با تداوم سیاست ترامپی
بایدن در زمان روحانی به توافق نرسید، حالا هم دیگر نخواهد رسید
دیپلماسی ایرانی: این نگرانی وجود داشته که جو بایدن و تیم بدون رقیب او در پی طراحی یک سیاست و راهبرد کلان برای قرن 21 نباشند. خطر آشکار این بود که آنها هم به راهکارهایی در غلطند که معقول به نظر می رسند و سیاست هایی هستند که در طول دوران جنگ سرد به خوبی کارآیی داشتند اما از آن زمان، در بیشتر موارد ناکام مانده اند.
در مجموع، نشانه اندکی وجود دارد که دولت بایدن از یک راهبرد روشن، متقاعدکننده و موفق برخوردار باشد. اگر به دامنه ابتکارات و واکنش هایی که تیم بایدن در این یک سال و نیم دنبال کرده است، نگاه کنیم، کارنامه چندان چشمگیری وجود ندارد.
بسیار دشوار است که یورش ولادیمیر پوتین به اوکراین را به عنوان یک جنگ کلاسیک پیشگیرانه نبینیم: یک تهاجم غیرقانونی که با هدف از کار انداختن تلاش سریع واشنگتن برای مسلح کردن اوکراین و کشاندن آن به داخل مدار غرب به اجرا درآمد. هنگامی که پوتین، ارتش خود را بسیج کرد و روشن ساخت که اگر به نگرانی هایش توجهی نشود، حمله خواهد کرد، رویگردانی مکرر دولت آمریکا از اینکه دست کم به "سیاست درهای باز" ناتو پایان دهد، وقوع جنگ را تضمین کرد.
غرب که در دهه 1990، اوکراین را متقاعد به تسلیم جنگ افزارهای هسته ای خود کرد و یک ابزار نیرومند بازدارنده در برابر هر گونه حمله نظامی روسیه در آینده را از اوکراین گرفت، این بار از پذیرشِ نگرانی های روسیه یا پیش بینی چند و چون واکنش مسکو ناکام ماند و یک بدسنجی راهبردی خارق العاده را مرتکب شد.
آنچه باید دولت بایدن را نگران کند این است که میلیاردها دلار کمک نظامی غرب، مانع تصرف بخش قابل توجهی از قلمروی اوکراین بدست روسیه نشد. تحریم ها در گذر زمان، روسیه را تضعیف می کند اما پوتین را از کاخ کرملین بیرون نمی کشد و متقاعد به عقب نشینی هم نخواهد کرد. در نتیجه به یک بن بست دیرپا می رسیم که هزینه اش برای اوکراین و برای کشورهای در حال توسعه که با کمبود غذا و انرژی روبه رو هستند، ترسناک خواهد بود.
آنچه دولت بایدن عملا در خاورمیانه انجام داد، به همان اندازه دوران دونالد ترامپ، تراکنشی بود؛ در واقع، رویکرد دولت آمریکا در قبال منطقه، اساسا "یک رویکر ترامپی کوچک" است. با روگردانی از پیوستن امریکا به برجام در دوران حسن روحانی، چشم انداز توافقی تازه، عملا از میان رفت و ایران را از همیشه به بمب هسته ای نزدیکتر کرد.
ایالات متحده به حمایت پنهان از جنگ در یمن ادامه می دهد و تعهد بایدن به تبدیل محمد بن سلمان به یک رهبر منزوی، زیر پا گذاشته شده است. تلاش خستگی ناپذیر اسرائیل برای بلعیدن سرزمین های هرچه بیشتری در کرانه غربی، با همان واکنش معمول و بی معنی واشنگتن روبه رو شد و تیراندازی مرگبار به شیرین ابوعاقله، خبرنگار برجسته فلسطینی آمریکایی، که بر پایه تحقیقات متعدد بی گمان توسط یک سرباز اسرائیلی انجام شد، چندان واکنشی را از طرف دولت آمریکا به همراه نیاورد به رغم آنکه خانم عاقله یک شهروند آمریکایی هم بود. ترامپ به شرکای آمریکا در خاورمیانه اجازه داد هرچه می خواهند بکنند؛ بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه اش، هم به همان مسیر می روند.
تصمیم بایدن به دیدار از اسرائیل و عربستان سعودی در این هفته هم از یک نگاه راهبردی، تا حدودی گیج کننده است. میزبانانش بر او فشار آوردند تا تعهدات امنیتی تازه ای را بپذیرد که می تواند آمریکا را به یک جنگ آینده در خاورمیانه بکشاند. چنین گامی همچنین می تواند ایران را تحریک کند تا سرانجام به سراغ بمب هسته ای برود که در آن صورت، دولت آمریکا را وا می دارد که یا به یک جنگ پیشگیرانه متوسل شود یا واقعیت یک ایران هسته ای را بپذیرد.
بایدن و تیم او، شبیه یک مجموعه مکانیکی هستند که به خوبی می دانند چگونه باید ماشین سیاست خارجی را به حرکت درآورد اما نهادهای خانگی و بین المللی که آنها برای اداره شان آموزش دیده اند، دیگر چندان به کار اهداف امروزشان نمی آید؛ گویی مکانیک های فورد یا شورلت می خواهند یک خودروی مدرن تسلا را تعمیر کنند.
آنچه بایدن به آن نیاز دارد، یک مجموعه از مکانیک ها نیست بلکه یک مجموعه معمار است: افرادی با ذهنیت و نگرشِ خلق تدابیر و رویکردهایی که با چالش های امروزین، تناسب بهتری دارند.
اینکه منتظر باشیم تا مسکو و پکن، در قیاس با واشنگتن، مرتکب اشتباهات بیشتری بشوند، به دشواری می تواند یک رویکرد امیدوارکننده درازمدت باشد. سیاست های خردمحور و اجرای موثر – به جای اتکا به اشتباهات دیگران – تنها راه رسیدن به یک آینده موفق است.
منبع: فارن پالسی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :