در سایه اروپای آشفته و احتمال بازگشت ترامپ به قدرت
بر دنیای آشفته امروز چگونه اثر بگذاریم
دیپلماسی ایرانی: در سال ها و به خصوص در ماه های اخیر نوعی بی نظمی را در مناسبات جهانی شاهد هستیم. بی نظمی ای که حتی در برهه هایی نظریه هابزی را در روابط بین المللی تداعی می کند. از کره شمالی در خاور دور گرفته تا بحران های متعدد و پایان نیافته خاورمیانه تا ظهور راست گرایان افراطی در غرب که بارزترین آنها دونالد ترامپ در ایالات متحده بود، همگی بیانگر نوعی بی نظمی در مناسبات بین المللی است. در سال 2022 این بی نظمی با عقب نشینی بی برنامه ایالات متحده از افغانستان و حمله نظامی روسیه به اوکراین و بن بست در مذاکرات هسته ای ایران، نمود یافت که آثار و عواقب آن هنوز ادامه دارد و جاری است. اما نظمی در این بی نظمی جهان سیاست برقرار است که اگر صورت مسئله را بدرستی دریابیم؛ در هدایت آن تاثیرگذار خواهیم بود.
شاهد بودیم چگونه ترامپ با تلفن به نمایندگان جمهوریخواه در کنگره، مک کارتی را رئیس مجلس کرد. شاهد هستیم چگونه حزب محافظه کار با انتخاب یک هندی به نخست وزیری، در جابه جایی ملکه به پادشاهی فاسد موفق بود. این دو کشور نهایت (end) لیبرال دمکراسی غربی هستند. مابقی کشورها زیر مجموعه انگلیس و امریکا هستند. جو بایدن گفت؛ بقیه کشورها "وصله پینه شلوار جین امریکایی ها هم نمی شوند" و کم بی راه نگفته است. "ایمانویل مکرون" فرانسه، بین اتحادیه اروپایی واگرا، پوتین شبهه تزار، آلمان پرمدعای هیتلری، ناتوی مخل آرامش اروپا؛ گیج می زند. مشکلات اروپاییان و مجموعه غربی زیاد است. مکرون با هر کسی همخوابی می کند تا نشان دهد فرانسه در میز مذاکره کشورهای مطرح حضور دارد.
آلمان درگیر جنگ داخلی احزاب است که با کشورهایی که مکنده وار به آلمان برای غرامت می نگرند چه کند! لهستان از آلمان طلب غرامت جنگ دوم دارد و اسرائیل خواهان دریدن ثروت آلمان بخاطر ظلم به یهودیان است، انگلیس و امریکا خواهان آلمانی پیاده نظام برای ناتو و فرانسه خواهان آلمانی تامین کننده بودجه اتحادیه اروپایی است. آلمانی ها سرگردانند. انگلیس و فرانسه می خواهند آلمان را امریکای اروپا کنند. پولدار و آماده ولخرجی و زورمدار آماده بزن و دررو.
ایتالیا و اسپانیا و مابقی کشورها در اروپا، رقمی برای ارزیابی در سطح کلان نظم جاری جهانی نیستند. تنها اتحادیه اروپایی و ناتو مهم هستند و شاکله های اصلی "اتحاد یا دورهمی" کشورهای غربی را تشکیل می دهند منتهی؛ اتحادیه اروپایی فاقد اقتدار و قدرت اجرایی و درگیر فساد نهادینه شده در تشکیلات است. بسیاری در غرب، اتحادیه اروپایی را همچون کشوری جهان سومی توام با فساد و استثنا و اجرای منویات دستوری می نگرند.
پیمان نظامی ناتو مهم است و موثرترین تشکیلات در حفظ نظم جهانی فعلی است که از یک سو با پوتین و ارتش روسیه در جنگ است و از سوی دیگر کشورهای بالتیک و اسکاندیناوی و اروپای شرقی را علاوه بر مشتریان سابق در اروپایی غربی، به نظم تنظیم کرده است و منویات عمو سام یا "پدرخوانده" امریکا را اعمال می کند. ناتو بعضا، سرکی به دریای جنوب چین، شاخ و شانه برای قدرت های درحال ظهور و دست تفقدی بر سر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و دیگر کشورهایی که احساس یتیمی می کنند، می کشد. ناتو در افغانستان فعال بود چون درآمد حاصله از تجارت تریاک برای بودجه لازم بود و سرزمین بی صاحب افغانستان را محلی برای آزمایش های سلاح های جدید کرده بود و کشتار افغانی ها را نیز بی حساب و کتاب در دستورکار داشت. شاهزاده "هرری" انگلیسی، پسر دوم پادشاه بریتانیای نامرد، کتابی به کپی برداری از "هری پاتر" نوشته که چگونه افغانستانی ها را برای تفریح و تمرین آشنایی با فن کشتن و نظامیگری، هدف قرار می داد.
در همین مجموعه غربی؛ اختلافات و "برای هم زدن" زیاد است. فرانسه و انگلیس بر سر حذف ناجوانمردانه فرانسه از توافق اتمی زیردریایی موسوم به AUKUS با استرالیا و امریکا که لندن خود را جایگزین پاریس کرد، اختلاف و نسبت به هم سوءظن شدید دارند.
دولت جو بایدن در کاخ سفید با اشغال کننده خانه شماره 10 نخست وزیری در لندن، بر سر عضویت ایرلند شمالی در اتحادیه اروپایی مشکل جدی و عمیق دارد. جو بایدن، رئیس جمهوری امریکا، غافل از این است که نخست وزیر هندی انگلیس، فاقد مشروعت لازم برای تصمیم گیری بر سر باقی ماندن ایرلند شمالی تحت کنترل انگلیس، در اتحادیه اروپاست. بایدن تمامی توافقات لندن و واشنگتن را منوط به اجابت درخواست کاخ سفید در مورد ایرلند شمالی توسط لندن کرده است. در سیستم انگلیسی، از آنجایی که نخست وزیر هندی با رای مستقیم مردم در انتخابات سراسری گزینش نشده و فقط با 100 رای داخل حزب محافظه کار، آن هم برای جابه جایی بی سروصدای ملکه با پادشاه، از قدرت اجرایی لازم برای تصمیم گیری در مورد الحاق و یا عدم الحاق ایرلند شمالی به اتحادیه اروپایی برخوردار نیست. لذا، درخواست بایدن ایرلندی الاصل از نخست وزیر انگلیس بی جاست و همین امر باعث قفل شدن انتظاراتی است که انگلیس با خروج از اتحادیه اروپایی از امریکا داشته است. انگلیس فکر می کرد با بریگزیت و الحاق به امریکا، داخل بشکه ای از عسل تجاری در ادغام با امریکا و قوانین باز برخلاف محدودیت های اتحادیه اروپایی خواهد شد که نشد.
اگر فرضیه فوق در به تصویر کشیدن نظم جاری جهانی پذیرفته شود؛ شاید بتوان برای بازی در "باغ وحش جهان سیاست" روش های متعددی را برای تاثیرگذاری ترسیم کرد.
در منطقه غرب آسیا، اسرائیل به ظاهر موفقیت هایی داشته اما روی آوری اسرائیل به کشورهای عربی، که هیچگاه نمی خواست سربه تن این کشورها و حکامشان باشد، بیانگر دلخوری اسرائیل از اروپا و امریکاست. پول گرفتن از امریکا و اروپا برای امنیت اسرائیل برای غرب مقرون به صرفه نیست. اسرائیل جایگاه قبلی را در استراتژی غرب ندارد. اسرائیل را با هدف سد نفوذ مسلمانان و کشورهای اسلامی به اروپا و دریای مدیترانه حمایت کردند ولی حضور ناوگان جمهوری اسلامی در مدیترانه پشت اسرائیل معادلات را به هم زد. اسرائیل جایگاه سابق را برای غرب ندارد و اسرائیل با اغفال حکام کشورهای عربی، درصدد خریدن امنیت است که در آینده از اروپا و امریکا دریافت نخواهد کرد.
در روابط بین الملل باید مراقب "رابطه ویژه" انگلیس و امریکا باشیم. رابطه ویژه به مفهوم سیاسی یعنی "اغفال امریکا توسط انگلیس". هرگاه در کاخ سفید، رئیس جمهوری بی تجربه باشد و در دفتر نخست وزیر لندن هم، نخست وزیری زیرک باشد؛ دنیا را به هم می زنند. تاچر و ریگان، آرژانتین را تحقیر و گورباچف را اغفال و شوروی را منهدم کردند. تونی بلر، نخست وزیر زیرک انگلیس در ادغام با بوش پسر بی تجربه، با عراق آن کردند که تبعاتش دامنگیر غرب آسیای امروز است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهوری از نوع دیگر بود. باج و سواری مجانی نمی داد. به روایت خودش ناتو لازم نبود. در دوران ترامپ ناتو سکته زد. در دوران ترامپ انگلیس قدرت نفوذ در کاخ سفید و استفاده ابزاری از قدرت سخت امریکا را از دست داد. منتهی انگلیس در دوران جو بایدن با احیای مجدد ناتو توانست ارتش اروپایی و استقلال اروپا از امریکا را در هاله ابهام فرو برد و با همین ناتو، پوتین و روسیه را از اروپا اخراج و آلمان را که به نوعی همزیستی استراتژیک در دوران مرکل/پوتین رسیده بودند متلاشی کرد. ترامپ تمامی اهداف انگلیس در ادامه "نظم چرچیلی" را به هم زد. با آمدن جو بایدن به کاخ سفید، انگلیس احیا شد و مجددا نقش تاثیرگذار در سیاست بین الملل با استفاده از "قدرت سخت امریکا" فعال شد. البته اختلافاتی بین لندن و واشنگتن بر سر ایرلند شمالی و الحاق آن به اتحادیه اروپایی وجود دارد اما در رابطه با به چالش کشیدن ایران، چین و روسیه هم آوا و متحد هستند.
اگر فرضیه فوق قابل پذیرش باشد، بازگردان دونالد ترامپ به کاخ سفید مثبت ارزیابی می شود. چنانچه (امروز) صحنه سیاسی در امریکا نشان می دهد، زمینه بازگشت ترامپ، اگر قوه قضاییه امریکا قابل نفوذ ترامپ باشد، امکان پذیر است. بازگرداندن ترامپ برای ایجاد شکاف بین امریکا و انگلیس، امریکا و اروپا، امریکا و ناتو، امریکا و اتحادیه اروپایی به نفع مابقی کشورهای جهان است. آیا ترامپ برمی گردد و یا ترامپ قابل بازگرداندن است؟ پاسخ؛ بله/خیر است. باید تلاش کرد و چنانچه موانع داخلی امریکا رفع شوند برای بازگرداند ترامپ با هدف خنثی کردن اتحاد امریکا و انگلیس، امریکا با اتحادیه اروپایی، امریکا با ناتو، و کلا عدم ایجاد اتحاد امریکا با اروپا بهره برد. با بازگشت ترامپ، پوتین و روسیه دوست امریکا خواهند شد. روسیه نفوذ و سلطه بر اروپا را افزایش خواهد داد. ترامپ سرگرم کلکل با چین خواهد شد و بی نظمی سیاست بین الملل تشدید خواهد شد. هرچند ترامپ با اسرائیل فامیل است اما می توان مانور ترامپ در غرب آسیا را کنترل کرد. رابطه دو جانبه امریکا و اسرائیل از کارزار جنگی برخوردار نیست. امریکا بدون انگلیس در هیچ جنگی در خاورمیانه شرکت نکرده و اگر موفق به ایجاد فاصله بین لندن و واشنگتن شویم، امریکا نه تنها قابل مهار بلکه فاقد قدرت لازم بین المللی برای جنگ در غرب آسیا خواهد بود.
نظر شما :