توماس فریدمن در نیویورک تایمز:
موفق باشید آقای ترامپ اما پیامدهای شکست در خاورمیانه به شدت وحشتناک است
دیپلماسی ایرانی:
رئیسجمهورِ محترم،
ممکن است شما به تاریخ یهودیان یا تاریخ اعراب علاقهای نداشته باشید، اما امروز هر دوی آنها، متوجه شما هستند. این یکی از آن لحظات نادر است – مانند پس از جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد – که همه چیز در خاورمیانه در حال تغییر است و همه چیز، ممکن به نظر میرسد و در این لحظه، همه منتظر شما هستند.
بیاغراق: شما فرصتی دارید که این منطقه را به شکلی بازسازی کنید که میتواند به طور بنیادین صلح و رفاه اسرائیلیها، فلسطینیها و تمام مردم منطقه را تقویت کند، و همچنین منافع امنیت ملی آمریکا را تأمین کند. اما توجه داشته باشید، در حالی که پاداش موفقیت در این زمینه، بسیار بزرگ خواهد بود، پیامدهای شکست نیز به شدت وحشتناک خواهد بود. یا جایزه نوبل را خواهید برد یا شکست سنگینی متحمل خواهید شد اما از این مأموریت نمیتوانید فرار کنید. خاورمیانه یا به عنوان منطقهای قوی با روابط عادی، تجارت و همکاری به عنوان اهداف اصلی اش بازسازی میشود، یا به چند دولت – ملت مستحکم تبدیل میشود که اطراف آنها را مناطق وسیعی از بینظمی، جنگسالاری و تروریستهایی که به طرز وحشتناکی در استفاده از پهپادها ماهر هستند، فراگرفته است.
در هر برنامه حرکت قطارها، چیزی به نام آخرین قطار وجود دارد. خوب، وقتی صحبت از صلحسازی میان اسرائیلیها و فلسطینیها میشود، آن هم پیش از آنکه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری به طور کامل هرگونه امکان توافق دو دولتی را از بین ببرند؛ یا پایان دادن به جنگ داخلی ۵۰ ساله لبنان، در حالی که هنوز اندکی امید باقی است؛ یا دادن فرصتی به سوریه برای بازگشت به انسجام پس از ۱۴ سال بحران؛ و خنثی کردن ایران پیش از دستیابی به بمب هستهای، این واقعاً مانند آخرین قطار به نظر میرسد.
روز یکشنبه، برای اولین بار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، میشد روزنهای از امید دید که این جنگ ممکن است به پایان نزدیک شود؛ همانطور که اسرائیلیها عزیزانی را که بیش از یک سال گروگان بودند، در آغوش گرفتند و فلسطینیها از پناهگاهها خارج شده و به خانههایشان بازگشتند، البته اگر هنوز خانهای باقی مانده باشد. روزنامه هاآرتص به نقل از احمد مطر در غزه، یکی از فلسطینیهای آواره که با چرخ دستی و الاغ به سمت شمال میرفت، نقل کرد که چیزی گفت که مطمئنم حرف دلِ اکثر اسرائیلیها و فلسطینیها (و قطعاً حرف دلِ من) است: «مردم فقط میخواهند این جنون متوقف شود.»
هیچکس بیشتر از شما، رئیسجمهور ترامپ، در این موضوع حرفی برای گفتن نخواهد داشت. پس بیایید این چالش را بررسی کنیم.
مطمئن هستم که شما اکنون از مداخله اخیرتان در رابطه با بنیامین نتانیاهو – تحت فشار قرار دادن او برای پذیرش آتشبس و تبادل گروگان – زندانی که بایدن ترتیب داده بود و نتانیاهو به طور مداوم با آن مخالفت میکرد – فهمیدهاید که آرزوهای سیاسی و دیپلماتیک شما با او در تضاد بنیادی است.
آرزوهای شما و منافع آمریکا، در واقع، همان فتیلهای هستند که احتمالاً کابینه نتانیاهو را منفجر کرده و شاید به دوران سیاسی او پایان دهند. جو بایدن سالخورده ای، که نتانیاهو میتوانست او را فریب دهد، رؤیای او بود. شما کابوس او هستید. تیتر روز دوشنبه روزنامه هاآرتص – «نتانیاهو به ترامپ دروغ میگوید و در حال آماده شدن برای خرابکاری در توافق آتشبس غزه است» – از هوا نیامده است.
