پرونده میدل ایست اینستیتیوت درباره بازگشت فشار حداکثری دولت جدید امریکا (بخش دوم)
ترامپ، ایران و اسرائیل و تغییر اساسی پارادایم امنیتی منطقه

دیپلماسی ایرانی: ترامپ اکنون با انتخاب استراتژیک مهم در مورد سیاست ایران مواجه است: یا به نسخه به روز شده «فشار حداکثری» بازگردد و به عنوان یک اخلالگر غیرقابل پیش بینی عمل کند یا تمایل خود به توافق را در اولویت قرار دهد و به دنبال راهی سریع برای رسیدن به توافق هسته ای جدید با ایران باشد.
در مسیریابی این انتخاب استراتژیک، ترامپ باید از یک ارزش کلیدی و چند برابر کننده نیرو در پیشبرد سیاست جدید ایران استفاده کند: شرکای منطقهای آمریکا که امنیت آنها تحت تاثیر منفی ایران قرار گرفته است. این رویکرد جدید باید صحنه های شکنندهای مانند عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین را نیز در بر بگیرد که حاکمیت آنها به دلیل نفوذ بازیگران غیردولتی مورد حمایت ایران به عنوان بخشی از استراتژی «دفاع پیشرو» تهران تضعیف شده است. چالشهای عظیم اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی در این کشورها با رهبری ضعیف، حکمرانی ضعیف و فساد بومی تشدید میشود، اما استراتژی منطقهای ایران سالهاست که این آسیبپذیریهای داخلی را تحت تأثیر قرار داده است.
این گزارش سه پویایی کلی را تحلیل میکند:
• تغییر چشم انداز استراتژیک در سراسر خاورمیانه در 2023-24
• تأثیر این تغییرات بر ایران و محور آن مقاومت؛ و همچنین
• موقعیت و جایگاه کنونی ایران در داخل و منطقه.
این پویایی ها، به نوبه خود، سه توصیه استراتژیک اصلی گزارش را برای دولت آینده بیان می کند:
1. امنیت: باید تعهدات امنیتی و دفاعی و هماهنگیهای ایالات متحده با شرکای منطقه ای در مواجهه با تهدیدات مداوم ایران و شبکه منطقه ای آن، با تاکید ویژه بر تعمیق روند همکاری امنیتی منطقه ای بین خود شرکای نظامی آمریکا افزایش یابد.
2. دیپلماسی: باید مشارکت های دیپلماتیک جدید با شرکای کلیدی از سراسر خاورمیانه برای پیشبرد یک سیاست هماهنگ تر با ایالات متحده ایجاد شود تا به جنبه های کلیدی سیاست ها و اقدامات ایران در منطقه و فراتر از آن بپردازد.
3. شکل دادن به آینده ایران: از این شبکه منطقهای شرکا می توان برای شکل دادن به محاسبات نظام و ایجاد فرصتهایی برای مردم ایران استفاده کرد.
در پیشبرد رویکرد جامعتر سیاست آمریکا در قبال ایران، دولت ترامپ و شخصیتهای هر دو حزب کنگره باید رویکردی بلندمدت داشته باشند و انتظار نتایج فوری را نداشته باشند. تأثیر تغییر سیاست استراتژیک ممکن است سالها طول بکشد و احتمالاً فراتر از چهار سالی است که دولت ترامپ در دوره دوم خواهد داشت، زیرا تهدیدها و چالشهای ناشی از جمهوری اسلامی ایران طی دههها ریشه عمیقی یافته است.
در تلاش برای مهار این تهدیدها، ایالات متحده همچنین باید با شرکای خود در منطقه برای شکل دادن به انتخابهای راهبردی برای رهبران و مردم ایران همکاری کند. دولت ترامپ باید به ایجاد فرصتهای جدید در درازمدت برای مردم ایران تمرکز کند تا صدای بیشتری در نحوه اداره دولتشان داشته باشند. علاوه بر این، واشینگتن باید به دنبال شکل دادن به چشمانداز وسیعتر خاورمیانه از طریق تلاش برای راهحل دو کشوری برای مناقشه اسرائیل و فلسطین باشد. این موضوع جزء کلیدی یک استراتژی یکپارچهتر و جامعتر خاورمیانه است و مستقیماً با چالشهای ناشی از ایران مرتبط است، زیرا تهران و شرکای آن از نبود راهحلی برای موضوع فلسطین و اشغالگریهای اسرائیل به نفع خود بهرهبرداری میکنند.
با بازگشت پرزیدنت ترامپ به قدرت، او با خاورمیانه ای روبهرو شده که به طور قابل توجهی با خاورمیانه ای که در پایان دوره اول ریاست جمهوری خود در سال 2021 با آن سر و کار داشت، متفاوت است. در دو سال گذشته، چهار عامل کلیدی چشم انداز را به گونه ای تغییر داده اند که موقعیت ایران را پیچیده می کند:
• تلاش های نظامی اسرائیل علیه ایران و محور مقاومت آن
• سقوط غیرمنتظره رژیم اسد و تسلط مخالفان بر سوریه
• روابط رو به رشد ایران با روسیه و چین
• تغییر موقعیت استراتژیک کشورهای خلیج فارس در قبال ایران و رابطه با آن.
اسرائیل تلاش می کند تا ظاهری از بازدارندگی استراتژیک علیه ایران را بازگرداند. حمله حماس در 7 اکتبر 2023 به یک دوره درگیری متناوب و عمدتاً پنهانی بین اسرائیل از یک سو و ایران و شبکه آن پایان داد.
اسرائیل از طرف دیگر، برخلاف جنگ مستقیم متعارف، که این کارزار پس از جنگ سال 2006 بین اسرائیل و حزب الله آغاز شد، عمدتاً با اقدامات نظامی غیرمستقیم، اقدامات تروریستی، ترورهای هدفمند، جنگ سایبری و حملات هوایی علیه اهداف نیابتی متمایز شد.
در سال 2024، اسرائیل و ایران در دو مورد مختلف حمله نظامی مستقیم به سرزمینهای یکدیگر، یک بار در آوریل و بار دیگر در اکتبر، از آستانه عبور کردند. این حملات در چارچوب یک چشم انداز امنیتی منطقه ای رخ داد که به شدت بدتر شده بود. اندکی پس از آغاز جنگ غزه در اکتبر 2023، چند تن از شرکای منطقهای ایران، از جمله حزبالله لبنان، حوثیها در یمن، و تعدادی از شبهنظامیان فعال در سوریه و عراق، جنگ فرسایشی چند جبههای را علیه اسرائیل آغاز کردند در حالی که توجه اسرائبل به حماس در نوار غزه معطوف بود.
اسرائیل، همراه با حمایت آمریکا و متحدانش، تأثیر این حملات شبکه ایران را مهار کرد. در این شراکت دولت بایدن و سنتکام نقشی اساسی در ایجاد بی سر و صدای مشارکت های نظامی و امنیتی منطقه ای و محدود کردن پاسخ ها و پیامدهای مبادلات نظامی مستقیم بین ایران و ایران ایفا کردند. اسرائیل، اما با وجود این نتوانست از تهدیدهای حزب الله، حوثی ها و سایر گروه های همسو با ایران جلوگیری کند.
در تابستان و پاییز 2024، اسرائیل مجموعهای از حملات دراماتیک را انجام داد که مهمترین آن ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در اواخر ماه ژوئیه در تهران بود. در ماه سپتامبر، اسرائیل حملات پیجری و واکی تاکی را علیه پرسنل حزب الله انجام داد، عملیات نظامی خود را در جنوب لبنان افزایش داد و بسیاری از فرماندهان ارشد این گروه از جمله رهبر آن حسن نصرالله را ترور کرد. در ماه اکتبر، اسرائیل اعلام کرد که یحیی سنوار، رهبر حماس، یکی دیگر از شرکای نزدیک ایران را در یک حمله نظامی در نوار غزه کشته است.
تهاجم اسرائیل به لبنان، همراه با اقدام نظامی مستقیم تهاجمیتر علیه ایران در خاک خود و شرکای آن در یمن، عراق، سوریه و لبنان، نشاندهنده یک تغییر اساسی از پارادایم امنیتی است که اقدامات اسرائیل را برای بیش از یک و نیم دهه هدایت میکرد. باید دید که آیا این حرکت از جنگ مخفیانه به رویکردی مستقیمتر و تقابلآمیزتر به منزله تغییری پایدار در تاکتیکها تغییر خواهد کرد یا اینکه اسرائیل یک پایان سیاسی روشن در ذهن دارد.
منبع: میدل ایست اینستیتیوت / ترجمه: علی موسوی خلخالی
ادامه دارد...
انتشار این مطلب به معنای تایید آن توسط دیپلماسی ایرانی نیست و صرفا برای آگاهی خوانندگان دیپلماسی ایرانی در چارچوب پرونده تهیه شده توسط میدل ایست نیوز ترجمه شده است.
نظر شما :