فقط به ایران بیندیشیم
ارومیه، بیروت ایران

دیپلماسی ایرانی: ارومیه مرکز آذربایجان غربی، شهری است با بافتی غالبا ترک آذربایجانی با این وجود به واسطه بافت خاص قومیتی و مذهبی، بیروت ایران است. شهری مرکب از ترک های آذری شیعی، کردهای سنی، آشوری و ارامنه است. از نگاهی ارومیه را می توان مساعدترین شهر ایران برای گام برداشتن در جهت تحقق شهروندی و عبور از تعلقاتی دانست که می تواند عقلانیت را به محاق ببرد.
مدتی است که ارومیه خواسته و ناخواسته به محلی تبدیل شده که در جهت تبلور تعلقات قومی حرکت می کند. این جریان از سویه های مختلف حاکمیتی، جریانات پان کرد و ترک و با حمایت های بیرونی می رود تا مستعدترین شهری شود که تحریکات قومی در آن اگر تدبیر نشود، دامن ایران را به اشکال مختلف فرا بگیرد و خطری جدی شود.
نمایش نمادهای کردهای تجزیه طلب منطقه در مراسم نوروزی کردهای ارومیه و علائم و نشان های گرگ های خاکستری در تجمع ترک های آذری نشان می دهد که بازیگران بیرونی و بهطور مشخص آنکارا در این ظهور و بروز این تحولات پنهان و آشکار دست دارد. اشارات چندی پیش هاکان فیدان، وزیر أمور خارجه ترکیه درباره ایران، همزمانی این تحولات با تحولات ترکیه، سوریه و عراق برای بیدار شدن و یافتن راه گریز از این دام به اندازه کافی روشن است.
در شروع نسیم خطری که می تواند هر آن به طوفان تبدیل شود، بیش از عامل خارجی باید به عامل داخلی توجه شود. جریان پان ترکیسم اگرچه سابقه تاریخی و حمایت بیرونی چند سویه داشته و دارد، اما تحریکات حاکمیتی و استفاده ابزاری از ان در شرایطی که موضوع بستر اجتماعی دارد، می تواند بهگونه ای فرمان را از دست بازیساز خارج کند و به ضد خود تبدیل شود.
در فردای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ برای آنکه آذربایجان در پشتیبانی از مهندس موسوی با اعتراضات همراه و همسو نشود، در مناطق آذری نشین و بهخصوص در تبریز اعلامیه هایی پخش شد که دعوای سیاسی در تهران میان فارس هاست و ربطی به ترک ها ندارد. یکی از مهمترین علل کم رنگ بودن حضور آذری ها در اعتراضات سال ۸۸ این امر بود. پس از آن نیز با تقویت تیم تراکتورسازی عملا این تیم سمبل گرایش قوم گرایانه شد و جریانی از حاکمیت برای آنکه آذربایجان را از کنش سیاسی دور کند، به تقویت پان ترکسیم پرداخت که هم ترس در جبهه مقابل از تجزیه کشور ایجاد کند و هم احساسات و کنش های قومی را جایگزین احساسات و کنش های ملی کنند. این جریان متاسفانه همچنان از عنصر قومیتی برای تنظیم معادلات استانی، منطقه ای و ملی سود میجوید بدون آنکه به عواقب عمیق خطرات آن بر ایران عزیز آگاه باشد.
در سال های اخیر با توجه به تحولات عراق و سوریه و چالش های جدی ترکیه در ارتباط با کردهای این کشور، مهمترین جریان واگرایی در منطقه که مترصد فرصت برای پیوستن به حلقه های پیرامونی واگرا از کشور مادر هستند، جریانات تجزیه طلب کرد بوده که هدف ها و خواسته ها را مرحله به مرحله تعقیب کرده و از پشتیبانی پیچیده و چند وجهی داخلی و بیرونی برخوردار بوده و هستند.
آذری های ایران اگر اولین عنصر و وزنه سیاسی و اجتماعی ایران نباشند، شاید بتوان گفت مهمترین عنصر ظهور و تداوم ایران بوده و هستند. پس از سرکوب جریان جعفر پیشه وری، به قول جلال آل احمد، عرصه سیاست را برای آذری و آذربایجان تنگ کردند و این مردم هوشیار با تغییر رویکرد خود، اقتصاد ایران را عمدتا در دست گرفتند.
و امروز اگر هوشیار نباشیم، گرفتن و یا تنگ کردن عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می تواند تسریع در سوق دادن بهسوی عرصه قومیتی را موجب شود که مهمترین خطر برای ایران و ایرانیان است. نکته آنکه این معادله تا حدودی نیز رخ داده است.
نمایش های قومی و مذهبی یک هفته اخیر در ارومیه و شعارهای داده شده در مسابقات تیم تراکتورسازی و... همگی حکایت از آن دارد در شرایطی که کشور از نارسایی حمکرانی در رنج است، جریانات مختلف داخلی و خارجی تمرین تجزیه طلبی می کنند. در واقع این جریانات بازیگر و بازی خورده در پی آن هستند که در صورت جدی شدن بحران در ایران، از کیک بزرگ این سرزمین برای خویش سهمی نصیب اهداف شوم خود فراهم کنند.
بیدار باشیم و بدانیم فاصله پان ترک و پان کرد و ایرانشهری بودن، از مو باریکتر بوده و بازار اتهام باز است. به تله نیفتیم و با صراحت لهجه فقط و فقط به ایرانی بیاندیشیم که شهروندی تنها و تنها عامل ماندگاری و توسعه آن خواهد بود.
نظر شما :