بررسی یک خشم سیاسی
عدممشارکت در پازل انتخابات ایران
نویسنده: حمیدرضا اکبرپور، دکتری حقوق بین الملل عمومی و پژوهشگر مهمان پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: عدم مشارکت به عنوان یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه در انتخابات پیش رو مطرح است. در این یادداشت به دلایل این امر و توالی تاریخی که منجر به تجربه ناخوشایند برای بخشی از جامعه شده که نتیجه آن میل به عدم مشارکت است نخواهیم پرداخت. چرا که بررسی و تحلیل عوامل دخیل در پررنگتر شدن عدممشارکت از حدود این یادداشت و تخصص مولف فراتر است.
بر همین اساس به ماهیت حق رای پرداخته خواهد شد. به طور کلی اطلاق واژه حق به ویژه حقی از جنس حق رای که ماهیت سیاسی دارد به طور حتم منتسب به اختیار است و قائل شدن معانی دیگری که فارغ از ماهیت این حق است و سعی کرده آن را به سمت دیگری بکشاند و عملاً ماهیت آن را تغییر دهد، غیرمنطقی است. اما حق رای از دو منظر غایتنگر و ابزاری نیز قابل توجه است. در رویکرد غایتنگر، مشارکت خود هدف است. در نتیجه اگر رای دادن را هدف قرار دهیم خروجی آن این است که باید برای همیشه رای بدهیم و به نوعی دائمالتکلیف میشویم و از آن سو در نگاه عدممشارکتیها نیز، هدف پیوسته و همیشگی رای ندادن است و متغیرها در آن کمتر اثری درخور دارند.
اما در رویکرد ابزاری، حق رای در نهایت به مانند ابزاری است برای اینکه ما در باب وضعیت موجود، اظهارنظر کنیم و در سیستمی کارمد با این رای و نظر برای نظام سیاسی تعیین تکلیف نماییم. این رویکرد با ماهیت حق رای به معنای عام و خاص آن بیشتر همخوانی دارد و منطبق بر ساحت حق است و به دور از عرصه تکلیف. منطبق با این رویکرد، اظهار رای و نظر به دلیل دوری جستن فرد و جامعه از پسرفت در مفاهیم قابل قبول جمعی است. بنابراین فرد به تنهایی یا در قالب نهادهای مدنی فعال به بیان رای و نظر میپردازد تا با این ابزار، حداقل به تثبیت وضعیت موجود و در حالت ایدهآل به تغییر و بهبود وضعیت حال کمک کند.
بنابراین حمله و هجمه همهجانبه به افراد یا نهادهایی که در این شرایط، رای ندادن را ابزار موثرتری برای تاثیرگذاری میدانند تا رای دادن، ناشایست است و باید با متانت، اختلاف سلیقه را پذیرفت و از اتهام و برچسبزنی دوری جست. چرا که این افراد به طور دائمی با صندوق رای قهر نکردهاند و چه بسا با گشایش فضای سیاسی و دوری جستن حاکمیت از تنگنظری، شاهد برگشت آنها به صندوق رای خواهیم بود کما اینکه فراز و فرود مشارکت در تاریخ انتخابات رئیسجمهوری ایران به خوبی مبین و تاییدکننده این مدعا است.
از سوی دیگر نیز برای نظام نیز این عدمپذیرش رویکرد عدممشارکتیهای مقطعی میتواند به عواقب جبرانناپذیری منجر شود که همان پیوستن این خیل عظیم عدممشارکتیهای مقطعی به تحریمکنندگان همیشگی انتخابات است که نتیجه بلافصل این روند، منجر به عدم مشروعیت و عدم وجاهت نظام در عرصه بینالمللی و داخلی میشود.
نظر شما :