به مناسبت یکصدمین سالگرد امضای پیمان دوستی

ایران و افغانستان: دو هویت سیاسی و یک حوزه فرهنگی

۰۸ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۰۴۴۵۷ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
محمدرضا پاسبان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بر نخبگان افغانستانی است تا بر تعدیل نگاه قومی دولت افغانستان پافشارند و تکلیف اندیشمندان ایرانی است تا به تغییر نگاه ایدئولوژیک-امنیتی حکومت ایران به کشورهای حوزة تمدنی ایرانی، به ویژه افغانستان و بالاخص مهاجرین، تلاش نمایند. هم چنین قوانین ایران باید برای اعطای حقوق اولیة شهروندی برای مهاجرین مجاز و متولدین در ایران بازبینی شود.
ایران و افغانستان: دو هویت سیاسی و یک حوزه فرهنگی

نویسنده: دکتر محمدرضا پاسبان، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی

دیپلماسی ایرانی: یکی از رخدادهایی که در سالهای اخیر بسیار شایان توجه می نماید، گرایش نخبگان و حتی کارگزاران سیاسی ازجمله رئیس جمهور افغانستان به ادعای وابستگی تا مالکیت نام و پیشینة ایران و حتی زبان پارسی برای خود است چنین رخدادی در میانة دو رویکرد، یکی متعلق به گذشتة درازمدت و شاید صدساله و دیگری نگاهی نو و شتابنده در جهت خلاف جریان نخست ارزیابی می شود. رویکرد نخست که یادگار پیش از کودتا یا به گفتة کودتاچیان، انقلاب ثور 1357 خورشیدی است، بر ایجاد هویتی افغان که نه تنها نسبتی با هویت ایرانی نداشت، بلکه تلاش بر بزرگنمایی تفاوتهای دو ملت بود، تاکید دارد. با افزودن هویت افغان در قانون اساسی دورة ظاهرشاه، چنین روندی شتاب بیشتری یافت. کودتاهای پیاپی توسط شاخه های پرچم و خلق از حزب دمکراتیک خلق افغانستان که پژواک دسته بندیهای قومی فارس و پشتون بود، ادامة همان نگاه در شکلی مدرن تلقی می‌شود. با برآمدن طالبان که ریشه در تعصبات مذهبی مدرسه های دینی و قومی داشت، مبارزه با نمادهای فرهنگی مشترک مانند نوروز، شعر و موسیقی با رنگ شیعه ستیزی در دستور کار خود قرار گرفت. امروزه چنین روندی اعتبار و فراگیری خود را با بالا رفتن سطح آگاهی نسلهای جدید از دست داده و حرکت معکوس یافته است. 

رویکرد میانه که بازماندة واقع بین دیدگاه نخست به شمار می رود، ناگزیر از اقرار به وجود هویتی تاریخی به نام خراسان بزرگ، ایران فرهنگی و آریانا، شیوه ایران ستیزی و جدایی سازی تمدنی دو ملت را با ادعای مالکیت انحصاری بر هویت ایرانی و زبان پارسی با پافشاری بر دری خواندن آن یا ادعای تعلق انحصاری بزرگان دانش و فرهنگ به حوزة جغرافیایی محدود، تغییر داده است. گفته های آقای اشرف غنی در مناسبتهای مختلف را می توان در این دسته بندی قرار داد. 

رویکرد سوم که در میان نسل امروزی به شکلی چشمگیر و با دسترسی به اطلاعات و ارتباط شبانه روزی در فضای مجازی رو به رشد به نظر می رسد، مانند گروه دوم نه تنها خود را وارث هویت ایرانی و زبان پارسی، که پاره ای از ایران فرهنگی به عنوان تمدن مشترک ملتهای این حوزه برمی شمارد. دیدگاه سوم برخلاف دیدگاه نخست نه تنها ایرانی و خراسانی خوانده شدن خویش را با خشم و تعصب انکار نمی-کند، بلکه با افتخار در سروده ها، آوازها و نوشته های سیاسی یا تحلیلهای تاریخی از اشتراکات فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی سخن می گوید. چنین حس و اظهار همبستگی البته همواره با دلشکستگی و گلایه مندی همراه است. از اینکه قوانین مبتنی بر نگاه بسته و امنیتی ایران حتی برای مهاجرین زاده شده در ایران و یا متخصصین افغانستانی کمترین حقوق شهروندی را به رسمیت نمی شناسد. قیاس رفتار دولتهای اروپایی و حتی غیراروپایی با نگاه دولت ایران به باشندگان افغانستانی ایران که بر شیوة برخورد ایرانیان نیز اثرگذار است، این دلشکستگی را دوچندان می سازد.

تلاش رسمی و مداوم برخی گروه های پشتون برای تعریف هویت افغانی دگرستیز که بدون توجه به ریشه های مشترک نژادی و زبانی پشتونها با دیگر گروه های ایران زبان صورت می گیرد، تنها به تحمیل هزینه-های جبران ناپذیر اجتماعی و آموزشی و اقتصادی منجر شده است. چنانچه در هر فرهنگنامه زبان، در جستجوی اقوام و زبانهای ایرانی برآییم، قوم و زبان پشتون در کنار پارسی در زمرة اقوام و زبانهای اصلی ایرانی شمرده شده است. ریخت شناسی و عناصر ژنتیکی پشتونها با دیگر ایرانیان و به ویژه پارسیان بیشترین مطابقت را دارد. پاس داشتن مشترکات فرهنگی ضمن به رسمیت شناختن ویژگیهای هر گروه، به بالندگی فرهنگی و اقتصادی دو کشور می انجامد. بنابراین بر نخبگان افغانستانی است تا بر تعدیل نگاه قومی دولت افغانستان پافشارند و تکلیف اندیشمندان ایرانی است تا به تغییر نگاه ایدئولوژیک-امنیتی حکومت ایران به کشورهای حوزة تمدنی ایرانی، به ویژه افغانستان و بالاخص مهاجرین، تلاش نمایند. هم چنین قوانین ایران باید برای اعطای حقوق اولیة شهروندی برای مهاجرین مجاز و متولدین در ایران بازبینی شود.

کلید واژه ها: ایران و افغانستان ایران افغانستان پیمان دوستی ایران و افغانستان


( ۱۰ )

نظر شما :

فدوی ۰۸ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۲:۲۳
جای تعجب دارد مردمانی که بعضا نزدیک به چهل سال است در ایران ساکن هستند هنوز از برخی حقوق اولیه ی یک شهروند برخوردار نیستند و می توان آن را مقایسه کرد با مهاجران غیر قانونی که به اروپا وارد می شوند و حتی در سختگیرانه ترین سیستمهای اروپایی هم پس از مدتی به عنوان شهروند پذیرفته می شوند . البته می توان یکی از دلایل این مشکل را وجود و نفوذ برخی افکار قومیتی در سیستم حکومتی و مدیریتی ایران دانست که زیرپوستی چوب لاچرخ حل این مشکل می گذارند به خیال آنکه تفاوت درصد قومیتهای ایران از این مقدار هم که الان هست باز بیشتر نشود . پر واضح است که اگر اراده ی جدی در ایران برای حل این موضوع وجود داشته باشد ، برخی مخالفتها ره به جایی نمی برد .
Reza ۰۸ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۷:۵۰
درمورد بهبود اوضاع حقوقی و اجتماعی و دادن امتیازات بیشتر و درنهایت حق شهروندی به مهاجرینی که نسل ها در ایران زندگی کردند موافقم اما اینکه به خاطر دلایل نژادی بخواید با پشتونها کنار بیاید کار آسانی نیست. اونها بعد از سیصد سال هنوز هموطنای تاجیک, هزاره و ازبک خودشان را مهاجر میدونند و قدرت را ارث پدری خود میخوانند و رویای پشتونستان بزرگ همراه پشتونهای پاکستان را در سر دارند. اینکه برای دوری از جنگ و خصومت دنبال دوستی با این قوم باشید همانطور که در این چندسال گذشته اینکار رو با حمایت از دولتهای کرزی و در حال حاضر با دوستی و اخوت با طالبان انجام دادید, شاید تصمیم عاقلانه به نفع منافع ملی تان باشد اما معلوم نیست که پشتونها هم چنین چیزی را بخواهند. احتمالا برخورد انسانی تر با مهاجرینی که سالها در ایران زندگی کرده اند و مشترکات زبانی, مذهبی و... بیشتری با ایران دارند بیشتر به نفع ایران هست تا حمایت از کسانیکه ایران را دشمن تاریخی خود میدانند.
امیر ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۰:۵۴
دو دولت در یک ملت مشترک واقعیتی کم نظیر در جهان امروزی مانند دو کره
افغانستانی ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۷:۵۶
به برادران ایرانی از هر قومیتی که هستید فارسی زبان ها در افغانستان که در شمال به تاجک شهرت یافته اند ود در جنول و غرب فارسی زبان و فرسی وان سناخته میشوند مانند فارسی زبانهای ایران از اقوام متعدد تشکیل شده اند، و اخساسات وافکار نژاد پرستانه میان فارسی زبان های افغانستان مانند فارسی زبانهای ایران وجود نداشته و ندارد و نمی تواند داشته باشد. نمونه های داریم که شاید در ایران هم وجود داشته باشد مثل: پدر ازبک، مادر پشتون فرزندان فارسی زبان در منزل هم فارسی گپ میزنند و یا پدر پشتون و مادر ازبک فرزندان فارسی گپ میزنند و فارس اند. فارسی زبان مدنیت است و نه قومیت و نه قبیله ، و زبان روابط کل منطقه است و زبان همه اقوام است. هیچ قومی نمی تواند فارسی را منحصر به خودش بداند و دیگران را از آن مستثنی کند. فارسی زبان روبط و وحدت منطفه است.
بریالی ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۸:۰۴
پشتون ها مردمانی بدی نیستند ولی این تازه بدوران رسیده های پشتو زبان توسط استعمار است که از پشتون ها سو استفاده میکنند و تاریخ جعلی و اکاذیب را بخورد آنها میدهند و دروغهای که گویا خراسان تازه تغییر نام یافته به افغانستان میراث پدری آنهاست تا از میان خوشباوران آنها عده ای را گول بزنند و بنفع خود سرباز گیری کنند. پشتون اگر در اقلیت باشند اصلاح میشوند و اگر احساس اکثریت کردند زود تحت تاثیر افکار قبیلوی قرار میگیرند.
مهاجر قدیم ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۹:۲۹
20 سال تجربه زندگی در ایران به من آموخت که ما و ایران با هم بیگانه و اجنبی هستیم. حالا هزار تا نوشته سیاهه کنید. وقتی مرز جغرافیایی از مرز دین و فرهنگ و مذهب و مکتب و زبان معتبر تر است،این مقاله نویسی ها چه فایده ای دارد؟! وگرنه من هم بلدم مقاله بنویسم.
مهاجر قدیم ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ | ۱۹:۵۳
نفستان از جای گرم بلند می شود. از مهاجری که سالیان سال طعم تلخ تبعیض را چشید و به خاطر افغان بودنش (به قول خودتان بیگانه و اجنبی بودنش) از بسیاری از حقوقش که حق مسلم یک انسان مسلمان در یک سرزمین اسلامی است محروم ماند و بعضا مورد هتک حرمت قرار گرفت، انتظار دارید بیاید و پلی بین شما و افغان ها شود؟! با کدام دل خوش؟! با کدام خاطره خوب؟! بله راست می گویید غنی و دیگران در افغانستان به دنبال رواج ملی گرایی و دیگر سازی هستند اما از خود پرسیده اید چه چیزی سبب این کار شده؟ من سوالم این هست: آیا وقتی یک نفر یک اشتباهی را مرتکب می شود، می تواند یکی دیگر را که همان اشتباه را کرده سرزنش کند؟؟ وقتی خودتان (البته بعضی از شما) حاضر نیستید فرزندتان با یک (افغانی) همکلاسی باشد، وقتی یک (افغانی) را می بینید و خودتان را جمع و جور می کنید و خیلی چیزهای دیگر که از حوصله من و شما خارج است، آیا انتظار دارید غنی و دیگران از این فرصت استفاده نکنند و شکاف ایجاد شده را عمیق تر نکنند؟! حال که طالبان هم امروز و فرداست که حکومت را به دست بگیرد و دیگه بدتر.