که منشا دیدگاه های بنیادگرایانه، فلسفه وجودی و امپریالیستی امریکاست، این هدف را به دست می دهد که مناطق دارای اهمیت فراوان استراتژیکی و ژئوپولتیکی که گاهی به امریکا متعلق بوده، کسی نمی تواند چشم طمع به آن داشته باشد. افغانستان نیز از جمله مناطقی است که برای ادامه پیکار جهانی امریکا در برابر رقبایش، یک موضوع مهم و غیرقابل اغماص تصور می شود. جنگ با محور آسیایی، نفوذ و حضور نرم در افغانستان را مستلزم است.

دهم – تیم ترامپ که وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی، رئیس سی آی ای، اعضای ارشد حکومتش را شامل می شوند، اکثرا به نوعی با جنگ افغانستان، ربط داشته اند. تیم وی همچنین بارها از سیاست های سه سال اخیر رئیس جمهور بایدن در قبال افغانستان انتقاد کرده اند. بنابراین تصور می شود که تصمیم جمعی تیم وی، نگاه های امریکا به طرف افغانستان را جدی سازد. ترامپ نمی تواند جدا از تیمش فکر کند. اگر قرار باشد چنین کند و همانند دوره قبل، کناره گیری مقام های تیمش را شاهد باشیم، تفاوت وی با بایدن چیزی نخواهد بود و انتقادات وی تنها جنبه نمادین خواهد داشت. بنابراین ترامپ نمی خواهد همانند بایدن، میراث ناکامی از خود به‌جای ماند. 

به هرصورت، افغانستان به علت موقعیت حساس اش، مرحله جدیدی از بازی قدرت های جهانی، نبرد میان شرق و غرب و تحول نظام بین‌الملل به سوی یک نظام پسا قطبی و طمع کشورها برای دسترسی به ذخایر دست ناخورده ی آسیای مرکزی که در قالب بازی بزرگ جدید در جریان است، همه باعث می شوند تا ترامپ  و تیمش نظر دوباره به این کشور کنند. بدون شک که این برگشت امریکا به افغانستان، به هیچ صورت به خیر مردم افغانستان نیست. تنها قشری از تکنوکرات ها، طالبان و قدرت های منطقه، امریکا و متحدانش از این بازی نفع خواهند برد. بازی خونین در محور منافع قدرت های بزرگ، میدان مناسبی همانند افغانستان دارد و کماکان در محور این هدف، ادامه خواهد یافت. مردم بی پناه افغانستان، همواره قربانی ناخواسته ی سیاست های قدرت های بزرگ و متخاصم بوده اند.

کلید واژه ها: افغانستان طالبان دونالد ترامپ جو بایدن امریکا و افغانستان امریکا و طالبان طالبان و امریکا افغانستان و امریکا چین و افغانستان و امریکا امریکا افغانستان مسئله افغانستان امریکا منافع حیاتی امریکا ترامپ


( ۱ )

نظر شما :