منافع شما در آن است که اسرائیل و عربستان سعودی را به یک ائتلاف به رهبری آمریکا با سایر شرکای عرب ما وارد کنید، و این مستلزم آن است که اسرائیل مذاکراتی را با تشکیلات خودگردان فلسطین درباره راهحل دو دولتی آغاز کند. بقای سیاسی نتانیاهو – آنچه ائتلاف او را در قدرت نگه میدارد و هرگونه کمیسیون تحقیقات ملی درباره مقصر حمله غافلگیرانه حماس در دوران او را به تأخیر میاندازد – به ازسرگیری جنگ غزه پس از این آتشبس و هرگز آغاز نکردن مذاکرات محدود زمانی با تشکیلات خودگردان فلسطین درباره دو دولت برای دو ملت وابسته است.
به همین دلیل، در پاسخ به یورش حماس در سال ۲۰۲۳، نتانیاهو جنگی برای ریشهکن کردن حماس از غزه آغاز کرد، اما این جنگ دو هدف متناقض داشت؛ و هیچ چشمانداز مشخصی برای صلح با فلسطینیها پس از پایان آن ارائه نکرد.
اهداف نتانیاهو «پیروزی کامل» بر حماس و بازگرداندن گروگانها بود. اما پیروزی کامل نظامی بر حماس، حتی اگر ممکن بود، بهطور قطع به معنای کشته شدن اکثر، اگر نگوییم همه گروگانها، بود.
متأسفانه و بهطور شگفتانگیزی، افراطگرایان یهودی در کابینه نتانیاهو، بنگویر و اسموتریچ، نتانیاهو را مجبور کردند که جنگی را برای نابودی بخش بزرگی از غزه دنبال کند، حتی به بهای متهم شدن اسرائیل به جنایات جنگی، به این امید که این امر به جابهجایی کامل فلسطینیها و الحاق بخشی از غزه به اسرائیل منجر شود؛ گروگانها به جهنم! نتانیاهو با بنگویر و اسموتریچ همراه شد، تا زمانی که شما او را مجبور به انتخاب کردید.
بله، حماس یک سازمان اسلامگرای تندرو است اما به عنوان یک جنبش، تنها توسط فلسطینیهای میانهروتر قابل حذف است. نتانیاهو هرگز نخواست یا تلاش نکرد که جایگزینی برای حماس در قالب تشکیلات خودگردان فلسطینیِ اصلاح شده در کرانه باختری ایجاد کند. او فقط ارتش خود را بارها و بارها به غزه فرستاد و چیزی را تحریک کرد که این ستون پیشبینی کرده بود: یک شورش دائمی، دقیقاً مانند آنچه ما در عراق قبل از حرکت به راهبرد "پاکسازی، پایدارسازی و ساخت جایگزینی مناسب" ایجاد کردیم. دیدهاید که اخیراً چند سرباز اسرائیلی در غزه توسط بمبهای کنارجادهای به سَبک عراق که از مهمات منفجر نشده اسرائیلی ساخته می شوند، کشته شدهاند؟
در این زمینه، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه وقت، هفته گذشته در وداع بلیغ خود با دیپلماسی خاورمیانه چنین گفت: «هر بار که اسرائیل عملیات نظامی خود را کامل و عقبنشینی میکند، حماس بازسازی و بازظهور میکند زیرا هیچ چیز دیگری برای پر کردن این خلأ وجود ندارد. در واقع، ما ارزیابی میکنیم که حماس تقریباً به همان تعداد که از دست داده است، نیروهای جدید جذب کرده است. این نسخهای برای یک شورش پایدار و جنگی دائمی است.»
سیاست ایالات متحده باید اطمینان حاصل کند که هر سه مرحله توافق آتشبس، اجرا و دنبال شود و با یک فرآیند دیپلماتیک واقعی برای یک توافق گستردهتر همراه باشد. من با نظر راهبردگر اسرائیلی، گیدی گرینشتاین، موافقم که تنها یک تشکیلات خودگردان فلسطینیِ اصلاحشده و ارتقاءیافته میتواند جایگزین حماس در غزه شود اما این تشکیلات به حمایت یک نیروی بینالمللی یا عربی نیاز دارد که توسط تشکیلات خودگردان دعوت شود تا در زمینه امنیت و بازسازی کمک کند.
سپس غزه، مانند کرانه باختری تحت توافق اسلو، باید برای یک دوره انتقالی چهار ساله به مناطق A و B تقسیم شود. هشتاد درصد به منطقه A (تحت کنترل نیروی بینالمللی/فلسطینی) اختصاص یابد و ۲۰ درصد (اساساً محیط آن) تحت کنترل نظامی اسرائیل باقی بماند تا امنیت اسرائیل تضمین شود.
