در مقابل پانترکیسم و زیاده خواهی های طرفداران آن
دفاع از ارمنستان، دفاع از تمامیت ارضی ایران است
نویسنده: دکتر میرمهرداد میرسنجری، استادیار دانشگاه و پژوهشگر فرهنگی وژئوپلیتیک
دیپلماسی ایرانی: در پی حمله باکو برای تسخیر قراباغ پس از ۹ ماه محاصره غذایی و انرژی علیه ۱۲۰ هزار انسان بی گناه این منطقه و سکوت غیر قابل توجیه رسانه های جهانی بر این نسل کشی قرن بیست و یکمی، رئیس جمهوری ترکیه وارث نسل کشی ۲ میلیون ارمنی و کرد و آشوری و یونانی، طلبکارانه از جمهوری اسلامی ایران خواسته از مخالفت با اشغال سیونیک دست بردارد و به اشغال سیونیک توسط باکو و احداث دالان تورانی ناتو تن دهد!
دراینمیان ذکر چند نکته ضروری است:
۱- تکمیل اشغال قراباغ توسط باکو جدای از مباحث ژئوپلیتیک مسأله ای انسانی است که جان ۱۲۰ هزار انسان بی گناه ارمنی قراباغ را در معرض تهدید قرار داده است. در حالی که قراباغ از آغاز شکل گیری اتحاد جماهیر شوروی منطقه ای ارمنی نشین و خودمختار بوده و در ۱۹۹۱ م بر پایه حقوق تعریف شده در اتحاد جماهیر شوروی، پیش از اعلام استقلال جمهوری باکو از شوروی، استقلال خود را اعلام کرده است.
قراباغ یا بردعه و شوشی، یکی از ۱۷ ولایت ایرانی اشغال شده در قرارداد گلستان در سال ۱۸۱۳ م است که مناقشه اساسی آن در سال ۱۹۱۷ و پس از فروپاشی امپراطوری روسیه تزاری و تشکیل سه حاکمیت قومی تحت نام جمهوری ارمنستان، جمهوری باکو (با سرقت نام آذربایجان) و گرجستان در منطقه قفقاز پدید آمده است. ساکنان قراباغ کوهستانی که ۹۵ در صد آنان ارامنه بوده اند، با برگزاری اولین گردهمایی خود، قراباغ را به عنوان یک نهاد سیاسی اداری مستقل اعلام کردند شورای ملی و دولت انتخاب کردند و در سال های ۱۹۲۰-۱۹۱۸م، قره باغ کوهستانی کلیه نهادهای حکومتی از جمله ارتش و حاکمیت رسمی را دارا بود.
وقتی جمهوری های سوسیالیستی آذربایجان و ارمنستان در سال ۱۹۲۲ م در پروسه تشکیل اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند، تنها در بخشی از سرزمین قره باغ تاریخی در محدوده سرزمین های اتصال دو رود کورا و ارس، در تاریخ ۷ جولای ۱۹۲۳ با تصمیم کمیته اجرائی مرکزی اتحاد جماهیر شوروی، سرزمین خودمختار قره باغ کوهستانی در قلمرو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شکل گرفت. در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۹۱ مردم قراباغ کوهستانی طی یک همه پرسی موجودیت جمهوری قرا باغ کوهستانی را تایید و اعلام کردند، امری که تماما با حقوق و قوانین بین المللی و اتحاد جماهیر شوروی مطابقت داشت.
۲- اشغال سرزمین های ارمنی در مجاورت مرزهای ایران به عنوان گام نخست بلند پروازی های باکو و آنکارا برای اشغال سیونیک و قطع ابدی ارتباط ایران با قفقاز و اروپا تلقی می شود.
مرز ارمنستان نه تنها یگانه راهگذر قابل اطمینان اتصال ایران به قفقاز، روسیه و اروپاست بلکه قطع این راهگذر به طور مستقیم تمامیت ارضی ایران را در معرض تهدید قرار می دهد و سبب تکمیل محاصره تبریز و آذربایجان توسط پانترکیسم می شود. به یاد داشته باشیم در برابر توسعه طلبی ارضی رژیم باکو که در گفتمان رسمی خود و در کتاب های درسی، تبریز را متعلق به رژیم باکو و اشغال شده توسط ایران معرفی می کند که توسط ارتش باکو و ترکیه باید آزاد شود!، ارمنستان نه تنها هیچ گاه علیه تاریخ و فرهنگ و تمامیت ارضی ایران ادعایی نداشته بلکه بارها پیشنهاد تشکیل اتحادیه همه جانبه ایران – ارمنستان در قالب تشکیل کنفدراسیون را مطرح کرده است و بی دلیل نیست که مرزهای ایران و ارمنستان به مرزهای صلح و دوستی معروف شده اند.
۳- نقشه از پیش طراحی شده تکمیل اشغال قراباغ و بعد سیونیک توسط اتحاد پانترکیسم، نه تنها سبب دور زدن ایران در انتقال انرژی کاسپین به اروپا خواهد بود، بلکه انتقال انرژی ایران به اروپا را هم به صورت تک گزینه ای در انحصار اتحادیه ترکیه و باکو قرار می دهد و البته پیامد محتوم آن هم باج خواهی ابدی باکو و ترکیه از ایران خواهد بود.
۴- باکو در تبلیغات وسیع خود برای اشغال سیونیک مدعی شده در ۱۹۲۰ میلادی، سیونیک (با نام ادعایی زنگزور) بخشی از جمهوری باکو بوده، پس اکنون باکو باید آن را اشغال کند تا اتصال مستقیم باکو به ترکیه امکانپذیر شود؟! این در حالی است که با این منطق، قراباغ و نخجوان هم که در نقشههای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ میلادی، بخشی از ارمنستان بودهاند، اکنون باید به ارمنستان بازگردند! باکو باید این را هم متوجه باشد که بادکوبه، گنجه و شوشی و لنکران و لاهیج و لریک و... هم که با نام اران و شروان، تا ۱۸۱۳ میلادی بخشی از ایران بودهاند و با قراردادهای شوم گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شده و به اشغال درآمدهاند، پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی و از میان رفتن یک طرف قرارداد، قانونا میتوانند مورد مطالبه ایران قرار گیرند!
۵- دستگاه تبلیغاتی باکو به طور مداوم از آمار دروغین پشتوانه جمعیت۴۰ میلیونی پانترک ها در ایران به عنوان اهرم فشار به دولت ایران برای تحمیل خواست های نامشروع توسعه طلبی ارضی خود سوء استفاده می کند در حالی که غالب آمار واقعی جمعیت ۸ میلیون نفری آذری های ایران، وطن پرستانی هستند که در تاریخ ایران زمین، بزرگانی چون بابک و شاه اسماعیل و ستارخان و باقرخان و شهیدان بایندر و باکری و غفورجدی را به خاک پاک ایران هدیه داده اند.
با این حال برخورد با اقلیت کم شمار ولی پرسروصدای پانترک اللهی های خائن نفوذی در دستگاه های دولتی و رسانه های داخلی که در راستای تأمین منافع باکو و آنکارا از هیچ اقدام خائنانه ضد ایرانی فروگذار نمی کنند، وظیفه نهادهای مسوول ایرانی است.
۶- پیامدهای ویرانگر هرگونه مسامحه با خواست های نامشروع بادکوبه اشغالی و ترکیه در قطع اتصال ایران با ارمنستان، قرن ها در سپهر سیاسی و نسل های آینده ایران پابرجا خواهد ماند. فراموش نکنیم که پیمان ترکمانچای را فتحعلیشاه قاجار امضا کرد ولی پیامدهای اشغال ۱۷ شهر قفقاز، دامنگیر محمدشاه قاجار، ناصرالدین شاه قاجار، مظفرالدین شاه قاجار، محمدعلی شاه قاجار، احمدشاه قاجار، رضا پهلوی، محمدرضا پهلوی و جمهوری اسلامی ایران بوده و هست و تاریخ هر گونه غفلت از اعمال حاکمیت تاریخی ایران در شهرهای قفقازی اشغال شده، ازجمله بادکوبه، تالشان و نخجوان را بی رحمانه قضاوت خواهد کرد.
در حال حاضر ایجاد منطقه حائل در عمق ۳۰ کیلومتری آن سوی ارس به ویژه در قراباغ و سیونیک و نخجوان، حق طبیعی ایران برای پیش گیری از هرگونه حرکت متجاوزانه است. با توجه به تحرکات ضدایرانی باکو، ایجاد منطقه حائل در عمق ۳۰ کیلومتری آن سوی ارس به ویژه در قراباغ و سیونیک و نخجوان، حق طبیعی ایران برای پیش گیری از هرگونه غافلگیری از سوی دشمنان متجاوز به خصوص صهیونیست ها، وهابی ها و تجزیه طلبان است.
نظر شما :