ایران و آمریکای پساترامپ
بایدن و الگوی بازگشت پذیری راهبردی در قبال ایران
نویسنده: دکتر سهراب انعامی علمداری، دکترای تخصصی روابط بین الملل تحلیلگر مسائل راهبردی
دیپلماسی ایرانی: درک و تحلیل الگوی رفتاری کشورها افزون بر توجه به مقدورات، محذورات و ظرفیت های راهبردی و ژئوپلیتیکی در عرصه های بین المللی و منطقه ای، همچنین وابسته به ادراک ذهنی کارگزاران و تصمیم گیران دز سطوج مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی است.
الگوها و روندهای سیاست خارجی کشورها به ویژه قدرت های بزرگ همواره در بستری از «تداوم» و «تغییر» انجام می شود؛ به نحوی که مولفه ها و ابزار سیاست خارجی در فرایندهای راهبردی ترکیب یافته و یک الگوی راهبردی را در حوزه های راهبردی و ژئوپلیتیکی نمایان می کند.
نشانه شناسی الگوها و روندهای رفتاری سیاست خارجی آمریکا طی دهه های گذشته نشان می دهد که ساختار شکل گرفته از مقدورات و محذورات و ظرفیت های برآمده از قدرت، سیاست خارجی واشنگتن را در یک بستر تداوم و تغییر شکل داده است. اما ظهور و بروز دونالد ترامپ و سپس انتخاب وی در سال 2016 نشان داد این موازنه به هم خورده است و در ساختار سیاست خارجی آمریکا میزان تغییرات و دگردیسی های بیشتر از تداوم خواهد بود.
در این قالب، سیاست خارجی ترامپ به عنوان یک دگردیسی معنادار در جهت گیری کلان یا «شیفت راهبردی»(Strategic Shift) تحلیل نمی شود و آمریکای ترامپ به عنوان بخشی از روندهای تکمیلی سیاست خارجی در ایالات متحده به حساب می آید. فرید زکریا، استاد آمریکایی روابط بین الملل در سال 2018، دکترین سیاست خارجی آمریکای ترامپ را «پالئو- محافظه کاری» در ترجمان یک فلسفه سیاسی مبتنی بر ملی گرایی، دولت محدود، سنت گرایی آمریکایی، محدودیت بر مهاجرت و منطقهگرایی تحلیل کرد.
اکنون انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به خط پایان خود رسیده و با شکست ترامپ و انتخاب «جو بایدن» بسیاری در آمریکا و دیگر نقاط جهان در انتظار آغاز به کار رئیس جمهوری جدید هستند. اما در این میان، ناظران و تحلیلگران سیاسی با این پرسش اساسی روبه رو شده اند که «جو بایدن» ۷۸ ساله بنای سیاست خارجی جدید آمریکا را بر چه اصول و محورهایی خواهد گذاشت؟ و الگوهای رفتاری آمریکای بایدن چه قالبی به خود خواهد گرفت؟
جو بایدن پیش از این، سیاست خارجی دولت آینده آمریکا را در یادداشتی تحت عنوان «چرا آمریکا باید دوباره رهبری (جهان) را برعهده بگیرد» در نشریه فارن افرز تشریح کرده بود. همچنین «ریچارد هاس»، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیز در تازه ترین یادداشت خود در همین نشریه با عنوان «مرمت جهان»، سیاست خارجی دولت بایدن را در حوزه های راهبردی و ژئوپلیتیکی تبیین کرد.
درک کارگزاران جدید سیاست خارجی آمریکا و رئیس جمهوری منتخب این کشور مبتنی بر بازگشت پذیری راهبردی است. بازگشت پذیری راهبردی به فرایند و روندی در سیاست خارجی اطلاق می شود که روندها و زنجیره های رفتار راهبردی با اصل وارونه سازی به وضعیت گذشته بازگردانده می شود. بازگشت پذیری راهبردی در واقع راهکاری برای مدیریت در شرایط عدم قطعیت و عدم تعادل است؛ در چنین وضعیتی کارگزاران سیاست خارجی تلاش می کنند برای انطباق با فقدان پیش بینی پذیری، رقابت پذیری و مدیریت آشوب در حوزه های منطقه ای و بین المللی از الگوهای بازگشت پذیری راهبردی بهره بگیرند.
بایدن در تازه ترین سخنرانی خود درباره موضوعات مختلف سیاست خارجی با رد روندهای مخرب سیاست خارجی ترامپ، بر بازگشت پذیری در سیاست خارجی آمریکا(America is Back) تاکید کرد.
نشانه شناسی عناصر اجرایی و اعلامی کارگزاران سیاست خارجی امریکا نشان می دهد که محور سیاست خارجی دولت بایدن بازگشت پذیری به روندها و ابزارهای گذشته، بازدارندگی – مهار از طریق چندجانبه گرایی، اجماع سازی، ائتلاف سازی و بین المللی گرایی خواهد بود. انتخاب تیم امنیت ملی دولت بایدن یعنی «انتونی بلینکن» نامزد وزارت امور خارجه، «جیک سولیوان» مشاور امنیت ملی و حضور «جان کری» وزیر امور حارجه دولت «باراک اوباما» به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهوری در توافق پاریس نیز موید چنین مسیری است.
اما پرسش مهم در این میان نوع نگاه دولت بایدن و سیاست خارجی احتمالی دولت آینده در قبال ایران است. سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران اساسا در چارچوب شیفت راهبردی یا دگردیسی جامع تبیین نمی شود و اصول و ادراک راهبردی کارگزاران سیاست خارجی آمریکا در چارچوب بازگشت پذیری راهبردی با راهبرد مهار و محدودسازی معنا یافته است. ترجمان چنین راهبردی در سیاست خارجی ترامپ با سیاست فشار حداکثری اجرایی شد اما سیاست خارجی دولت بایدن مبتنی بر نقش یابی راهبردی در مقابل ایران و بازسازی ائتلاف های راهبردی خواهد بود.
همچنین دولت بایدن نیز تلاش خواهد کرد تا با بهره گیری از الگوی بازگشت پذیری راهبردی مولفه هایی ترکیبی از سیاست فشار حداکثری ترامپ همچون حفظ تحریم ها به ویژه تحریم های اولیه همراه با کاهش وزن راهبردی و ژئوپلتیکی ایران در حوزه های منطقه ای همراه با سیاست خارجی دولت باراک اوباما در چارچوب اجماع سازی را دنبال کند.
در فرجام می توان تاکید کرد مطلوبیت های راهبردی و کنش راهبردی دولت بایدن با مدل تکوینی یعنی ترکیبی از سیاست های پیشینی و سیاست های کنونی در اشکال فشار- تحریم-ائتلاف سازی – مذاکره راهبردی همراه با انتظارات و مطلوبیت های راهبردی جدید برای هزینه سازی راهبردی در قبال ایران خواهد بود.
نظر شما :