آنچه از ایران و فرهنگ ایرانی نمیبینیم
فتوحات فرهنگی در برابر فتوحات سیاسی
![فتوحات فرهنگی در برابر فتوحات سیاسی](/images/www/fa/news/news-primary/2025/1738505677-1.jpg)
نویسنده: دکتر سید احمد کاظمی موسوی، حقوقدان، تاریخ شناس، نویسنده، پژوهشگر دینی و دانش آموختۀ حقوق از دانشگاه تهران و دکترای مطالعات اسلامی از دانشگاه مک گیل کانادا و استاد دانشگاه
دیپلماسی ایرانی: ماجرای فتح و شکست در تاریخ سیاسی کشورمان جای بزرگی در افکار ما ایرانیان دارد. رسانه ها، مطبوعات حتی کتاب های درسی دبیرستان های ما گرانبار از شرح فتوحات هند و مصر و روم باستان اند و گاه از شکست در برابر اسکندر، اسلام، ترک و مغول اظهار تأسف می کنند. کمتر کسی به خود اجازۀ بازنگری و برآورد دیگری از ماجرای فتح و شکست در تاریخ را می دهد. من می خواهم بگویم که نتیجۀ کار فاتحان ما اغلب به نفع ما – به نفع آنچه را "فرهنگ ایران" می نامیم – انجامیده است. از ورود اسلام به ایران و رشد متعاقب زبان فارسی در اینجا سخن نمی گویم. من پس از گذراندن سالیانی بیش از پنجاه سال در کشورهایی چون کانادا، امریکا، ترکیه، مصر، عراق و مالزی، اینک در زمستان 1403، که به بازاندیشی در تلقی نام ایران یا پرشن در اذهان مخاطبان خود در این کشورها می پردازم می بینم بار و حضور فرهنگی اسم ایران به مراتب بیشتر از کارکردهای سیاسی و غوغای اقتدارجویی اش است. یعنی دستاوردهای فرهنگی ایران دربرابر آنچه فتوحات سیاسی ایران نامیده می شود، بسیار چشمگیرتر است.
در ایران امروز کسی نمی گوید و نمی نویسد که ترک ها، به رغم شکستی که در چالدران به ایران دادند، ادعا دارند که ما زبان فارسی به هند و سیام و سنگاپور بردیم، و تاتارها بودند که سه سده فارسی را زبان رسمی دولت هند اعلام کردند که نفوذش هنوز باقی است. ترکها بودند که کتب و نوشته های تاریخی ایران را بهتر از خود ایرانیان حفظ کردند. کسی جایی نمی خواند که هندیان فرهنگشناس هنوز فارسی را بسان یک زبان فاخر (sophisticated) می نگرند و در سخنان خود عبارات زیبایی از شعر سعدی و بیدل را به عنوان شاهد می آورند. هندیان ناراحت می شوند وقتی که می بینند ما اهمیت زیادی به فتوحات یا غارتگری نادر شاه از هند می دهیم. شگفت آور است که ما ایرانیان توجهی به کوشش های فرهنگیِ نادر شاه برای نزدیک کردن شیعیان به سنّی ها در شورای دشت مغان و امضای وثیقۀ اتحاد نجف در سال 1156ق نداریم، اما پیوسته از فتوحات زودگذر او حرف می زنیم.
من جایی ندیدم که یک ایرانی به خود زحمت داده باشد که پای صحبت یک مصری فرهنگ دوست بنشیند و بشنود که او می گوید مصر به علت موقعییت جرافیایی اش بسیار بیشتر از ایران مورد حمله و دست اندازی کشورهای جهان (ازجمله سه بار به دست خود ایران) شده، اما مصر هرگز به ایران حمله نکرده است. شگفت اینکه قاهره تنها شهری است در جهان که خیابان بزرگی را به نام دکتر مصدق دارد در حالی که تهران فاقد چنین نام و خیابانی است. مصریِ های فرهنگشناس مدعی اند که ما مبتکر اندیشه و راهکار إخوان المسلمین از سال 1928 بوده ایم و ایدۀ "الإسلام هو الحل" را ما در برابر ناسیونالیسم رایج زمان علم کردیم. باز ما بودیم که فکر إخوانی و افراطگرایی را محدود و اصلاح و سرانجام اخراج کردیم، اما شما ایرانی ها فکر إخوانی را گرفتید ولی نه تنها به اصلاح و روزآمد کردن آن نکوشیدید که به آن آب و رنگ شهادت شیعه هم دادید. با اینهمه مصریان به اسم ایران با یک هالۀ فرهنگی نگاه می کنند و اعتنایی به تنگ نظریِ سیاسی که مانع از برقراری روابط بین ایران و مصر شده است، ندارند.
ماجرا بسیار پیچیدهتر و گستردهتر از آن است که در این مختصر بگنجد، این زمان بگذار تا وقت دگر.
نظر شما :