پس از دوره انتقالی چهار ساله، دو طرف بر سر وضعیت دائمی همزمان با کرانه باختری توافق خواهند کرد، جایی که امیدواریم تا آن زمان تشکیلات خودگردان فلسطین توسط یک سازنده نهادهای پاکدست، مانند نخستوزیر سابق سلام فیاض، رهبری شود. این رویکرد توافق امنیتی ایالات متحده – عربستان – اسرائیل – فلسطین را تضمین خواهد کرد.
در همین حال، در لبنان ما فرصت بزرگی داریم تا واقعاً به جنگ داخلی پایان داده و کشور را دوباره بازسازی کنیم. رئیسجمهور جدید، ژوزف عون، و نخستوزیر تازه، نواف سلام، که هر دو میانهرو و میهنپرستان لبنانی مورد احترامی هستند، دلیل خوشحالی بسیاری از لبنانیها و جشن گرفتن آنها در خیابانها پس از آغاز به کارشان بوده است.
مهمترین کاری که دیپلماتهای آمریکایی باید انجام دهند، علاوه بر ارائه کمک اقتصادی برای بهبود اوضاع لبنان و کمک نظامی برای تقویت ارتش آن، این است که بالاخره یک مرز مورد توافق دوطرفه و به رسمیت شناختهشده توسط سازمان ملل بین لبنان و اسرائیل ترسیم کنند.
چرا؟ زیرا دههها است که حزبالله برای توجیه نگهداری سلاحهای خود میگوید که این امر برای بازپسگیری بخشهایی از جنوب لبنان که توسط اسرائیل اشغال شده، ضروری است. این در حالی است که این منطقه فقط شامل چند متر مورد اختلاف و بخشهایی نیم کیلومتری در طول مرز میشد.
برای ایالات متحده و اسرائیل حیاتی است که اکسیژن اختلاف مرزی را از حزبالله بگیرند. اما ما همچنین باید برای شیعیان لبنان روشن کنیم که آمریکا آنها را میخواهد، و کمک خواهد کرد که آنها شهروندان برابر دولت لبنان شوند، بدون آنکه نیاز به اتکا به حزباللهِ مسلح داشته باشند.
چند روز پیش، پس از صحبت با یکی از مقامات ارشد اسرائیلی، متقاعد شدم که نتانیاهو این موضوع را درک میکند و با تضعیف قابلتوجه حزبالله و ایران، کمک کرده که امکان بازگرداندن حاکمیت و وحدت لبنان و سوریه فراهم شود. فکر میکنم او آماده است که عقبنشینی اسرائیل را تکمیل و مرز را نهایی کند، به شرط آنکه دولت لبنان نیروی نظامی لازم را فراهم کند تا اطمینان حاصل شود که حزبالله نمیتواند بار دیگر در جنوب لبنان جا گیرد.
یک نکته حاشیه ای، آقای رئیسجمهور: واقعاً باید آموس هوخشتاین، مذاکرهکننده ویژه بایدن در لبنان، را برای انجام این وظیفه حفظ کنید. او حتی در میان رهبران حزبالله نیز مورد احترام است.
یک لبنان باثبات و پلورالیستی بهترین نقطه شروع برای حل مشکلات سوریه است. در سوریه، ما باید نوعی گروه تماس میان ایالات متحده، ترکیه، اردن، عراق و اسرائیل ایجاد کنیم که به عنوان محرکی برای کمک به تثبیت یک دولت ائتلافی عمل کند. این دولت باید تعادلی میان اسلامگرایانی که رژیم قاتل بشار اسد را سرنگون کردند و اکثریت سکولار و چندفرقهای سوریه برقرار کند.
این کار آسان نخواهد بود، اما باید تلاش کنیم. باور دارم که احمد الشرع، رهبر دوفاکتوی جدید سوریه، پتانسیل این را دارد که یک رهبر ملی مناسب و متحدکننده برای کشور باشد. اما ما باید با هر دو دست وارد عمل شویم، او را تشویق، ترغیب و تحت فشار قرار دهیم تا کارهای درست را انجام دهد، حتی اگر شکست بخوریم. بدترین کاری که میتوانید انجام دهید، شستن دستهایتان از سوریه در این زمان حساس یا سپردن کامل آن به ترکیه است.
در نهایت موضوع برنامه هستهای و استراتژی مخرب منطقهای ایران (از نگاه امریکا و متحدان غربیاش و اسرائیل) مطرح است. امیدوارم بتوانید این کار را از طریق مذاکرات صلحآمیز انجام دهید؛ در غیر این صورت، این کار باید بهصورت عملیاتی انجام شود. هر چه تهدید دوم جدیتر باشد، احتمال موفقیت گزینه اول بیشتر میشود.
موفق باشید، آقای ترامپ. تاریخ نظارهگر شماست.
منبع: نیویورک تایمز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :