تحولاتی که دلگرم کننده اند
بایدن و دل گرمی های جدید در خاورمیانه
نویسنده: فردریک کمپه (Frederick Kempe)، رئیس و مدیر ارشد اجرایی شورای آتلانتیک
دیپلماسی ایرانی: سال های دراز کار در سنای آمریکا و کاخ سفید، به جو بایدن رئیس جمهوری کنونی آمریکا آموخته است که خاومیانه می تواند به دامی برای آرمان های دوران ریاست جمهوری اش تبدیل شود. پس تصادفی نیست که اهدافی ملایم را در خاورمیانه منظور کند که هدفش پرهیز از رویکردهایی است که به هدر دادن منابع و انحراف توجه او از بلندپروازی های داخلی و اولویت های بین المللی اش می انجامد: توانبخشی دوباره به اقتصاد آمریکا و بسیج متحدان اروپایی و آسیایی برای برخورد با چین.
منطق پیشین این بود که خروج ایالات متحده امریکا از خاورمیانه، خلاء خطرناکی را برجای می گذارد. نگرش تازه این است که با کمی فاصله گرفتن از خاورمیانه می توان این منطقه را به خوداتکایی بیشتری ترغیب کرد.
آنچه حتی موجب غافلگیری مقام های دولت بایدن هم شد، اینکه یک فرصت تاریخی با چه سرعتی در این منطقه سربرآورده است. زنجیره ای مثبت از رخدادهای نسبتا مرتبط در سراسر منطقه، بهترین فرصت در حافظه تاریخی معاصر را برای کاهش تنش ها، پایان بخشیدن به ستیزها، برساختن پیشرفت اقتصادی و پیشبرد درهم بافتگی کشورهای خاورمیانه پدید آورده است. تاثیر ترکیبی این رخدادها، باید دولت بایدن را بر آن دارد که رویکرد "آسیب نزن" خود نسبت به این منطقه را بازسنجی و آرمان بالاتری را دنبال کند. به عنوان گام نخست، دولت آمریکا باید بر چهار نشان برجسته از دگرش در این منطقه تمرکز کند و برنامه های بعدی را به پیش برد.
نخست، دو دشمن سرسخت این منطقه یعنی عربستان سعودی و ایران، سرگرم گفت وگوهای محرمانه برای مدیریت آتشین ترین ستیز منطقه هستند.
دوم، ترکیه این هفته مصر را به فهرست کشورهایی افزود که در پی کاهش تنش با آنهاست فهرستی که عربستان، امارات و اسرائیل را شامل می شود.
سوم، امضاکنندگان توافق های موسوم به ابراهیم در سال گذشته، در حال همکاری های بیشتری بر پایه توافق عادی سازی خود هستند؛ امارات و اسرائیل آماده آغاز گفت وگوهای تجارت آزاد خود در ماه آینده می شوند.
سرانجام هم اینکه مصر، اردن و عراق سرگرم گفت وگوهای سه جانبه برای تعمیق پیوندهای اقتصادی با تاکید بر ظرفیت رشدآفرینِ درهم بافتگی منطقه ای هستند.
کمک به پیشبرد هر یک از این روندها، نیازی به بکارگیری نیروی نظامی، تعهدات بی پایان یا سرمایه گذاری های پرهزینه ندارد که کام آمریکایی ها را نسبت به این منطقه تلخ کرده است. آنچه ضرورت دارد، سطحی تقویت شده از خلاقیت های دیپلماتیک و اقتصادی است و نیز گردزدایی از کتاب های تاریخ تا به یاد آوریم که چگونه ایالات متحده به اروپا کمک کرد تا پس از جنگ دوم جهانی، قرن ها ستیز و کشمکش را خاتمه دهد و به جای آن به نهادسازی و تقویت خوی همکاری روی آورد؛ رویکردی که تا به اکنون هم تداوم دارد.
این فرایند باید با مطالعه پویش هایی آغاز شود که در حال شکوفایی است، عدم دستکاری در آنچه دارد به خوبی کار می کند و دخالت در جایی که به پیشرفت این فرایند شکننده یاری می رساند.
کشورهایی که زمانی دراز را به ستیز و کشمکش پرداخته و هزینه های مالی و نیز معنوی آن را تحمل کرده اند – یعنی عربستان سعودی با ایران، ترکیه با مصر، امارات با قطر و اسرائیل با کشورهای عربی و نیز دیگرانی از این دست – اکنون در مسیر همگرایی اند. طرف های جنگ در لیبی و یمن، هرچند هنوز با حل و فصل منازعه فاصله زیادی دارند، اما در جستجوی راه هایی برای کاهش تنش هستند. رهبران ملی تلاش های خود را به رشد اقتصادی و توجه به مطالبات یک نسل رو به رشد تحصیل کرده که استانداردهای زندگی در جهان را می فهمد، معطوف کرده اند. از همه دلگرم کننده تر، گفت وگوهای محرمانه عربستان سعودی و ایران است که از ژانویه گذشته و ظاهرا بدون دخالت آمریکا و به میانجیگری عراق جریان دارد.
ولیعهد سعودی، دلایل زیادی برای دگرش در رویکرد خود به ایران دارد. یکی از آنها، شوک حمله بسیار پیچیده ایران به تاسیسات نفتی عربستان در سپتامبر 2019 است که دو میلیارد دلار روی دست ریاض گذاشت. این رخداد، نه تنها آسیب پذیری های پادشاهی و توانمندی های فزاینده ایران را نشان داد، بلکه همچنین تردیدهایی را درباره تضمین های امنیتی آمریکا پدیدار ساخت. حتی دوست نزدیکی همچون دونالد ترامپ هم دست به تلافی از طرف ریاض نزد.
کریستن فونتنروزه Kirsten Fontenrose از شورای آتلانتیک می گوید: "نگرانی از رفتار بسیار ملایم بایدن با ایران و همزمان کاستن نیروهای آمریکا در منطقه و اولویت زدایی از روابط دوجانبه با سعودی ها، فاکتورهایی تعیین کننده در سنجش سعودی ها هستند."
ترکیه هم که از نظر اقتصادی متزلزل و از نظر سیاسی منزوی است، در حال کنار آمدن با مصر، عربستان سعودی، امارات و اسرائیل است که همگی از حمایت آنکارا از اخوان المسلمین و دیگر گروه هایی که آنها را تندرو می دانند، نگران هستند.
امارات که نقش اکسیری و فراتر از اندازه اش در منطقه را برای مدرن سازی اقتصادی و میانه روی سیاسی پی می گیرد، این هفته شرایط اقامت خود را آسانتر کرد تا سرمایه خارجی بیشتری جذب کند. این کشور می خواهد که ظرف یک دهه، تولید ناخالص داخلی خود را دوبرابر کند بویژه از گذر سرمایه گذاری فنی.
در یک تحول جداگانه، و با الهام از توافق های ابراهیم، مقام هایی از اسرائیل، امارات، یونان و قبرس در ماه آوریل و با پس زمینه مدیترانه شرقی دیدار کردند تا همکاری های خود را در هر زمینه ای از انرژی گرفته تا مبارزه با همه گیری تعمیق بخشند.
چرا بایدن نمی تواند این فرصت را از دست بدهد؟ اگر هر یک از این رخدادها را بصورت جداگانه نگاه کنیم، بیشتر شکننده به نظر می آیند تا دگرش دهنده. اما هنگامی که آنها را پیوند زده و به گونه ای روشمند گام های بعدی را بر بنیاد آنها بسنجیم، در می یابیم که خاورمیانه می تواند در آغاز همان گونه ای از تنش زدایی، همکاری اقتصادی و نهادسازی باشد که اروپا، پس از جنگ دوم جهانی از آن بهره برد.
با تهدیدهای فزاینده امنیتی در شاخ آفریقا و بلاتکلیفی های تازه بر سر آینده افغانستان، آمریکا خواهان آن است که شرکای خاورمیانه ای اش، به چاره سازی بلاتکلیفی های فزاینده در دیگر مناطق مجاور خود بپردازند. هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که در کوتاه مدت، خاورمیانه به نهادهایی هم وزن اتحادیه اروپایی، ناتو و کمیسیون امنیت و همکاری در اروپا دست یابد، نهادهایی که بستر گفت وگو میان طرف های رقیب در جنگ دوم جهانی را فراهم آورد. همچنین نباید انتظار داشت که آمریکا، همان نقش بزرگی را که آن زمان بازی کرد، این بار هم برعهده گیرد. در آن زمان، آمریکا نیمی از تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت، بیشتر اروپا هم یک ویرانه بود و اتحاد شوروی به عنوان یک قدرت دشمن سر بر می آورد.
با این حال، اشتباه است که نفوذ بالقوه مثبت ایالات متحده را دست کم بگیریم. دولت ترامپ از توافق های ابراهیم حمایت کرد تا همکاری رو به رشد میان امضاکنندگان یعنی اسرائیل، امارات، بحرین، مراکش و سودان کلید بخورد. دولت بایدن هم از این توافق ها حمایت کرده است اما باید سرمایه بیشتری را صرف برساختن بر پایه این توافق ها کنند.
از سرگیری تلاش بایدن برای گفت وگو با ایران، تمرکز وی بر مسائل حقوق بشری و بی میلی او به دامن زدن به شکاف های منطقه ای، نقش مثبتی دارد به شرطی که گفت وگوکنندگان آمریکایی برای برداشتن تحریم های ایران، بیش از حد کوتاه نیایند. چیزی که دولت بایدن باید از آن پرهیز کند، همان گوش کردن به مباحث تحلیلگران کج اندیشی است که می گویند کنار کشیدن آمریکا از منطقه پیامدهای مخربی خواهد داشت. آنچه ضرورت دارد، همانا حمایت پابرجا از نیروهای طرفدار مدرن سازی و میانه روی است که اکنون قدرت گرفته اند اما هنوز هم راه درازی در پیش دارند.
منبع: شورای آتلانتیک / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :