استراتژی متقابل ایران در مقابل محدودیت های سیاست خارجی چیست؟
امیدهای واهی در سایه بی برنامگی دولت در مقابله با تحریم ها
نویسنده: سید محمد حسین ملائک، سفیر اسبق ایران در چین
دیپلماسی ایرانی: فضای سیاست خارجی ایران بطور ملموس در حال تنگ تر شدن است و سئوال بزرگ این است که خوب، استراتژی ایران چیست؟
در هفته گذشته دو تحول بصورت بارز نشان از پیشرفت های "دشمنان " در صحنه بین المللی بود.
اول: اسراییل با پذیرا شدن رئیس جمهوری چاد در بیت المقدس و شناسایی مجدد اسراییل توسط آن کشور صفحه جدیدی در به رسمیت شناختن خود در جامعه بین المللی باز کرد. روزنامه های اسراییلی به نقل از مقامات رسمی خود اعلام کردند که سودان در مرحله بعدی به این جرگه خواهد پیوست و نیجر، مالی و گفته می شود بحرین نیز خود را برای اقدامی مشابه آماده می کند. این تحولات پس از اقدامات مشابه اروپایی ها توسط رومانی و چک و نیز برزیل با اقدام به انتقال سفارت خود به بیت المقدس به اسرائیل اعتماد به نفس جدیدی برای روبه رو شدن با چالش های منطقه ای خود از جمله با فلسطینی ها و نیز با ایران خواهد داد.
دوم: محمد بن سلمان از یک طرف با پیشرفت های نظامی صورت گرفته در بندر حدیده توانست شرایط جدیدتری برای خود در داخل و خارج به وجود آورد و از طرف دیگر با آغاز تور منطقه ای خود و دیدار از امارات، بحرین، مصر و تونس و مورد استقبال گرفتن توسط مسئولین این کشورها، نشان داد که توانسته بحران قتل قاشقچی را با "دیپلماسی" تقریبا پشت سر نهاده و بار دیگر به عنوان "پدر خوانده" کشورهای عربی خود را مطرح و به رسمیت شناخته شود. در ادامه پذیرا شدن وی در کنفرانس "جی 20" حاکی از آن است که از نظر سعودی موضوع قتل قاشقچی حتی نمی تواند در صحنه جهانی نیز مانع عمده ای محسوب شود. به هر حال بر طبق گزارش ها، اقتصاد عربستان از ترکیه دیگر عضو "جی 20 " پیشی گرفته و همچنین پیشنهاد برگزاری اجلاس 2020 این گروه در ریاض نیز مورد تصویب قرار گرفته است. اینکه شخص بن سلمان در خود این اعتماد به نفس را بوجود آورده که بتواند در این اجلاس ها علیرغم تبلیغات گسترده شرکت کرده و فضا را برای مخالفین خود خالی نکند از اهمیت زیادی برخوردار است که دیگران را وادار به پذیرش "واقعیت ها " می کند. به قول یک دیپلومات آلمانی ما باید بپذیریم که به هر حال او قرار است در پنجاه سال آینده در راس حکومت عربستان باشد.
می توان تحلیل کرد که گشایش و پیشرفت ها برای اسرائیل در حوزه نفوذ و با حمایت عربستان شکل گرفته و لابی اسرائیل نیز برای بن سلمان عادی سازی بین المللی را کارسازی کرده است. اما به هر صورت هر دوی این دست تحولات بر جدیت استراتژی آمریکا بر نگهداری اسرائیل و عربستان در یک گروه و تمرکز فشار بر ایران گواه دارد.
اما شروع تحریم ها توسط آمریکا ستون اصلی سیاست خارجی دولت آقای روحانی را که بر اساس همکاری بین المللی تنظیم شده بود شکست و دولت تا کنون نتوانسته طرح جانشین را ارائه دهد. نزدیک به یک سال است که متفکرین نزدیک به حلقه تصمیم گیر کشور به امید یک امداد غیبی روز را به شب می کنند. اول امید به فشار مطبوعات و سیاست های داخلی بر ترامپ بود و انصافا هم ترامپ مسخره همه محافل شد اما سودی برای ایران نداشت. بعد امید به انتخابات ماه نوامبر در آمریکا بود. تحلیلگران مربوطه چنان با اشتیاق آن تحولات را دنبال می کردند تو گویی کسی در حوزه انتخابیه آنها در حال رقابت است. انتخابات انجام شد اما زود همه متوجه این سئوال شدند که مگر قرار است دموکراتها در کنگره آمریکا برای ایران چه کنند؟ حالا این "امیدواران" خود را منتظر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان می دهند و دل به جنگ های نوعا زرگری نمایندگان و سناتورهای آمریکایی با هم بسته اند. نهایتا سئوالی که همه در مقابل آن بی جوابند آن که بر فرض در انتخابات آتی آمریکا دموکرات ها پیروز شوند آیا تضمین شده که آنها به برجام برگشته و تحریم ها را لغو کنند؟
از طرف دیگر سیاست فشار بر اروپا برای جبران عدم حضور آمریکا در برجام نیز آب در هاون کوبیدن و سیاست بی نتیجه ای است که در اوج موفقیت منجر به فروش تا یک ملیون بشکه نفت در روز احتمالا در سه سال آینده خواهد شد. تیترهای مطبوعات داخلی در مصاحبه با مذاکره کنندگان بعد از جلسات بی نتیجه در اقصی نقاط جهان حاوی تهدیدات بی پایه و یا امیدهای واهی از همکاری اروپاست.
دولت بطور اساسی فاقد هرگونه نظام فکری و برنامه ریزی در سیاست خارجی است اگرچه سعی دارد جور دیگری وانمود کند. همچون بخش اقتصادی دولت که روزانه با کاهش نرخ ارز کری خانی را شروع می کند و با افزایش آن انزوا را پیش می گیرد دنبال روزمرگی است.
به نظر می رسد شیوه مقابله از دید دولت مقاومت است. مقاومت بدون برنامه همچون تمرین نگه داشتن نفس زیر آب است که بعد از چند نوبت باید شرایط عوض شود نه اینکه دوباره همین کار تکرار شود. شاید این سیاست بر مبنی این گفنه ترامپ به اروپایی ها که چند ماه صبر کنید این حکومت عوض می شود پایه گذاری شده و منتظر پایان این "چند ماه" و تغییر شرایط هستند.
ظاهرا این توصیف از وضعیت را کم و بیش همه قبول دارند، اما راه حل چیست؟
اول: نیاز است که یک تحلیل غالب از شرایط داخلی و خارجی وجود داشته باشد و بر آن اجماع شود. اما هر چه بیشتر دقت شود آشفتگی بیشتری در لایه های مختلف جامعه دیده می شود. عمده ترین اقدام انجام شده تا کنون اجلاس تقریبا مرتب سران قواست. این اقدام اگرچه مفید اما بیشتر کارکرد توازن بخشی سیاسی در داخل حاکمیت دارد و دردی از مشکلات کشور و مردم حل نخواهد کرد و کارکرد مقابله با تهاجم خارجی هم ندارد.
دوم: نیاز است که کارگزاران و ابزارهای نظام به تحلیل غالب متعهد باشند. اما از آنجا که تحلیل غالبی وجود ندارد در این حوزه هم طیفی از تعهدات با توجه به دیدگاه ها موجود است.
سوم: نیاز است سیاست بین المللی ایران و کارگزارانش با سیاست منطقه ای ایران و کارگزارانش همخوانی جدی پیدا کند که قدرت موجود ایران ناشی از ظرفیت های منطقه ای ایران است و نه تعهدات بین المللی آن. این انشقاق تا کنون هزینه های زیادی را بر گرده مردم سوار کرده است.
و در غیاب این سه اقدام حرف از استراتژی زدن کاری بیهوده و مهمل است.
اما به نظر می رسد تقدیرگرایی حاکم بر رفتارها و سیاست ها که ناشی از ناکارآمدی کارگزاران است کل سیستم سیاسی را برای یک پوست اندازی آماده می کند.
نظر شما :