تهران و واشنگتن اراده جدی برای توافق ندارند
چرا مذاکرات به کلاف سردرگم تبدیل شده است؟
دیپلماسی ایرانی: سرانجام پس از 9 روز انتظار ایالات متحده چهارشنبه هفته گذشته جواب خود را به پاسخ مکتوب ایران پیرامون متن پیش نویس اتحادیه اروپا برای احیای برجام ارائه کرد. اگرچه تاکنون هیچ رسانه داخلی، منطقهای و بین المللی جزئیاتی از این جواب آمریکا ارائه نکرده است، اما برخی رسانه ها از عدم پذیرش کل درخواست های تهران یا بخشی از آن توسط دولت بایدن سخن گفتند. بنابراین بسیاری معتقدند یا باید شاهد شکست گفت وگوها، سکون، توقف بن بست مجدد در مذاکرات باشیم و یا اینکه در بهترین حالت دور دیگری از مذاکرات وین برای حل اختلافات در دستور کار قرار خواهد گرفت. پیرو این نکته فضای مثبتی که در ۱۵ آگوست/ ۲۴ مرداد به واسطه ارسال پاسخ مکتوب دولت رئیسی به امید احیای برجام در کشور شکل گرفته بود دوباره جای خود را به فضایی مبهم، پیچیده و سردرگم در مذاکرات داده است. کما اینکه از یک سو دیوید بارنیا، رئیس سازمان موساد در اظهاراتی امضای توافق را صدردصدی می داند و در مقابل میخائیل اولیانوف از طولانی شدن مذاکرات می گوید. هم چنانی که نماینده مجلس هم خبر از توافق ظرف یک هفته تا 10 رو آتی دهد. اما به واقع چرا شاهد این فضای مبهم در مذاکرات هستیم؟ این ابهام تا کی ادامه دارد؟ چرا تلاش بورل هم نتوانست به حل مشکلات منجر شود؟ به چه دلیل نمی توان امیدی به احیای برجام در کوتاه مدت داشت؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست را در گفتوگو با ابوالقاسم دلفی پی گرفته ایم. در گپ و گفت با سفیر پیشین ایران در صربستان، فرانسه، بلژیک، کلمبیا و شیلی سعی شده است تا ارزیابی از چرایی بازگشت مذاکرات به نقطه ابهام داشته باشیم که در ادامه می خوانید.
عد از اقدام دولت رئیسی در ارسال پاسخ مکتوب خود به متن پیش نویس چوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در 15 آگوست/24 مرداد به نظر می رسید فضا برای احیای برجام مساعد است. حال بعد از توقفی 9 روزه آمریکا هم پاسخ خود را به جوابیه ایران داد. هر چند که از جزئیات پاسخ ایالات متحده خبری در دست نیست، اما در مجموع اخبار واصله واشنگتن، نه مخالفت قاطعی نشان داده و نه بله محکمی هم به درخواست های تهران داشته است. لذا فضا مذاکرات دوباره به نقطه ابهام بازگشته است. از نگاه شما اساساً دلیل یا دلایل این وضعیت مبهم برای مذاکرات چیست؟ چرا هر بار که زمزمه احیای برجام و حصول توافق به گوش می رسد شاهد یک کلاف سردرگم و بن بست در مسیر گفت وگوها هستیم؟
این مسئله ناشی از دو دلیل عمده است؛ اول نبود یک اراده جدی و محکم برای احیای برجام و حصول توافق به خصوص در ایران. البته همین نکته در مورد آمریکا هم صدق می کند. چراکه بایدن هم توان و اراده لازم برای تقابل با جریان مخالف توافق و جریان ضدبرجامی با محوریت اسرائیل و حزب جمهوری خواه را، آن هم در آستانه انتخابات کنست و انتخابات میان دوره ای کنگره ندارد. به همین دلیل چون اراده و تمایل جدی در تهران و واشنگتن برای حصول هرچه زودتر توافق وجود مشاهده نمی شود ما شاهد این وضعت مبهم و فرسایشی در مذاکرات هستیم. اما بر خلاف این دو بازیگر (ایران و آمریکا)، باید گفت که سه کشور اروپایی عضو برجام و نیز اتحادیه اروپا به دلایل مختلف تمایل و اراده جدی برای به نتیجه رساندن مذاکرات، حصول توافق و احیای برجام دارند. مشکل دوم و شاید بتوان گفت چالش اصلی تر به نحوه مذاکره و گفت و گوها به ویژه از جانی به جمهوری اسلامی ایران باز می گردد که بک شیوع کاملا غلط و اشتباهی بود.
اشکال و انتقاد شما به شیوه گفت وگو و مذاکره تیم ایرانی ناظر به چه مسئله ای است؟
مشکل و نقد من به تیم ایرانی آن است که متاسفانه مذاکره کنندگان مشخصا در آخرین دور گفت وگوهای وین بر اساس استانداردها و قواعد بین المللی پیش نرفتند.
برای من ابهام به وجود آمد. چون به باور من تفاوت عمده ای بین شیوه گفت وگوی این دوره تیم مذاکره کننده ایرانی با دوره های قبلی وجود نداشت. پس انتقاد شما به شیوه گفت وگو تیم ایرانی در این دور از مذاکرات وین چیست؟
دو اشکال عمده در کار تیم مذاکره کننده ایران وجود داشت؛ اولا از زمانی که جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا متن پیش نویس توافق خود را در دور اخیر مذاکرات به دو طرف ایران و آمریکا ارائه کرد قرار بر این بود که تهران و واشنگتن نظر خود را در خصوص متن اتحادیه اروپا عنوان کند. پس قرار نبود بعد از این متن مورد ادعای اتحادیه اروپا دوباره مطالبه جدیدی اضافه شود و متن مذکور دچار تغییر شود. اما جمهوری اسلامی ایران بعد از توقف در مذاکرات وین و تاخیری حدود ده روزه تغییرات گستردهای را در متن بورل ذیل پاسخ مکتوب خود ایجاد کرد و همین مسئله سبب شد آمریکایی ها که پیش از این پاسخ مثبت خود را به متن اتحادیه اروپا عنوان کرده بودند و رسماً بیان داشتند با احیای برجام در سایه این پیشنویس موافقند، از موضع خود عدول کنند. چرا که تغییرات مد نظر ایران در پیش نویس بورل باعث شد که ما شاهد فرصتسوزی و تاخیر ده روزه دیگری از جانب آمریکا برای ارسال جواب آنها به پاسخ مکتوب ایران باشیم؛ پاسخی که جزئیات آن در دست نیست، اما به نظر می رسد که با تمام درخواست های ایران موافقت نشده است و احتمالا باید دور جدید مذاکرات در وین برای چانهزنی مجدد بر سر نقاط اختلافی شکل بگیرد. لذا من معتقدم دیگر چیزی به نام متن اتحادیه اروپا و جوزپ بورل در دستور کار نیست، بلکه دوباره به نقطه ابتدایی مذاراکت بازگشته ایم.
جناب دلفی دو نکته خلاف تحلیل شما را نشان می دهد؛ نخست اینکه جذب مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا عنوان داشت که درخواست های ایران کاملاً منطقی است و در ثانی سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا عنوان داشته است اگرچه اختلافات تهران و واشنگتن بر سر احیای برجام به قوت خود باقی است، اما در سایه پیش نویس اتحادیه اروپا و حتی پاسخ ایران باز حصول توافق به مراتب در دسترس تر از چند هفته پیش است. پاسخ شما به این دو نکته چیست؟
اولا گفته های من لزوما به معنای آن نیست که درخواست های ایران و پاسخ مکتوب تهران درخواست هایی غیرمنطقی است، اما اقدام تیم مذاکره کننده ایرانی برای تغییرات در این متن باعث شده است که مذاکرات دوباره به نقطه ابهام باز گردد. آنچه در پاسخ به سوال قبلی گفتم ناظر بر این واقعیت بود که اتحادیه اروپا و شخص جوزپ بورل عنوان داشتنند این متن یک متن نهایی است و قرار بود در دور اخیر مذاکرات وین در همان فرمت دوحه یعنی در چارچوب مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا نهایتا تهران و واشنگتن روی این متن نظر بدهند.
خُب ایران هم نظر خود را داد؟
نظر بدهد، اما نه اینکه به نام نظردهی به توافق بورل، ایران مجددا درخواست های قبلی خود را به نام پاسخ مکتوب به پیشنهاد متن پیش نویس اتحادیه اروپا ارسال کند. اتفاقا در تایید نگاه من میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات وین در توییتی نوشت: «هرگونه پیشنهاد جدید برای تهیه پیش نویس، مذاکرات وین در مورد برجام را به طور عینی طولانی می کند. ممکن است مایه تاسف باشد، اما شرکت کنندگان این حق را دارند که مطابق با رویه عادی دیپلماسی چندجانبه، تغییراتی را در متن درخواست کنند. باید صبور باشیم.» قطعاً این تغییرات این واکنش آمریکاییها را به دنبال می داشت. پس شرایط کنونی نتیجه این شوه غلط در مذاکرات تیم ایرانی در دور اخیر گفت گوهای وین بود. ما در دور اخیر مذاکرات وین به واقع بر اساس قواعد گفتوگوها و مذاکرات عمل نکردیم. نکته دیگر که نباید فراموش کرد این است که فضای کنونی به مراتب بهتر از چند هفته پیش است که شاهد بنبستی ۵ ماه در مذاکرات وین بودیم. اما از سرگیری گفت وگوهای وین به معنای حصول توافق نیست، کما اینکه دور اخیر مذاکرات وین هم این مسئله را نشان داد و اکنون هم پس از پاسخ مکتوب ایران و جواب آمریکا دوباره به همان نقطه اول بازگشته ایم. باید دوباره به وین بازگشت و دوباره مذاکره کرد.
انتقاد دوم شما به نحوه مذاکرات دور اخیر در وین چیست؟
مشکل دیگری در شیوه گفت وگوهای تیم مذاکره کننده ایرانی برای دور اخیر مذاکرات وجود داشت این بود زمانی که تهران بعد از توقف گفت وگوهای وین در یک بازه زمانی ده روزه قرار بود جواب خود را به متن اتحادیه اروپا بدهد هنوز آمریکا پاسخی برای جوابیه تهران نداشت و بعد از ارسال نظرات ایران و آگاهی آمریکا به جزئیات آن بود که دولت بایدن نظر نهایی خود را داد. بنابراین این شیوه گفت وگو برای مذاکراتی که به شکل غیرمستقیم بین ایران و آمریکا در جریان است یک شیوه کاملاً غلط بود. ما باید از یک قاعده روشن و منطقی در این مذاکرات بهره می بریم. چون این قواعد به ما کمک می کند که طرفین از نظرات همدیگر سوءاستفاده نکنند. در صورتی که آمریکا از این شیوه غلط مذاکرات ما نهایت سوء استفاده را کرد.
چه سوء استفاده ای؟
متاسفانه ایران با ارسال پاسخ مکتوب خود، نظراتش را آمریکا، سه کشور اروپایی، روسیه، چین، اتحادیه اروپا و علی الخصوص اسرائیل ارائه کرد. چون آمریکا نهایت همکاری و هماهنگی را با تل آویو در قبال برجام دارد. این وسط گویا تنها افکار عمومی و مردم ایران بود که از جزئیات آن خبر نداشت و نامحرم بوده و هستند. هر چند که اخباری در این خصوص از رسانه های داخلی و منطقهای منتشر شد، اما در نهایت نظر ایران به طرفین ارسال شد و بعد از آن بود که جریان ضدبرجامی با محوریت اسرائیل در یک هجمه گسترده سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای سعی کرد مانع از حصول توافق و جواب مثبت دولت بایدن به پاسخ ایران شود. همین نکته نشان می دهد که ما چقدر در دور اخیر مذاکرات اشتباه رفتار کردیم. چون تلاش ها و تکاپو های سیاسی و دیپلماتیک مقامات اسرائیلی در سفر به آمریکا نشان میدهد که تل آویو از جزئیات درخواست های تهران بعد از ارسال پاسخ ایران مطلع شده بود و به همین دلیل در تلاش برای منصرف کردن دولت بایدن از پذیرش این درخواست های جمهوری اسلامی بود.
آیا اسرائیل در این زمینه موفق شد؟
اولا که هنوز این تلاش ها ادامه دارد. در ثانی با توجه به آخبار واصله، شواهد و قرائن از جوابیه آمریکا به نظر میرسد که اسرائیلی ها در این زمینه موفق شده اند که از پذیرش کامل درخواست های تهران و حصول توافق جلوگیری کنند. اینجاست که انتقاد من به شیوه گفت و گوی تیم مذاکره کننده در دور اخیر مذاکرات وین خود را بهتر نشان می دهد. اگر ما با یک شیوه منطقی در مذاکرات پیش میرفتیم باید به شکل همزمان با امریکایی ها نظرات نهایی خود را به متن اتحادیه اروپا ارسال می کردیم، نه اینکه اول ما نظر خود را به طرفین ارسال کنیم و بعد اگاهی آمریکا، واشنگتن روی آن جواب دهد. این شیوه غلط باعث شد که اسرائیل برنده اصلی شکست مذاکرات شود، آن هم در شرایطی که اکنون اسرائیل خود را برای برگزاری انتخابات زودهنگام کنست آماده میکند و تقریباً همه جریان ها، احزاب شخصیت های اسرائیلی از بنیامین نتانیاهو تا یائیر لاپید، نفتالی بنت و ... روی عدم حصول توافق و عدم احیای برجام اجماع نظر دارند. به همین دلیل نخست وزیر اسرائیل در رزواهی گذشته ایال هولاتا، مشاور امنیت ملی و بنی گانتس، وزیر دفاع خود را به آمریکا روانه کرد تا مانع از حصول توافق شوند. شیوه غلط ما در مذاکرات اخیر بستر و فضا را برای این تحرکات اسرائیل فراهم کرد.علاوه بر ایجاد فضا برای تحرکات اسرائیل در جهت به شکست کشاندن مسیر مذاکرات بر اساس متن اتحادیه اروپا، این شیوه غلط ما در گفت وگوهای وین مشخصا در دوره آخر یک چالش دیگر را هم برای ما به دنبال داشت.
چه چالشی؟
پرتوقع تر شدن آمریکا. چون با این شیوه غلط ما در مذاکره نهایتاً شاهد وضعیت فعلی هستیم. چون هفته گذشته ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه در کنفرانس خبری به دو مسئله همه در پاسخ مکتوب ایران اشاره کرد. اول آنکه تهران از خط قرمز خود برای عدم دسترسی به بازرسان آژانس برای بررسی برخی اماکن هسته ای و عدم پاسخگویی درباره مواد رادیو اکتیو در دیگر تاسیسات اتمی خود عقبنشینی کرده است و جمهوری اسلامی همچنین از درخواست خود برای خروج سپاه از لیست گروه های تروریستی هم عدول کرده است. این ادعایی بود که آمریکاییها تاکید داشتند در جوابیه ایران به متن اتحادیه اروپا شکل قید شده است. بر اساس این پاسخ مکتوب ایران شاهد جواب نهایی آمریکاها بودیم. اما نکته اینجاست که به نظر می رسد این بار واشنگتن در یک پیشروی به دنبال تحمیل برخی دیگر از خواسته های خود به طرف ایرانی است.
چطور؟
چون پس از ارسال جواب آمریکا، ند پرایس عنوان داشت که هنوز برخی نقاط اختلافی بین ایران و ایالات متحده برای حصول توافق وجود دارد. یعنی چند نکته دیگر وجود دارد که جمهوری اسلامی باید به آن پاسخ دهد تا توافق حاصل شود. بنابراین آمریکا به این نتیجه رسید که ایران ذیل پاسخ خود در مواضعش عقب نشینی کرده است و به دنبالش واشنگتن می تواند فشار مضاعفی را برای تحمیل درخواست های دیگر داشته باشد. پس در مجموع آنچه که در طول این سوال و جواب ها گفتم باز هم تاکید می کنم وضعیت کنونی ناشی از اشکالات و انتقادات به نحوه گفت وگو، نحوه اطلاع رسانی و شیوه تبادل پیام و نظرات در خصوص متن پیشنویس مد نظر اتحادیه اروپا توسط دولت رئیسی و تیم ایرانی است. به همین دلیل در حال حاضر، هم آمریکاییها و به خصوص اسرائیل بهدنبال سوءاستفاده از وضعیت فعلی هستند. از یک طرف آمریکایی ها سعی می کنند با فشار بیشتر درخواستهای مضاعفی را از ایران داشته باشند. چون این تصور را دارند که ایران در جوابیه خود از برخی خطوط قرمز عدول کرده است و امکان دارد که باز هم از برخی مطالبات دیگرش هم عقبنشینی کند و در آن سو اسرائیل هم فضای لازم را برای به شکست کشاندن کل مسیر گفتو گو به دست آورده است. این در حالی است که اگر به چند ماه پیش بازگردیم این تیم مذاکره کننده ایرانی و دولت رئیسی بود که این تصور را داشت به واسطه مشکلات و چالش های داخلی در آمریکا بعد از جنگ اوکراین و همچنین نیاز مبرم به ورود ایران به بازار انرژی اکنون می توان حداکثر درخواست ها را برای حصول توافق ارائه کرد، آن هم در شرایطی که کاملاً بدیهی بود آمریکا زیر بار مطالبات مضاعف نخواهد رفت. چون قوانین آمریکا اجازه این کار را به رئیس جمهور نمی دهد. اما اکنون بعد از گذشت چند ماه وضعیت کاملاً برعکس شده و ایران در نقطه بازگشت از درخواست های خود قرار گرفته است و این آمریکاست که به دنبال تحمیل مطالبات مضاعف است. چون اکنون این تصور وجود دارد که تهران در وضعیتی قرار دارد که حاضر به دادن امتیازات بیشتری است. پس ما باید بر اساس یک چارچوب صریح، روشن، دقیق، شفاف کارآمد، منطقی و منطبق با قواعد بین المللی و هماهنگ با دیگر طرف های مذاکره کننده، گفت و گوها را پیش ببریم. چون اگر بخواهیم بر اساس قواعد و ذهنخوانی خود مذاکرات را پیش ببریم نهایتاً به وضعیت کنونی خواهیم رسید.
علاوه بر انتقادتان به نحوه گفت و گوها و شیوه انتقال پیام و نظرات تیم ایرانی به متن اتحادیه اروپا در خصوص اطلاع رسانی از مذاکرات انتقاد داشتید. مشخصا نقد شما به این حوزه (اطلاع رسانی) چیست؟
یکی از ابعادی که می توان انتقادات گسترده ای را به تیم مذاکره کننده، وزارت امور خارجه و دولت رئیسی داشت ناظر به شیوع غلط اطلاع رسانی یا بهتر بگویم عدم اطلاع رسانی به رسانهها و افکار عمومی در خصوص جریان مذاکرات از همان روزهای ابتدایی که دولت سیزدهم روی کار آمد تا به اکنون است. واقعاً در داخل کشور همه چیز در حد گمانهزنی و شائبه رسانه پیش میرود. هیچ کس نمیتواند به طور قاطع از متن و محتوای مذاکراتی که در دولت رئیسی از آغاز تا به الان پیش رفته است، گزارشی را برای مرمد ایران ارائه کند. حتی انتشار جزئیات پاسخ ایران که اخیرا توسط برخی رسانه ها مطرح شد نهایتا به تشدید ابهام در فضای مذاکرات دامن زد. متاسفانه افکار عمومی، رسانهها و ملت ایران در خصوص مهمترین مسئله سیاسی و دیپلماتیک حال حاضر جمهوری اسلامی ایران که به شکل مستقیم با معیشت، اقتصاد و زندگی آنها ارتباط دارد و هرگونه تغییر و تحولی در این خصوص تاثیر مستقیم و فوری بر زندگی آنها دارد، کاملاً بی اطلاع هستند. ما باید دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده را ملزم به در پیش گرفتن یک شیوه مناسب برای اطلاع رسانی از مذاکرات کنیم، نه اینکه جزئیات کامل و برخی مسائل محرمانه اکنون منتشر شود، اما باید رسانهها و افکار عمومی در داخل کشور بدانند که تیم مذاکره کننده در چه مسیری گام برداشته است. نمیتوان به برخی جملات شعاری و کلیگویی وزیر امور خارجه، تیم مذاکره کننده و به خصوص باقری کنی اکتفا کرد. ما باید این انتظار و درخواست را از دستگاه سیاست خارجی داشته باشیم که یک روشنگری را پیرامون مذاکرات داشته باشد. اکنون نمی دانیم آنچه که ایران در سایه پاسخ مکتوب به متن مد نظر اتحادیه اروپا ارسال کرد شالم چه مواردی بود؟ آمریکایی ها چه پاسخی دادند؟ و از همه مهمتر اکنون وضعیت در خصوص مذاکرات به کجا رسیده است؟ آیا آنگونه که مطرح است باید منتظر دور جدید گفت وگوها در وین باشیم یا بن بست مجددی شکل خواهد گرفت؟ پس سوالات، ابهامات و پرسش های بسیار زیادی در افکار عمومی و رسانه ها وجود دارد که متاسفانه بی پاسخ مانده است. باید به این سوالات پاسخ داده شود؛ این حق مسلم مردم و رسانه هاست که برای سوالات خود پاسخی داشته باشند.
در سایه انتقادات صریح تان به شیوه مذاکرات مشخصا در دور اخیر وین، سوال عمیقتری که در ذهن من شکل گرفته است ناظر به شیوه گفت وگوی غیر مستقیم ایران و آمریکاست. آیا واقعاً گفت و گوی غیرمستقیم در این شرایط، آن هم در خصوص مسئله حساسی مانند برجام می تواند جوابگو باشد. چون تا به اکنون عکس آن را شاهد بوده ایم؟
آسیبشناسی شما کاملاً درست است. اما باید واقعیات را هم در نظر گرفت. به هر حال مذاکره مستقیم جمهوری اسلامی ایران با آمریکا مسئله ای است که باید در سطح حاکمیت در خصوص آن تصمیم گیری شود. ضمن آنکه رسیدن به این نقطه مسلزم برخی پیش نیازها است. البته نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که این شیوه غلط گفت و گوها، ذیل عدم مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن به عنوان دو بازیگر اصلی ذی نفع در احیای برجام سبب شده است که ما با فرسایشی شدن مذاکرات، ابهام و بنبست مواجه باشیم. چون عدم مذاکره مستقیم عوارض بسیار زیادی را برای گفت وگوها به وجود می آورد. از انتقال نادرست و غیر دقق موضوعات گرفته تا نحوه برداشت های طرفین از مواضع، احتمال سوءاستفاده طرفین میانجی گ و واسط و دیگر مسائل. بنابراین آنچه که در انتقدات خودم در این مصاحبه مطرح کردم به نحوی نتیجه عدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکاست. اگر این مذاکرات مستقیم انجام می شد دیگر بخشی از این عوارض مخصوصا شیوه غلط در نظردهی ایران به متن اروپایی کنار می رفت. حال اینکه چرا اکنون به دنبال مذاکره مستقیم با آمریکا نیستیم، بحث مفصل و کاملاً جداگانه ای است که در این مصاحبه جایی نمی گیرد، اما باید پذیرفت تا زمانی که با این شیوه مذاکرات را پیش می بریم قطعاً نمی توان به نتیجه مطلوب دست پیدا کرد. اگرچه ایران در برخی موضوعات از عراق و افغانستان گرفته تا مسائل دیگر چون تبادل زندانیان دوتابعیتی مذاکراتی را با آمریکا داشته و دارد و برخی کشورها به عنوان طرف ثالث فعالند، ولی نمی توان این مهم را نادیده گرفت که ما با پرونده بسیار بالا بلند بالایی از اختلافات، چالش ها و مشکلات عمیق بین ایران و ایالات متحده مواجهیم و نمی توان در خصوص همه آنها به مذاکرات غیرمستقیم با حضور طرف ثالث بسنده کرد. این مسائل با این شیوه گفت وگو به نتیجه نخواهد رسید، کما اینکه مذاکرات برجام به نتیجه نرسیده است.
اگرچه از پراختن به چرایی عدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکا حذر داشتید، اما واقعاً به چه دلیل یا دلایلی تهران در این شرایط حاضر به گفت وگوی مستقیم با واشنگتن نیست؟
این مسئله یک ریشه تاریخی و راهبردی دارد. به هر حال در طول چهار دهه گذشته همواره شاهد نوعی شکاف سیاسی در ایران که در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا بوده ایم که کماکان و حتی با شدت بیشتری از قبل ادامه دارد. بخشی معتقدند که مذاکره مستقیم با آمریکا و حل و فصل اختلافات می تواند چاره کار باشد و برخی هم معتقدند که مذاکره مستقیم با ایالات متحده مشکلی از کشور حل نمیکند و ما با وضعیت پیچیده تری مواجه خواهیم بود. به هر حال آن طیفی که نظر و دست برتر را دارد مخالفین مذاکره مستقیم با آمریکاست. البته من هم با این نگاه کاملاً مخالفم و باید مذاکرات مستقیم با آمریکا در دستور کار قرار گیرد. اما باید این را هم خاطرنشان کرد که تاکید بر مذاکره مستقیم با آمریکا لزوما به معنای پذیرش خواسته های آنها نیست. چون مذاکره یک اهرم است که می تواند در جای درست و با شیوه درست مهمترین، کم هزینه ترین و بهترین راه برای تحقق منافع ملی باشد. هیچ کس اقدامات و تلاشهای آمریکا برای فشار به ایران از تحریم های گسترده و ظالمانه گرفته تا ترور و حتی تلاش برای تجزیه ایران را فراموش نکرده و نمی کند، اما به هر حال این واقعیت را هم باید بپذیریم که اگر به دنبال منافع اقتصادی برجام هستیم تنها کشوری که می تواند ما را به این نقطه برساند ایالات متحده آمریکاست. اگر روسیه، چین، سه کشور اروپایی حاضر در برجام، اتحادیه اروپا و کل جامعه جهانی می توانستند مواهب اقتصادی برجام را برای ما فراهم کنند تا کنون این کار را کرده بودند، اما اینجا آمریکاست که تصمیم نهایی را خواهد گرفت. پس بهترین و ایده آل ترین شرایط آن است که ما هم با طرف اصلی یعنی آمریکا گفت و گوی مستقیمی داشته باشیم و اختلافات خود را با آنها حل کنیم. البته این مذاکرات به معنای مشروعیت بخشی برای بازگشت آمریکا به برجام نیست. چون زمانی آمریکا به عنوان طرف برجامی محسوب می شود که توافق حاصل شود. صرفا مذاکره مستقیم به معنای تایید و مشروعیت بخشی به آمریکا نیست. ضمن اینکه باید این مسئله مهم را هم یادآور شد مکانیسم کنونی در مذاکره غیر مستقیم با آمریکا یک مکانیسم کاملاً غلط است. یعنی وقتی در یک مسئله حساس مانند برجام فردی در سطح معاون سیاسی وزارت امور خارجه وارد گود گفت و گو می شود قطعاً حد مناسبی برای به سرانجام رساندن پرونده مهمی چون برجام نیست. چرا که عدم احیای برجام به نوعی چالش دیپلماتیک و حتی امنیتی ما با کل جامعه جهانی است. بنابراین این شیوه غلط و این سطح از گفت وگو جوابگوی مطالبات و انتظارات نخواهد بود. مکانیسم گفت وگوها، نحوه مذاکرات، به قول شما مذاکره غیرمستقیم با آمریکا و ... دارای اشکالات بسیار زیادی است. ما باید این شیوه را عوض کنیم. برای توجیه این مسئله کافیست به تلاش اسرائیل در جهت به شکست کشاندن برجام نگاه کنیم. از شخص نخست وزیر گرفته تا وزیر امور خارجه، وزیر، دفاع مشاور امنیت ملی و خلاصه همه اعضای دولت اسرائیل تمام ظرفیت سیاسی، دیپلماتیک و اطلاعاتی خود را به کار بسته اند تا دولت بایدن را از حصول توافق با ایران منصرف کنند. سه شنبه گذشته مشاور امنیت ملی اسرائیل به آمریکا سفر کرد و پنجشنبه گذشته وزیر دفاع اسرائیل؛ پس باید مسئله را در یک سطح قابل توجهی از سیاست خارجی پیش بگیریم. درست است که تیم مذاکره کننده تیم منتخب دولت رئیسی و کل حاکمیت است، اما تجربه نشان داده است که این افراد با این شیوه گفت وگو و مذاکره نمی توانند نتیجه مطلوبی را برای ما و کل ملت ایران حاصل کنند.
از شنبه گذشته شاهد سلسله حملات و کنش و واکنش هایی بین نیروهای همسو با ایران در سوریه و ارتش ایالات متحده آمریکا هستیم. در این راستا بسیاری معتقدند این حملات آمریکا که از سه شنبه شروع شد به نحوی با پاسخ ایالات متحده برای احیای برجام ارتباط مستقیم دارد. چرا که دولت بایدن به دنبال نوعی اطمینان بخشی به اسرائیل در قبال توافق با ایرانی است. هر چند که اکنون به نظر میرسد فعلاً توافقی در کار نیست، اما تا چه اندازه بین این دو گزاره یعنی حملات آمریکا در سوریه و احیای جام ارتباط وجود دارد؟
در پاسخ باید به چند نکته اشاره کرد. اولا مسئولین نظامی، امنیتی، دفاعی و به خصوص سیاست خارجی ما نه تنها بین برجام و حملات آمریکا به مواضع نیروهای همسو با ایران ارتباطی نمی بینند که حتی وجود ارتباط نیروهای سوریه با جمهوری اسلامی که توسط آمریکا مورد حمله قرار گرفته است را هم تکذیب کرده اند. نکته دیگر به شکنندگی تحولات سوریه پس از خروج روسیه باز می گردد. چون پس از وقوع جنگ اوکراین، روسیه به دنبال خروج از سوریه است و این مهم سبب شده تا فضای سوریه به مرتاب شکننده تر از قبل شود. از طرف دیگر نباید اختلافات بین اسرائیل و لبنان را در منابع گازی مشترک را هم نادیده گرفت که بستر تقابل را در منطقه افزایش داده است. نکته مهمتر اینجاست که اسرائیل این نگرانی را دارد که با احیای برجام توان دفاعی، موشکی و منطقه ایران چندین برابر شود و به دنبال آن امنیت اسرائیل تحت الشعاع قرار بگیرد. به همین دلیل است که تل آویو تقریباً تمام ظرفیت سیاسی و دیپلماتیک خود را به کار گرفته است تا برجام احیا نشود. اتفاقاً اگر به مواضع چند روز اخیر مقامات اسرائیلی بعد از جوابیه چهارشنبه گذشته آمریکا به پاسخ مکتوب ایران رجوع کنید می بینید که مقامات اسرائیلی عنوان کرده اند که پاسخ دولت بایدن مطلوب نظر آنها بوده است، اما از تلاش برای عدم حصول توافق هم دست نمیکشند. به همین دلیل گانتس به آمریکا سفر کرده است. اگر چه سه شنبه و چهارشنبه هفته گذشته برخی ها مسئله حمله آمریکا به مواضع نیروهای همسو با ایران در سوریه را به جواب دولت بایدن برای برجام گره زدند، اما به نظر می رسد با توجه به گمانهزنیها پیرامون پاسخ بایدن به جوابیه تهران باید تحلیل را قدری عمیق تر کرد. چون فضای سوریه متفاوت از تحولات برجامی است، هر چند تحولات حوزه برجامی هم می تواند اثرات خود را داشته باشد. /شرق
نظر شما :