نخستین بخش از سلسله یادداشت های سرکیس نعوم در سال یازدهما
سامانه واقعا پیشرفته نظامی روسیه که هنوز استفاده نشده است
دیپلماسی ایرانی: پس از وقفه ای یک ساله، امسال با تماس هایی که با سرکیس نعوم، روزنامه نگار مشهور لبنانی داشتیم مجددا توانستیم یادداشت های او را دریافت کنیم. به دلیل پاندمی کرونا، وی سال گذشته به ایالات متحده سفر نکرد و برای همین سلسله یادداشت هایش در دیدار از امریکا را نیز منتشر نکرد. او گفت بعد از بیست سال سفر مداوم به امریکا برای نخستین بار وقفه ای در این سفر ایجاد شد که مسببش کرونا بود. وی در پیامی که سال گذشته به سردبیر دیپلماسی ایرانی داد گفت که کرونا به قدری دست و پا گیر بود که حتی امکان سفرهای بین ایالتی نیز وجود نداشت برای همین هیچ کدام از برنامه هایش برای این سفر تحقق نیافت و برای همین از اساس سفر را لغو کرد. اما امسال با فروکش کردن کرونا، او به ایالات متحده رفت و توانست با مقامات سابق و فعلی امریکایی گفت وگو کند. قبل و بعد از سفر با او در تماس بودیم و با توافقی که با هم داشتیم سلسله یادداشت های مربوط به ایالات متحده اش را در اختیار ما قرار داد.
به این ترتیب این یازدهمین سال است که دیپلماسی ایرانی سلسله یادداشت های سرکیس نعوم را منتشر می کند. در ادامه بخش اول آن را می خوانید:
واکنش ایالات متحده و بریتانیا و اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی نسبت به یورش روسیه به اوکراین در 24 فوریه گذشته، بیشتر و مهمتر از حجم عملیات نظامی قابل پیش بینی بود که انتظار می رفت محدود به مرزهای اوکراین باشد. واکنش این طرف ها به این جنگ جهانی به دلایل مختلف غیرنظامی بود، از جمله اصرارشان بر فهماندن این مساله به ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه که آماده رویارویی با او و شکست دادن جاه طلب های نظامی اش هستند و نمی گذارند بیش از این جنگ طلبی را توسعه دهد و شامل دیگر کشورها یا بخش های دیگری از کشورهای بی طرفی شود که زمانی جزئی از چیزی می شدند که به آن اتحاد جماهیر شوروی می گفتند.
این مواضع به همراهی سیاسی با ملت اوکراین و زلنسکی، رئیس جمهوری آن ترجمه شد، و افزایش سفر مسئولان و روسای جمهوری و فرماندهان نظامی و امنیتی کشورهای مختلف به کییف را شاهد بودیم، سپس به ارتش و گروه های شبه نظامی اوکراینی موجود، چه آنهایی که از قبل وجود داشتند و چه آنهایی که بعدا به وجود آمدند، سلاح و مهمات و قطعات یدکی ارسال کردند. برای همین اوکراینی ها و غربی که همه گونه از آنها حمایت کرد، ناامید نشدند و عملکرد خوبی را از خود نشان دادند و توانستند جلوی موفقیت های نیروهای نظامی روسیه که پوتین در مرزهای کشورش و بلاروس با اوکراین بسیج کرده بود، بگیرند. نیروهایی که 150 هزار نفر می شدند و با مهمات و تسلیحات مورد نیاز برای اشغال کییف، پایتخت اوکراین مجهز شده بودند و حتی آن دسته از اوکراینی هایی را که روسیه به دلیل روس ستیزی کییف طمع تصرف سرزمینشان را داشتند در کنار خود داشتند. حتی اوکراینی های جدایی طلبی که از سال 2014 در دو استان لوهانسک و دونتسک در منطقه دونباس حضور داشتند نیز در کنار آنها بودند.
به نظر می رسد نتایج مقاومت رسمی نظامی و مردمی اوکراین، رئیس جمهوری روسیه را به این نتیجه رسانده که موفقیت ماجراجویی نظامی اش محدود و رو به کاهش است و در عین حال در صورت تداوم به شدت خطرناک خواهد بود. برای همین نیروهای نظامی اش را از اطراف کییف و مناطقی که مردمش از حضور نیروهای نظامی روسیه استقبال نمی کنند عقب نشاند و اعلام کرد که هدفش منطقه شرقی و بعضی مناطق جنوبی مشرف به دو دریای آزوف و سیاه است، با این تصور که این کار باعث نمی شود که از رویای واکنش سریع توسعه طلبی غربی امریکایی – اروپایی – ناتویی در کشورهایی که مقابل کشورش ایستاده اند یا مشرف به کشورش هستند، محافظت کند.
البته رهبران گوناگون غرب منفعتشان را در این می بینند که نه تنها از ناتوانی پوتین در اشغال سریع اوکراین بهره برداری کنند بلکه برای این که جلوی اشغالگری کامل او را بگیرند از جریان های مقاومت مردمی و کمک همه جانبه با ارسال امکانات نظامی و مدنی از آنها حمایت کنند تا هزینه های سنگینی را به نیروهای او وارد آورند تا از پیگیری رویای بازیابی "ممتلکات" قدیمی میراث اتحاد جماهیر شوروی دست بردارند.
بنابراین، به جای آن، جنگ غیرنظامی و نظامی مستقیمشان را به وسیله مردم اوکراین پیش بردند، و تلاش های سختی را به دور از مذاکراتی که به پایان جنگ منجر شود و کابوس جنگ خانمان سوز را متوقف کند که می تواند آن را به جنگی هسته ای تبدیل کند، آغاز کردند. رهبران آنها تعمدا کمک های نظامی به اوکراینی ها را افزایش دادند و بر شمار دیدار مسئولان اروپایی و امریکایی به اوکراین افزودند. برای این که بگویند که غرب گوناگون است و تصمیم گرفته به رویارویی با پوتین برای تضعیف او در داخل کشورش ادامه دهد، شاید که مثل ایام تضعیف حکومت شوروی در افغانستان به لحاظ نظامی نیز تضعیفش کنند. در افغانستان، آنها برای شکست شوروی، نیروهای جهادی اسلامی گوناگونی را ارسال کردند و سلاح های پیشرفته ای را در اختیارشان قرار دادند و نیروهای آموزشی غربی را به آنجا گسیل داشتند تا شکست سنگینی را بر شوروی تحمیل کنند تا شوروی ها به عقب نشینی و بازگشت به کشورشان مجبور شوند. بسیاری بعید نمی دانند که این یکی از دلایل بارز "گورباچفیسم" بود که تلاش کرد مشکلات اتحاد جماهیر شوروی را حل کند اما به فروپاشی آن در سال 1991 انجامید.
البته ایالات متحده و هم پیمانانش یعنی بریتانیا و اتحادیه اروپا و ابزار نظامی اش، پیمان آتلانتیک شمالی، نیت سیاسی منفی خود نسبت به روسیه را مخفی نمی کنند. آنها از تصمیمشان برای تداوم کمک های گوناگون نظامی برای ارتش اوکراین صحبت می کنند و مقاومتی که باید شکست نخورد و از هم نپاشد تا بعدا بتوانند میان آن با مسکو پا در میانی کنند و به تفاهم برسند، تفاهمی که می تواند به حساب جغرافیا و استقلال و تمامیت ارضی و حتی بخشی از اوکراین تمام شود، البته آنها القا خواهند کرد که اوکراینی ها توانسته اند بر ارتش یکی از بزرگترین کشورهای هسته ای در جهان پیروز شوند.
آیا واقعا آنها در عملی کردن جاه طلبی هایشان موفق خواهند شد؟ آیا در این زمینه مبالغه زیادی نشده است؟
اطلاعات منابع دیپلماتیک عالی رتبه غربی که واقعا از اوضاع اطلاع دارند حاکی از آن است که ارتش روسیه سامانه نظامی عظیم و پیشرفته و مدرن و هسته ای در اختیار دارد. اما نمی خواهد برای مدت طولانی درگیر جنگ شود. آنچه در سال های 2008 و 2014 در گرجستان و اوکراین درگیر شد جنگ نبود بلکه درگیری ای بود که چندان مورد توجه غرب نبود با وجود این که لفظی آنها را محکوم کرد.
آنها همچنین می گویند که روسیه از تعداد و کیفیت و روحیه مبارزاتی و تصمیم بر عدم تسلیم ارتش اوکراین شوکه شد.
نکته سوم این است که ارتش روسیه از 24 فوریه گذشته تا الآن در حدود 15 هزار کشته داده است که این مساله سبب شد تا مادران و خانواده هایشان تظاهرات کنند با وجود این که بعضی هایشان دستگیر شدند.
نکته چهارم از طرح متنوع غرب این است که روسیه پوتین را وارد حد اعلایی از جنگ فرسایشی در اوکراین برای یک مدت واقعا طولانی کند. به این منظور اقتصاد روسیه باید به طور گسترده ای تضعیف شود. علاوه بر آن روسیه عملا، نه فقط در حد حرف، با سختی های جدی در صادرات نفت و گاز به اروپا و بریتانیا و دیگر کشورها مواجه شود. این که روسیه بتواند در بازارهای دیگر در "شرق" مثل چین و هند و امثال آنها صادرات خود را ادامه دهد، متحمل است اما هزینه بر خواهد بود، برای این که لوله های موجود به اندازه ای نیستند که بتوانند همه نیازهای این دو کشور را برآورده کنند حتی اگر روسیه مجبور شود 25 درصد در نرخ انرژی صادراتی به آنها تخفیف بدهد.
نکته پنجم اینکه، اطلاعات همین منابع دیپلماتیک غربی می گوید که ایالات متحده عملا کار جذب صلاحیت های بسیار بالای علمی روسیه را بدون استثنا آغاز کرده تا از آنها در زمینه های نظامی و تکنولوژی و هسته ای و علمی و دیگر زمینه های بسیار دیگر از جمله استفاده همزمان در زمینه های نظامی و مدنی بهره ببرد. با همین هدف صدور روادید موسوم به "ویزای طلایی" (Golden Visa) را آغاز کرده تا کسانی که تمایل دارند مهاجرت کنند. اطلاعات موجود همچنین نشان می دهد که حدود 200هزار نفر از این افراد ویزای مذکور را گرفته اند و بخش مهمی از آنها احتمالا الآن در ایالات متحده هستند. همین اطلاعات همچنین تاکید می کنند که طرف های دیگر برای جذب صلاحیت های بالا در زمینه های دیگر مثل پزشکی به اروپا وجود دارد که می تواند در انتقال افراد متخصص در این زمینه ها آسانتر به کشورهای اروپایی مهاجرت کنند و اقامت بگیرند و کار کنند و شناسنامه، اما در یک دوره نامشخص، دریافت کنند.
آیا در این اطلاعات مبالغه نیست؟ شاید بله شاید هم نه. یافتن پاسخ برای این پرسش ها به تعقیب جنگ روسیه علیه اوکراین و تداوم و مقاومت ارتش دوم و ملت اوکراین بستگی دارد، همچنین باید دید که غرب امریکایی بریتانایی و اروپایی تا کجا به کمک هایش برای رویارویی و ایستادگی اوکراین پایبند می ماند. در آخر این سناریو که اجرای آن آغاز شده ممکن است با تهدید عواقب مهمی مواجه شود و باب را برای گفت وگوی جدی جامعه جهانی با روسیه باز کند، شاید هم پوتین را وادار کند دستور به استفاده از سلاح هسته ای تاکتیکی یا سلاح شیمیایی در جنگ بدهد تا سرنوشت سیاهی که غرب برای او و کشورش در نظر گرفته است را تلافی کند. آیا پوتین چنین کاری را خواهد کرد؟
ادامه دارد...
نظر شما :