پرونده فارن افرز از بازگشت ترامپ به قدرت (بخش سی و یکم)
ترامپ و مساله قدرت نظامی امریکا
نویسنده: نادیا شدلو Nadia Schadlow
دیپلماسی ایرانی: رقابت قدرت های بزرگ فراتر از یک مسابقه نظامی است. همان طور که در مشارکت فزاینده چین در آمریکای لاتین برای پیشبرد منافع خود در نزدیکی میهن آمریکایی مشاهده می شود، در سراسر جغرافیایی آشکار می شود. این شامل جنگ نیابتی می شود، به عنوان مثال، ایران از حمایت خود از گروه هایی مانند حماس، حزب الله و حوثی ها برای دامن زدن به خشونت در خاورمیانه و تهدید خطوط دریایی تجاری حیاتی به عنوان بخشی از تلاش خود برای تسلط بر منطقه استفاده می کند.
رقابت در فضا نیز در حال افزایش است، جایی که روسیه و کره شمالی در توسعه، استقرار و استفاده از ماهوارههای پیشرفته برای اجرای جنگ فضایی با یکدیگر همکاری میکنند.
واکنش ایالات متحده به چنین تحولاتی بیروح بوده است. چارچوبهای سیاست منسوخ مانند رژیمهای کنترل صادرات در دوران جنگ سرد که فروش تسلیحات را کند میکنند و مانع همکاری با متحدان میشوند، وجود دارند. دولتهای ایالات متحده وابستگی خطرناک این کشور به مواد معدنی حیاتی منابع خارجی را در چهار دهه گذشته به رسمیت شناختهاند، اما این شناخت به اقدام جدی برای رسیدگی به این آسیبپذیری تبدیل نشده است. جدیدترین لایحه مجوز دفاعی اشاره می کند که پنتاگون همچنان از اختیارات خود برای خرید مواد حیاتی از منابع داخلی استفاده ناکافی می کند. در همین حال، اصلاحات برای تسریع در صدور مجوز برای افتتاح معادن در ایالات متحده همچنان متوقف شده است.
دولت دوم ترامپ باید خود را با دنیایی که به طور فزاینده ای خطرناکتر سازگار کند. تقویت موقعیت نظامی ایالات متحده برای یک استراتژی روشن بیش از حد کلیدی است، زیرا قدرت نظامی آن چیزی است که مزیت های اقتصادی و سیاسی کشور را تضمین می کند. اگر دشمنان امریکا به برتری دست یابند یا درگیری جهانی آغاز شود، رونق آینده کشور تضعیف خواهد شد. امروزه قدرت نظامی ایالات متحده نسبت به سایر قدرت ها کاهش یافته است. یک گزارش اخیر دو حزبی اشاره می کند که ارتش آزادیبخش خلق چین در مسیر تبدیل شدن به "یک رقیب نظامی همتا، اگر نگوییم برتر، برای ایالات متحده است." برای معکوس کردن این روند، واشینگتن باید توانایی های کافی برای جلوگیری از اقدامات تجاوزکارانه ای که منافع دیگرش را تهدید می کند، ایجاد کند. این به این معناست که ایالات متحده باید این توانایی را داشته باشد، و در صورت لزوم به طور قابل اعتمادی خود را برای به راه انداختن کمپین های نظامی پایدار در چندین صحنه تمایل داشته باشد.
چنین ظرفیتی ابتدا برای برقراری مجدد بازدارندگی ضروری است و سپس برای شکست دشمنان خارجی در صورت شکست بازدارندگی ضرورت می یابد. دستیابی به این سطح از ظرفیت نظامی مستلزم انحراف اساسی از برنامهریزی دفاعی کنونی واشینگتن است که اساساً مبتنی بر مبارزه با یک درگیری بزرگ است. مراحل رسیدن به آنجا سخت اما ضروری است. کاخ سفید ترامپ باید به مردم آمریکا توضیح دهد که چرا به هزینههای دفاعی بیشتر نیاز است و سپس با کنگره برای تأمین حمایت دو حزبی برای تأمین بودجه یک برنامه دفاعی جدید در مقیاسی مشابه با افزایشهایی که دولت رونالد ریگان در دهه گذشته در جنگ سرد بر آن نظارت داشت، همکاری کند.
نکته این نیست که همه توانایی های هر دشمن، پلت فرم به پلت فرم، مطابقت داده شود. در عوض، ایالات متحده باید قابلیت های جنگی پیشرفته ای را توسعه دهد که به آن برتری نامتقارن نسبت به مخالفانش بدهد.
در اوکراین، هواپیماهای بدون سرنشین تانکها و کشتیهای جنگی روسیه را از کار انداخته یا خنثی کردهاند و نیروهای روسی دفاع در برابر این حملات را دشوار میدانند.
در یک درگیری احتمالی بر سر تایوان، موشکهای ضد کشتی دوربرد و موشکهای کروز و بالستیک میانبرد میتوانند مزیتهای چین را از نظر جغرافیایی و کمیت تسلیحات تضعیف کنند.
با فناوری برتر و مفاهیم عملیاتی نوآورانه، ارتش ایالات متحده میتواند نقشههای جنگی دشمن را مخدوش کند و خطر سرکوب شدن نیروهایش و وادار به تسلیم شدن در آغاز درگیری را کاهش دهد.
منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :