مذاکره در سایه بازدارندگی

راهبرد هسته‌ای ایران در مواجهه با آمریکا از منظر رئالیسم تدافعی

۰۵ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۳۰۶۶ پرونده هسته ای انتخاب سردبیر
رسول محمدی گهروئی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: در این گزارش، تلاش خواهد شد تا باتکیه‌بر نظریه رئالیسم تدافعی (Defensive Realism) از شاخه‌های واقع‌گرایی ساختاری، به بررسی رویکرد مطلوب ایران در مذاکرات هسته‌ای با آمریکا پرداخته شود. رئالیسم تدافعی بر این باور است که هدف اصلی دولت‌ها در نظام بین‌الملل نه کسب سلطه بلکه حفظ بقا و امنیت در مواجهه با تهدیدات خارجی است. این چارچوب، امکان تحلیل واقع‌گرایانه از راهبرد ایران را که گاه میان «اعتمادسازی محدود» و «بازدارندگی مؤثر» در نوسان بوده‌اند، فراهم می‌آورد.
راهبرد هسته‌ای ایران در مواجهه با آمریکا از منظر رئالیسم تدافعی

نویسنده: رسول محمدی گهروئی، دانش آموخته روابط بین الملل از دانشگاه تربیت مدرس

دیپلماسی ایرانی: طی دو دهه گذشته، برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران به یکی از محورهای اصلی مناقشات ژئوپلیتیکی در نظام بین‌الملل تبدیل شده است. مذاکرات مکرر میان ایران و قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، نه‌تنها ماهیتی فنی و حقوقی نداشته‌اند، بلکه ریشه در ادراک متقابل از تهدید، امنیت و بقا داشته‌اند. نقطه اوج این روند را می‌توان در «برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)» در سال ۲۰۱۵ مشاهده کرد؛ توافقی که با هدف کاستن از سطح تنش‌های هسته‌ای و تحریم‌های اقتصادی طراحی شد، اما به دلیل خروج یک‌جانبه آمریکا از آن در سال ۲۰۱۸، عملاً کارآمدی خود را از دست داد و شکافی عمیق میان‌وعده‌های دیپلماتیک و واقعیات امنیتی ایجاد کرد دولت دونالد ترامپ به‌صورت یک‌جانبه از برجام خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» را با هدف وادار کردن ایران به مذاکرات جدید با شرایط سخت‌گیرانه‌تر اعمال کرد. این تصمیم که تحت‌تأثیر فشارهای داخلی (مانند لابی‌های ضدایرانی در کنگره آمریکا) و منطقه‌ای (مانند اسرائیل) بود، به بازگشت تحریم‌های شدید اقتصادی و کاهش صادرات نفت ایران منجر شد. ایران در پاسخ، از سال ۲۰۱۹ به‌تدریج تعهدات خود به برجام را کاهش داد و سطح غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داد. با تداوم بن‌بست در احیای مذاکرات، ضرورت بازنگری در رویکرد تحلیلی نسبت به رفتار ایران در این فرایند بیش‌ازپیش احساس می‌شود. در شرایطی که برخی تحلیل‌گران از لزوم مماشات یا سازش برای رفع تحریم‌ها سخن می‌گویند و گروهی دیگر بر سیاست تقابل و مقاومت تمام‌عیار تأکید دارند، بهره‌گیری از یک چارچوب نظری منسجم برای ارزیابی رفتار ایران در قبال مذاکرات هسته‌ای ضروری به نظر می‌رسد.

در این گزارش، تلاش خواهد شد تا باتکیه‌بر نظریه رئالیسم تدافعی (Defensive Realism) از شاخه‌های واقع‌گرایی ساختاری، به بررسی رویکرد مطلوب ایران در مذاکرات هسته‌ای با آمریکا پرداخته شود. رئالیسم تدافعی بر این باور است که هدف اصلی دولت‌ها در نظام بین‌الملل نه کسب سلطه بلکه حفظ بقا و امنیت در مواجهه با تهدیدات خارجی است. این چارچوب، امکان تحلیل واقع‌گرایانه از راهبرد ایران را که گاه میان «اعتمادسازی محدود» و «بازدارندگی مؤثر» در نوسان بوده‌اند، فراهم می‌آورد.

چارچوب نظری؛ رئالیسم تدافعی و رفتار دولت‌ها در عرصه بین‌الملل: 

نظریه‌های واقع‌گرایانه در روابط بین‌الملل، از گذشته تاکنون نقشی تعیین‌کننده در تبیین رفتار دولت‌ها داشته‌اند. در میان آن‌ها، رئالیسم تدافعی که عمدتاً بر پایه آرای «کنت والتز» در نظریه «واقع‌گرایی ساختاری» (Neorealism) بنا شده، یکی از چارچوب‌های تحلیلی مهم در بررسی راهبردهای سیاست خارجی است. این نظریه با تمرکز بر امنیت، بقا و تعادل قدرت، فرض می‌کند که دولت‌ها در یک نظام بین‌المللی آنارشیک، بیشتر به دنبال حفظ امنیت ملی خود هستند تا سلطه‌گری یا تهاجم بی‌پایان.

مفاهیم محوری در نظریه واقع‌گرایی تدافعی عبارت‌اند از:

1- امنیت، نه سلطه: برخلاف دیدگاه رئالیسم تهاجمی  (Offensive Realism) که معتقد است دولت‌ها به‌طور طبیعی برای افزایش قدرت خود تا مرز هژمونی تلاش می‌کنند (مانند نظریات جان مرشایمر) رئالیسم تدافعی بر این باور است که انگیزه‌ی اصلی دولت‌ها بقاء و اجتناب از تحریک دیگران به تهاجم است. از دید کنت والتز، افزایش بیش از حد قدرت ممکن است به ایجاد تهدید برای دیگران و نهایتاً واکنش منفی آنان منجر شود، که خود به ناامنی بیشتر دامن می‌زند. بنابراین، «خویشتنداری راهبردی در افزایش قدرت و تلاش برای حفظ تعادل» از ویژگی‌های دولت‌های خردمند در این نظریه است.

2- بازدارندگی هوشمند به جای ماجراجویی: در رئالیسم تدافعی، بازدارندگی (Deterrence) نه‌تنها مشروع، بلکه حیاتی است. دولتی که از ابزارهای نظامی و استراتژیک خود برای بازدارندگی استفاده می‌کند ـ بدون آنکه قصد تهاجم یا سلطه‌جویی داشته باشد ـ در واقع در حال تلاش برای تضمین امنیت ملی خویش است. چنین بازدارندگی‌، در صورتی که به شکل هوشمندانه طراحی شود، می‌تواند از وقوع جنگ جلوگیری کرده و زمینه‌ را برای تعامل محدود و محاسبه‌شده فراهم کند.

3- ترجیح حفظ وضع موجود و وضعیت باثبات در برابر کنش‌گری تهاجمی: یکی از پیش‌فرض‌های بنیادین رئالیسم تدافعی، اولویت حفظ وضع موجود به‌جای تغییر آن از طریق زور یا سیاست‌های بلندپروازانه است. این دیدگاه به ویژه در مورد کشورهایی که در معرض فشار خارجی یا تهدید نظامی قرار دارند، توصیه می‌کند تا با اتخاذ سیاست‌هایی بازدارنده و محافظه‌کارانه، امنیت را بدون تحریک بازیگران بزرگ‌تر حفظ کنند.

سازگاری نظریه «رئالیسم تدافعی» با موقعیت ایران ازاین‌قرار است که جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در مواجهه با تهدیدات مداوم از سوی ایالات متحده، در شرایطی قرار دارد که حفظ بقا و امنیت، به موضوعی حیاتی بدل شده است. برنامه هسته‌ای و موشکی ایران، هرچند از منظر بازیگران غربی تهدید تلقی می‌شود، اما از منظر نظریه رئالیسم تدافعی، می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای ایجاد بازدارندگی و حفظ امنیت ملی تعبیر شود. همچنین، تلاش ایران برای اجتناب از رویارویی مستقیم با آمریکا و نیز حفظ حدی از تعامل با سایر قدرت‌ها از جمله (روسیه، چین، اتحادیه اروپا) باهدف موازنه سازی، همگی در راستای منطق تدافعی قرار می‌گیرند. با درنظرگرفتن این چارچوب، رفتار ایران در حوزه مذاکرات هسته‌ای را نه باید تهاجمی یا توسعه‌طلبانه دانست و نه منفعلانه. بلکه، بر اساس منطق رئالیسم تدافعی، چنین رفتاری عمدتاً معطوف به ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی، حفظ جایگاه منطقه‌ای و پرهیز از تحریک مستقیم قدرت‌های بزرگ بوده است.

رفتار جمهوری اسلامی ایران در تعامل با پرونده هسته‌ای را می‌توان در سه مقطع کلیدی بررسی کرد:

1. دوره اعتمادسازی اولیه (2005-2003)

2. دوره توافق و برجام (2018-2013)

3. دوره مقاومت و بازدارندگی پسابرجام (2018 تا امروز). هر یک از این دوره‌ها حاوی تصمیماتی است که از منظر رئالیسم تدافعی قابل تحلیل هستند.

1- دوره اعتمادسازی اولیه (2005-2003)؛ اقدامات ایران در این دوراه شامل پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی، تعلیق موقت غنی‌سازی اورانیوم، همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مذاکرات سعدآباد با تروئیکای اروپایی شامل سه کشور (انگلیس، فرانسه، آلمان). از دیدگاه رئالیسم تدافعی، این دوره نمایانگر تلاش ایران برای کاهش تهدیدات خارجی از طریق «اعتمادسازی» بود. جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی پس از حمله آمریکا به عراق و افغانستان، تهدیدی قریب‌الوقوع را احساس می‌کرد و تلاش داشت تا با اعتمادسازی، مانع از افزایش تنش های احتمالی منجر به تقابل نظامی شود. اما خویشتنداری بیش از حد ایران و ندادن تضمین‌های امنیتی از طرف مقابل، باعث شد کشورهای غربی ایران را مجبور به امتیازدهی بیشتر بدانند، بدون آنکه امتیازی معنادار به ایران اعطا کند. در نتیجه، رئالیسم تدافعی هشدار می‌دهد که اعتمادسازی بدون توازن قدرت یا وجود تضمین های امنیتی واقعی و کارآمد، می‌تواند منجر به ناامنی و امتیازدهی بیشتر شود.

2- دوره برجام (2018-2013): اقدامات ایران در این دوره شامل چندین دور مذاکرات مستقیم با آمریکا، پذیرش توافق جامع برجام، محدودسازی برنامه هسته‌ای، اجازه انجام بازرسی‌های گسترده توسط آژانس بین المللی انرژی هسته ای، کاهش داوطلبانه ذخایر اورانیوم غنی شده در ازای لغو یا تعلیق بخشی از تحریم‌های بین المللی بود. از منظر رئالیسم تدافعی برجام تلاشی برای کاهش تهدیدات فوری و گشودن فضایی تنفسی تلقی کرد. ایران در شرایطی قرار داشت که گزینه‌های تقابلی پرهزینه بودند و در مقابل، امکان دستیابی به نوعی «امنیت موقت» از طریق توافق وجود داشت. اما بزرگ‌ترین ضعف برجام از منظر رئالیسم تدافعی، «نبود تضمین ساختاری برای اجرای پایدار توافق بود». خروج یک‌جانبه آمریکا در سال 2018 این هشدار نظریه را تایید کرد که در نظام آنارشیک، تعهدات فاقد ضمانت، پشتوانه‌ای برای امنیت کشورها فراهم نمی‌کنند.

3- دوره بازدارندگی و مقاومت (2018 تاکنون)، اقدامات اساسی ایران در این مرحله شامل کاهش تدریجی تعهدات برجامی، توسعه ظرفیت‌های هسته‌ای تا سطح غنی‌سازی 60 درصد، رونمایی از فناوری‌های پیشرفته در سانتریفیوژهای نسل جدید، تکیه بر بازدارندگی موشکی و گسترش نفوذ و اقتدار منطقه‌ای، گسترش همکاری های گسترده و همه جانبه با روسیه، چین و محور مقاومت متشکل از طرفداران و حامیان منطقه ای خود بوده است. رفتار ایران در این مرحله بیشتر با الگوی یک بازیگر بازدارنده‌ی تدافعی مطابقت دارد. جمهوری اسلامی ایران پس از مشاهده عدم پایبندی طرف مقابل به تعهدات خود، با حفظ خطوط قرمز راهبردی خود، هزینه‌ هرگونه تهاجم و حمله نظامی به کشور را به شدت افزایش داد. در همین راستا، افزایش ظرفیت‌های هسته‌ای نه به منظور استفاده نظامی، بلکه برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی و بازدارندگی انجام شده است. همچنین ایران تلاش کرده با سیاست «نگه‌داشتن در آستانه (threshold capability) » قدرت تهدید متقابل خود را افزایش دهد. از منظر رئالیسم تدافعی، این رفتار یک واکنش عقلانی در برابر تهدید مستمر است که هدف آن، نه تغییر وضعیت بین‌المللی، بلکه جلوگیری از تغییر نامطلوب در امنیت ملی ایران است.

در ادامه رفتار ایالات متحده آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران از منظر رئالیسم تدافعی بررسی و تحلیل می‌شود. این تحلیل می‌تواند در طراحی راهبرد صحیح از سوی ایران بسیار تعیین‌کننده باشد و خواننده درک کند آیا رفتار آمریکا نیز در چارچوب منطق تدافعی قرار می‌گیرد یا بیشتر رنگ‌وبوی تهاجمی دارد.

تحلیل رفتار آمریکا در قبال ایران از منظر رئالیسم تدافعی

ایالات متحده، به‌عنوان یک قدرت هژمونیک، نقش اصلی را در شکل‌گیری، اجرا و فروپاشی برجام ایفا کرده است. رویکرد آمریکا نسبت به ایران را می‌توان به سه مرحله تقسیم و تحلیل کرد:

1- دوره مهار هوشمند (2015-2009)

2- دوره فشار حداکثری (2020-2018)

3- دوره تردید و دوگانگی استراتژیک (2021 تا کنون) با بررسی این سه دوره می‌توان ارزیابی کرد که رفتار ایالات متحده تا چه اندازه با اصول رئالیسم تدافعی مطابقت داشته یا از آن فاصله گرفته است.

1- دوره مهار هوشمند (دولت اوباما: 2015-2009) اعمال تحریم‌های گسترده با هدف کشاندن ایران به میز مذاکره، طراحی برجام به‌عنوان چارچوب محدودسازی فعالیت‌های هسته‌ای، ارائه مشوق‌های اقتصادی در ازای محدودیت‌های فنی و نهایتا اجتناب از تقابل نظامی مستقیم. در نگاه اول، سیاست آمریکا در این دوره می‌تواند نسبتی با منطق رئالیسم تدافعی داشته باشد؛ به‌ویژه در تلاش برای مهار تهدید بدون ورود به درگیری مستقیم، اما این سیاست در عمل بیشتر به شکل رئالیسم ابزاری برای مهار یک بازیگر چالش‌گر عمل کرد. ایالات متحده در این دوره ترجیح داد که ایران را از طریق فشار هوشمند و سپس توافق هسته‌ای به نقطه‌ای برساند که تهدیدی برای منافع منطقه‌ای واشنگتن محسوب نشود. با این حال، از دید رئالیسم تدافعی، این نوع موازنه‌سازی باید دوطرفه باشد و تنها زمانی پایدار است که در آن امنیت هر دو طرف در نظر گرفته شود، که در برجام این توازن ساختاری عملاً رعایت نشد.

2- دوره فشار حداکثری (دولت ترامپ: 2020-2018)، خروج یک‌جانبه از برجام بدون ارائه دلیل فنی معتبر، بازگرداندن تمامی تحریم‌ها و اعمال تحریم‌های جدید، ترور سردار حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان فرمانده نظامی بلندپایه ایران و تلاش برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران از جمله مهمترین اقدامات آمریکا در این دوره است. این دوره آشکارا با منطق رئالیسم تهاجمی (و نه تدافعی) هم‌راستاست. سیاست‌های دولت ترامپ بر پایه دکترین «اعمال قدرت برای تغییر رفتار» بنا شده بود، که هدفش نه صرفاً مهار، بلکه ایجاد فروپاشی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران بود. از منظر رئالیسم تدافعی، چنین رویکردهایی عموماً به افزایش ناامنی در محیط بین‌المللی می‌انجامند و باعث می‌شوند بازیگران دیگر، از جمله ایران، برای بازدارندگی فعال‌تر دست به اقدامات واکنشی بزنند. در واقع، فشار حداکثری نه تنها امنیت ایالات متحده را افزایش نداد، بلکه باعث تسریع در برنامه‌های بازدارندگی ایران و کاهش شدید اعتماد طرف ایرانی به توافقات بین‌المللی شد؛ دقیقاً برخلاف منطق تدافعی که بر کاهش تهدیدات و اجتناب از تحریک‌گری تأکید دارد.

3- دوره تردید و دوگانگی استراتژیک (دولت بایدن: 2021 تا کنون)، اعلام تمایل برای بازگشت به برجام بدون برداشتن گام عملی قاطع در رفع تحریم ها و اعتمادسازی متقابل، حفظ ساختار تحریم‌های حداکثری ترامپ، تمرکز بر مهار منطقه‌ای ایران به‌ویژه در عراق، سوریه، لبنان و یمن. رفتار آمریکا در این دوره، به‌شدت دوگانه و بی‌ثبات است. از یک‌سو، گفتمان دیپلماسی و بازگشت به توافق مطرح می‌شود و از سوی دیگر، ساختار فشار حداکثری تحریم ها حفظ شده است. این نوع رفتار از دید رئالیسم تدافعی می‌تواند خطرناک باشد، زیرا نه موجب کاهش تهدید می‌شود و نه امکان بازدارندگی پایدار را فراهم می‌کند.

در واقع، بلاتکلیفی راهبردی آمریکا باعث شده ایران به سمت «افزایش آستانه بازدارندگی» حرکت کند. در شرایطی که آمریکا حاضر نیست هزینه‌ی واقعی صلح را بپردازد، بازیگر ایرانی هم حاضر به امتیازدهی یک‌جانبه نخواهد بود.

پیشنهادها برای ایران مبتنی بر رئالیسم تدافعی:

1- تداوم سیاست بازدارندگی هوشمند: ایران باید توان بازدارندگی خود را به‌ویژه در حوزه‌های موشکی، هسته‌ای غیرنظامی و نفوذ منطقه‌ای حفظ و ارتقا دهد؛ به‌گونه‌ای که هزینه‌های هرگونه تهاجم یا فشار از سوی دشمن، غیرقابل تحمل باشد. این قدرت باید در سطح «آستانه‌ای» (threshold) و در چهارچوب معاهدات بین‌المللی تعریف شود. در ادبیات امنیتی و هسته‌ای، سطح «آستانه‌ای» (threshold) به یک سطح خاص از توان بازدارندگی اشاره دارد. توان آستانه‌ای یعنی کشوری آن‌قدر توان علمی، فناوری و مواد لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای را دارد که اگر اراده کند، می‌تواند در مدت‌زمان نسبتاً کوتاهی سلاح بسازد؛ اما هنوز سلاحی نساخته است و از نظر حقوقی و بین‌المللی، در چارچوب معاهدات باقی مانده است.

2-  مذاکره از موضع قدرت، نه نیاز: مذاکره تنها زمانی سودمند است که ایران از موضع قدرت وارد آن شود. تجربه‌ی برجام نشان داد امتیازدهی یک‌طرفه و تعجیل در رسیدن به توافق، بدون تضمین حقوقی و امنیتی متقابل، به تضعیف موقعیت کشور منجر می‌شود. ایران باید مذاکرات احتمالی آتی را مشروط به ایجاد «سازوکارهای تضمین‌شده» برگزار کند.

3- تنوع‌سازی شرکای راهبردی: رئالیسم تدافعی توصیه می‌کند کشورها به دنبال وابستگی به یک قدرت خاص نباشند. ایران باید به تقویت روابط با قدرت‌های مستقل مانند چین، روسیه، هند و کشورهای نوظهور اقتصادی ادامه دهد تا بتواند هزینه‌های تحریم یا فشار غرب را تعدیل کند.

4- توسعه فناوری داخلی برای خوداتکایی استراتژیک: امنیت در نظام آنارشیک از درون تأمین می‌شود، نه با ضمانت‌های بیرونی. ایران باید سرمایه‌گذاری در فناوری‌های بومی هسته‌ای، سایبری، زیست‌فناورانه و انرژی‌های نو را گسترش دهد. افزایش ظرفیت داخلی، ابزار چانه‌زنی و اعتمادبه‌نفس راهبردی را تقویت می‌کند.

5- ادامه مشارکت فعال در معاهدات بین‌المللی بدون تسلیم‌شدن: ایران نباید خود را از نظام بین‌المللی جدا کند. حضور فعال، تعامل با آژانس انرژی اتمی، پیگیری حقوقی در مجامع بین‌المللی و مشارکت در سازوکارهای دیپلماتیک، نشان‌دهنده عقلانیت و مشروعیت ایران در فضای جهانی است. اما این مشارکت باید آگاهانه و متوازن باشد؛ نه در قالب تسلیم، بلکه در چارچوب حفظ منافع ملی.

6- تثبیت منافع منطقه‌ای به‌عنوان خط قرمز بازدارنده: رئالیسم تدافعی می‌پذیرد که قدرت منطقه‌ای یکی از منابع اصلی امنیت ملی در نبود امنیت بین‌المللی است. ایران باید با حفظ نفوذ مشروع خود در مناطق کلیدی (سوریه، عراق، لبنان، یمن، خلیج فارس) مانع از شکل‌گیری کمربند تهدید علیه خود شود.

نتیجه‌گیری:

رئالیسم تدافعی به ما می‌آموزد که در جهانی که بی‌اعتمادی بر آن حاکم است، صلح پایدار نه با واگذاری ابزارهای قدرت، بلکه با تقویت بازدارندگی، عقلانیت استراتژیک و خوداتکایی به دست می‌آید. ایران به‌عنوان بازیگری با پیشینه تمدنی، منابع بومی و جایگاه ژئوپلیتیکی ویژه باید با پرهیز از ساده‌انگاری یا ماجراجویی، به‌سوی امنیت پایدار از درون حرکت کند. بررسی رفتار ایران در سه مقطع کلیدی نشان داد که جمهوری اسلامی، برخلاف برخی ادعاهای طرف‌های غربی، در اغلب موارد رفتاری دفاع محور و موازنه جو داشته است. چه در دوره اعتمادسازی اولیه، چه در برجام و چه در دوران فشار حداکثری دولت ترامپ، هدف اصلی ایران جلوگیری از تهدیدات خارجی و حفظ بقا بوده است. از سوی دیگر، رفتار آمریکا به‌ویژه در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ و سپس در فضای پرابهام بایدن نشان داد که تکیه صرف بر تعهدات قدرت‌های بزرگ – بدون تضمین ساختاری و توازن قوا – می‌تواند هزینه‌های امنیتی سنگینی برای کشور به همراه داشته باشد.
«از منظر رئالیسم تدافعی، در جهانی بی‌پناه، عقلانی‌ترین سیاست، تقویت بازدارندگی است نه امیدواری و اعتماد یک‌جانبه»

کلید واژه ها: قدرت دفاعی ایران هسته ای ایران و امریکا مذاکرات ایران و امریکا پرونده هسته ای ایران ایران جمهوری اسلامی ایران رفتار ایران رئالیسم تدافعی


( ۴ )

نظر شما :