پیگیری راهکار فراگیر دیپلماتیک، تنها راه مدیریت تحولات منفی افغانستان
ایران، طالبان و افراط گرایی که غالب می شود
دیپلماسی ایرانی – بعد از تحولات فرودگاه کابل به خصوص عملیات داعشِ افغانستان و حمله موشکی توسط این گروه در فرودگاه بین المللی حامد کرزی بسیاری خطر و تهدید ولایت خراسان را برای کشورهای پیرامونی به خصوص جمهوری اسلامی ایران را بسیار جدی می دانند. از این رو همکاری با طالبان برای نابودی این گروه که یکی از مرگبارترین چهار سازمان تروریستی جهان محسوب می شود به توجیه مضاعفی برای تداوم و حتی تشدید حمایت و همکاری طالبان در افغانستان بدل شده است. اما جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه می تواند روی کمک طالبان برای نابودی داعش افغانستان حساب باز کند؟ آیا می توان میان طالبان با داعش، القاعده و دیگر گروه های رادیکال در افغانستان تفکیک قائل شد؟ اساسا منطقی است که جمهوری اسلامی ایران تمام تخم مرغ های خود را در سبد طالبان بگذارد؟ دیپلماسی ایرانی برای یافتن پاسخ این سوالات و بررسی دقیق تر تاثیر تحولات افغانستان بر وضعیت امنیتی کشور، گفت وگویی را با حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم، تحلیلگر مسائل سیاسی و کارشناس حوزه بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
موضوع مصاحبه به تاثیر تحولات افغانستان و احیای طالبان بر سیاست خارجی و امنیت ایران باز می گردد، اما تمرکز را روی حوادث بعد از عملیات تروریستی فردوگاه کابل، حمله موشکی به این فرودگاه و پررنگ تر شدن نقش داعش افغانستان موسوم به ولایت خراسان بگذاریم. چرا که سایه سنگین تهدید داعش افغانستان برای امنیت ایران به توجیه دیگری برای تداوم و حتی تشدید روابط و همکاری های ایران با طالبان بدل شده است. پیرو این نکته برخی معتقدند برای دفع تهدید ولایت خراستان باید به طالبان متوسل شد. در این رابطه به قبل تر برگردیم و خوانشی از چرایی گرایش تهران به طالبان داشته باشیم. زمانی که جمهوری اسلامی ایران در دولت اول اشرف غنی تمام تخم مرغ های سیاست خارجی خود را در سبد رئیس جمهور افغانستان ریخت، غنی ذیل نگاه به آمریکا اهتمام جدی برای تعمیق مناسبات با ایران نداشت و اتفاقا به موازات آن روابط تهران – کابل رو به سردی گرایید، تا جایی که جمهوری اسلامی برای کنترل رفتارهای ضد ایرانی غنی به سمت برقراری مناسبات با طالبان گام برداشت. اکنون نیز به نظر می رسد که همان اشتباه ایران درباره اشرف غنی، این بار در خصوص طالبان در حال تکرار است. به ویژه بعد از تحولات فرودگاه کابل اکنون تهران به این برآورد رسیده است که برای تقابل با ولایت خراسان (داعش افغانستان) می تواند روی نقش آفرینی طالبان حساب باز کند. با حضور داعش این کار با جدیت بیشتری در حال پیگیری است. به باور شما جمهوری اسلامی می تواند به طالبان برای تقابل و دفع تهدید داعش اعتماد کند یا اینکه کماکان معتقدید برقراری روابط جهوری اسلامی با طالبان شرط بندی روی اسب بازنده است؟
بی شک طالبان با عقبه، صبغه و کارنامه خود طرف قابل اعتمادی برای ایران در خصوص تقابل با ترویسم نیست. من کماکان معتقدم برقراری روابط و همکاری با طالبان از سوی جمهوری اسلامی ایران شرط بندی روی اسب بازنده است. این را، نه امروز که از همان زمان افشاگری دریادار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در خصوص تلاش ایران برای برقراری روابط با طالبان و رفت و آمدهای هیات سیاسی و دیپلماتیک این گروه به تهران مطرح کردم. چرا که من بر این باورم اساساً زبان اسلحه زبان قابل فهمی برای جهان امروز نیست. از این رو زبان اسلحه تصمیم گیرنده اصلی در عرصه سیاست خارجی، آن هم در بستر روابط بین الملل در دنیای امروز نخواهد بود. این تحلیل من ناشی از شناختی است که نسبت به باور و نگاه ایرانی ها دارم. چرا که مردم کشورمان اساساً با افراط گرایی از هر گرایش و جریانی و با هر خوانشی نمیتواند همراه شوند. لذا نمیتوان بین ایران و افغانستانِ طالبانی نگاه اینهمانی ایجاد کرد، به ویژه که طالبان این بار به صورت کاملا برنامه ریزی شده و هوشمندانه تلاش دارد قدرت در افغانستان را به طور کامل و یکجا تصاحب کند. از این رو سعی کرده از خود یک چهره منعطف و دیپلماتیک در داخل، منطقه و جهان نشان دهد. چرا که در همین مدت شاهد هستیم طالبان به تدریج همان طبع و شرست افراطی، سرکوب گرایانه و تمامیت خواه خود باز تولید کرده و خواهد کرد. کما این که اخیرا اخباری در خصوص احیا و تشدید روابط طالبان و القاعده به گوش می رسد. اتفاقاً در همین رابطه توییتی را منتشر کردم و عنوان داشتم که احتمالاً در آینده سرویس های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای جهان به جریانهای افراطی حاضر در افغانستان به واسطه احیای جریان های افراطی در این کشور کار سفارش خواهند داد. این برای امنیت جمهوری اسلامی ایران بسیار خطرناک است. لذا قطعاً برقراری روابط جمهوری اسلامی ایران با طالبان با هر توجیهی، حتی دفع تهدید داعش در افغانستان نمی تواند با منافع ملی ما سازگار باشد. در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی نباید و نمی توان با نگاههای افراطی و تفریطی وارد تعامل و گفت وگو شد. این منطقی نیست که ایران بخواهد با جریانی همکاری کند که تمام فرهنگ، داده و دستاوردهایش از زبان اسلحه خارج می شود. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران تنها به فاصله چند سال بعد از جنگ تحمیلی همواره یک ردیف بودجه را به عنوان کمک های توسعه ای افغانستان اختصاص داده بود که این ردیف بودجه در برخی از مواقع و در بخش هایی خوب اجرا شد، به خصوص در حوزه مواصلاتی اعم از زمین، سوخت و دیگر منابع افغانستان. همین مسئله سبب اتصال افغانستان به ایران و به تبعش توسعه اقتصادی دو کشور شد. اتفاقاً بعد از این تلاشهای جمهوری اسلامی ایران بود که هر دولتی در افغانستان روی کار آمد در زمینه توسعه مناسبات تجاری با ایران به همین حوزه ها از طریق مرز دوغارون متوسل شد؛ مرزی که برای همه دولت های افغانستان حرف اول را در حوزه تجارت بین المللی در این کشور می زند. لذا نباید اشتباهی که در سوریه و عراق شکل گرفت این بار در افغانستان تکرار شود. چرا که هیچگونه امکان همنوایی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی، تجاری و اقتصادی بین افغانستانِ طالبانی و جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد. از این رو ایران باید شبیه همان کشورهایی عمل کند که در برهه هایی در عراق و سوریه حامی داعش بودند و اکنون به شرکای اول اقتصادی و تجاری بغداد و دمشق بدل شده اند.
یعنی معتقدید ما هم مانند قطری که در برهه ای حامی داعش، جبهه النصره و ... در سوریه بود و بعد به سمت تغییر و تعدیل سیاست خود پیش رفت، عمل کنیم؟
خیر منظور و مراد من از این جمله این نیست که ما هم مانند این کشورها به سمت حمایت از تروریسم و افراطی گری در دیگر کشورها از عراق و سوریه گرفته تا افغانستان برویم. چون بی شک این مهم با خوی انسان دوستانه ایران سازگار نیست. اما باید برخی کشورها را ببینیم که در عراق و سوریه چگونه در مقاطعی با داعش و تروریسم همکاری داشتند و از آنها حمایت همه جانبه سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، نظامی و لجستیکی کردند، اما همین کشورها امروز در حال پیشی گرفتن از جمهوری اسلامی ایران در توسعه مناسبات تجاری با همین عراق و سوریه ای هستند که نابودی داعش و دفع تهدید تروریسم در این دو کشور تنها به دلیل نقش آفرینی و صرف هزینه های زیاد جمهوری اسلای ایران حاصل شد. لذا به نظر من الزامات اقتصادی و تجاری در روابط ایران و افغانستان باید حفظ شود، ولی در عین حال هرگونه ادعا و توجیه اینهمانی بین ایران و افغانستانِ طالبانی با سرشت و طبع مردم ایران و منافع ملی کشور همخوانی ندارد.
پیرو آن چه بیان داشتید در کشور ما با طیف متنوعی از کنشگران روبه روییم که در منتهی الیه یک طرفش جریان های حقوق بشری، مدنی و افکار عمومی قرار دارد که به شدت نگران آینده افغانستان در سایه بازگشت طالبان است و به همین دلیل مخالف جدی قدرت گیری این گروه و تشکیل حکومت طالبانی است، در میانه این طیف ما با خوانش سیاسی و دیپلماتیک مواجهیم که فعلا با مماشات و در نظر گرفتن ملاحظاتی برای تحقق منافع ملی، سکوت و انفعال را در قبال طالبان پیش گرفته است و در منتهی الیه سوی دیگر برخی نهادهای ایرانی قرار دارند که به نظر می رسد آنها هم سال هاست که تکلیفشان با طالبان روشن کرده اند و حمایت صریح، اما پنهانی خود را از این گروه داشته اند. حال سوال اینجاست که حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه دولت سید ابراهیم رئیسی که به نظر میرسد خود را متعهد و مکلف به نمایندگی «میدان» در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می داند تا پیش بردن «دیپلماسی» برخلاف باور، انتظار و ارزیابی شما تمام تخم مرغ های ایران را در سبد طالبان قرار میدهد؟
پیش از هر چیز من با بخشی از گفته شما موافق نیستم. اگر منظورتان از طرح برخی نهادهای ایرانی این است که نهادهای مذکور با همکاری و حمایت خود سبب شده اند طالبان در افغانستان روی کار بیاید من آن را قبول ندارم چرا که سقوط دولت اشرف غنی و تصرف کابل توسط طالبان نتیجه بی کفایتی و فساد گسترده دولت های پس از اشغال آمریکا و ناتوانی ارتش افغانستان به دلیل فساد همین دولت ها به خصوص دولت اشرف غنی بود.
یعنی شما ادعای برخی از سیاستمدارن دولت پیشین کابل در برخی حمایت های ایران از طالبان را منکر می شوید؟
این یک فرار رو به جلو توسط غنی و دیگر اعضای دولت او بود تا ناتوانی و فساد افسارگسیخته خود را در مدیریت اوضاع افغانستان و عدم تقابلش با طالبان را در آن زمان توجیه کنند. در صورتی که درست بر خلاف این ادعاهای واهی، جمهوری اسلامی ایران در مقطعی سعی کرد با تلاش های دیپلماتیک و سیاسی، هم دولت مرکزی کابل و هم طالبان را کنار هم بنشاند تا به یک راهکار مسالمت آمیز برای برقراری صلح در افغانستان دست پیدا کنند، اما در نهایت ایران هم مانند بسیاری از کشورها در این خصوص به توفیقی دست پیدا نکرد. این به معنای حمایت از طالبان نیست. بله من هم منتقد روابط ایران و طالبان هستم، اما باید تحولات را به درستی دید و از قضاوت یک جانبه پرهیز کرد.
به سوال قبل باز گردیم که بی پاسخ ماند. آیا حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امور خارجه دولت سید ابراهیم رئیسی که به نظر میرسد خود را متعهد و مکلف به نمایندگی «میدان» در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می داند تا پیش بردن «دیپلماسی» برخلاف باور، انتظار و ارزیابی شما تمام تخم مرغ های ایران را در سبد طالبان قرار میدهد؟
در پاسخ به سوال شما من بر این باورم که عرصه تحولات افغانستان همان گونه که با احیای طالبان البته در سایه رگههایی از خوانش گوانتانامو در این کشور همراه شده است طی دوره گذاری که اکنون در آن قرار داریم می تواند تبدیل به عرصه و بستری برای ورود دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای جهان در افغانستان شود. یعنی اگر چه این روزها سیاستمداران کشورهای مختلف از عدم شناسایی و یا تعیین پیش شرط برای به رسمیت شناختن و شناسایی طالبان سخن می گویند، اما در عین حال دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی این کشورها در حال همکاری با طالبان هستند. این مهم نه به سود طالبان است، نه به سود مردم افغانستان و آینده این کشور و نه قطعا به سود امنیت همسایگان به خصوص جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. لذا جمهوری اسلامی ایران باید در قالب یک ساز و کار فراگیرتر سیاسی و دیپلماتیک منطقه ای و فرمنطقه ای موضوع تحولات جاری در افغانستان و احیای طالبان در این کشور را پیگیری کند. لذا دولت سید ابراهیم رئیسی و وزارت امور خارجه که سکانداریش اکنون به حسین امیرعبداللهیان رسیده است نباید و منطقی هم نیست تمام تخم مرغ های خود را در سبد طالبان قرار دهند تا به تبع آن نهایتا جمهوری اسلامی ایران متهم به حمایت از تروریسم و افراطی گری شود. افراطی گری و تروریسم در جهان عمر بی پایانی ندارد. بالاخره حیات این جریان ها یک روز تمام می شود. ضمن این که حلقههای به شدت مشکوکی در ارتباط با افراطیون و دستگاه های امنیتی کشورهای غربی و عربی با هدف بی ثبات سازی و گسترش ناامنی در جهان به ویژه مناطق پیرامونی ایران وجود دارد. ما نباید این واقعیت ها را نادیده بگیریم. کما اینکه هیچ کس نمی تواند منکر حمایت، همراهی و همکاری آی اس آی (اطلاعات ارتش پاکستان) با طالبان افغانستان باشد. از این رو قطعاً برقراری روابط و همکاری با طالبان توسط دولت رئیسی و وزارت امور خارجه اش تحت لوای نمانیدگی «میدان» یا هر توجیه دیگری هیچ وضعیت با ثبات و مستقری در حوزه سیاست خارجی میان ایران و افغانستان ایجاد نمی کند. این مهم محدود به دولت رئیسی و وزارت خارجه امیرعبداللهیان نیست. هیچ دولتی در کشور و اساسا نظام جمهوری اسلامی نمی تواند و نباید کشور ۸۵ میلیونی چون ایران را در حوزه سیاست خارجی به واسطه همکاری با طالبان به یک وضعیت بی ثبات و ناامن بکشاند.
آن گونه که مطرح است طالبان بر خلاف وعده حکومتی فراگیر با حضور همه اقوام و مذاهب افغانی، به اصطلاح دولتی را شکل داده که پست و وزارتخانه های کلیدی آن به صورت کامل در اختیار این جریان قرار دارد. در این راستا ملاعبدالغنی برادر آخوند به عنوان وزیر امور خارجه، ملا یعقوب آخوند زاده، پسر موسس جنبش طالبان به عنوان وزیر دفاع منصوب شده و خلیفه حقانی، پسر جلال الدین حقانی نیز سکان وزارت کشور را در دست گرفته است. مضافا بر خلاف مواضع طالبان در خصوص تلاش برای رسیدن به راه حل سیاسی در پنجشیر شاهد آن هستیم که طی روزهای اخیر نیروهایی که به نام طالبان در حال جنگ با جریان مقاومت احمد مسعود در این دره هستند را جنگجویان سوری، ترکمن، ازبک، اویغور، طرفداران طاهر یولداشف و نظایر آن شکل می دهند که در حقیقت همان بدنه ولایت خراسان (داعش افغانستان) به شمار می روند. در کنار آن اخبار مستدلی هم مبنی بر همکاری القاعده و طالبان در پنجشیر وجود دارد. با این تفاسیر یقینا نمی توان میان طالبان با داعش، القاعده و دیگر گروه های رادیکال تفکیک قائل شد. به موازاتش همه اینها به ما می گوید که طالبان علاوه بر مشی رادیکال و خوی تروریستی اکنون به سمت دروغ گویی و فریب تمام عیار داخلی، منطقه ای و جهانی هم رفته است. چون در سخن یک موضع دارد و در عمل خلاف آن را پی می گیرد. حال به باور شما جمهوری اسلامی ایران به چه دلیل یا دلایلی نمیخواهد این تمیز را برای طالبان قائل شود و حتی در یک گام رو به جلو سعی دارد برای دفع تهدید داعش افغانستان به طالبانی متوسل شد که بنا به نکات یاده شده عقد اخوتی با داعش و القاعده دارد و به راحتی هم دروغ می گوید و قابل اعتماد نیست؟
بی شک در طول تاریخ ثابت شده است کشورهایی که به دام افراط گرایی می افتند در ادامه به مامن و ماوای دیگر گروه های تروریستی بدل خواهند شد. البته در این بین گروه های تروریستی نیابتی هم نقش کلیدی را بر عهده دارند. چون این گروهای تروریستی نیابتی توسط سازمان های اطلاعاتی و امنیتی دیگر کشورها تاسیس و حمایت میشوند. کما اینکه کشوری مانند ترکیه هم برخی از همین گروه های تروریستی را در سوریه و عراق ایجاد و از برخی از آنها هم حمایت میکند تا بتواند نفوذ سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و نظامی خود را در کشورهای پیرامونی و حتی کشورهای آفریقایی پی بگیرد. این مسئله در خصوص دیگر کشورها هم صدق می کند. پس با احیای طالبان، حکومت طالبانی، مشی طالبانی و خوی طالبانی در افغانستان سایه حضور القاعده، داعش و دیگر گروههای تروریستی بر تحولات این کشور سنگین تر خواهد شد. در کنار آن مطمئن باشید در آینده هم شدت نقش آفرینی القاعده و داعش علاوه بر خود افغانستان در منطقه و کشورهای پیرامونی پررنگتر می شود. به موازاتش باید خاطر نشان کرد که به احتمال بسیار زیاد گروه های تروریستی رادیکال تری در افغانستان و منطقه سر بر خواهند آورد. در عین حال نمی توان این را هم انکار کرد که طالبان همان گونه که اکنون روابط خود را با القاعده و داعش حفظ کرده در آینده می تواند بنای ایجاد روابط با دیگر گروه های تروریستی رادیکال تر را هم داشته باشد. پس جای تعجب ندارد. زمانی که دولت سازی و سیستم سیاسی در کشوری چون افغانستان به یک جریانی برسد که تمام فرهنگ و دستاوردهایش از زبان سلاح خارج می شود طبیعتا با داعش، القاعده و دیگر گروه ها رابطه برقرار کند، چون فرهنگشان یک است. این تازه آغاز ماجرا است. لذا آنچه در افغانستان شکل می گیرد حتما در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تهدیدات امنیتی راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد. بله جمهوری اسلامی ایران به لحاظ امنیتی و نظامی دارای سازوکاری است که تا شعاع ۴۰ کیلومتری بیرون مرزها به دنبال دفع تهدید است، اما نباید فراموش کنیم که واقعیت احیای طالبان در افغانستان و تشکیل حکومت طالبانی قطعاً چیزی جز تشدید حضور داعش، القاعده و سربرآوردن گروههای رادیکال تر در افغانستان را به دنبال ندارد. همانگونه که به درستی اشاره کردید اساساً فرقی بین طالبان با القاعده و داعش وجود ندارد. اکنون هم این نیروها به نام طالبان در پنجشیر در حال جنگند. لذا جا دارد جمهوری اسلامی ایران نگاه خود را در قبال تحولات افغانستان علی الخصوص احیای حکومت طالبانی اصلاح کند و یک راهکار و ساز و کار فراگیر سیاسی و دیپلماتیک با همکاری دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای را برای دفع تهدیدات امنیتی طالبان و دیگر گروه های رادیکالی در افغانستان در دستور کار قرار دهد تا بتواند مانع از تاثیر گذاری تحولات منفی افغانستان بر کشور ما باشد. بنابراین چه کشورهایی که مقاومت می کنند و چه کشورهایی که دغدغه آینده افغانستان را دارند باید در کنار هم و در یک ساز و کار فراگیر و دیپلماتیک تصمیم گیری کنند.
نظر شما :