دریای جنوبی چین عرصه مبارزه قدرت در آسیا
زورآزمایی واشنگتن با پکن در آب های چین
نویسنده: شهره پولاب، دکترای جغرافیای سیاسی
دیپلماسی ایرانی: ایالات متحده در روز ۱۷ ژوئیه دو ناو هواپیمابر "یواساس رونالد ریگان" و "یواساس نیمیتز" را یرای دومین بار در یک ماه در آبهای دریای جنوبی چین مستقر کرد. در حالی که اعزام این دو ناو هواپیمابر به آبهای دریای جنوبی چین موجب ناخشنودی چین شده بود، فرماندهی ناو نیمیتز هدف از این اقدام را صرفا یک تمرین دانسته و اعلام کرده که ایالات متحده هر جا که قوانین بین المللی اجازه دهد، تعهد خود را نسبت به برقراری نظم بین المللی در منطقه هند- پاسیفیک و در قبال متحدان منطقه ای خود اعمال می کند.
چین که ادعای مالکیت بر بیش از 80٪ از منطقه دریای چین جنوبی را دارد، این مانور را به عنوان هشداری علیه خود تلقی کرده است. در مقابل ایالات متحده این دریا را جزئی از آب های بین المللی می داند و بر حق قانونی کشتی ها و زیردریایی هایش در رفت وآمد در این دریا تاکید می ورزد.
در سال های اخیر روابط ایالات متحده و جمهوری خلق چین به دلیل مشکلات مختلف حل نشده از جمله اختلافات تجاری و تنش های ژئوپلیتیکی به سردی گراییده و رقابت دو کشور در دو سال گذشته به الگویی از روابط بین الملل تبدیل شده که هم مباحث استراتژیک و هم پویایی های سیاسی، نظامی و اقتصادی واقعی را شکل می دهد.
چین به دنبال آن است تا جایگزین ایالات متحده به عنوان مهمترین و اثرگذارترین کشور در منطقه هند- پاسیفیک و تسلط بر آن باشد و افزایش تنش با ایالات متحده آمریکا با اعزام ناوگان دریایی به دریای جنوبی چین عرصه را برای مبارزه قدرت میان دو کشور در آسیا مهیا ساخته است. چنانچه هنری کیسینجر وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده وضعیت فعلی روابط ایالات متحده و چین را یادآور دوره قبل از جنگ جهانی اول دانسته است.
دریای جنوبی چین به عنوان بازوی اقیانوس آرام غربی در بخش جنوب شرقی آسیا و جنوب چین واقع شده است. این دریا که اقیانوس آرام را به اقیانوس هند، خلیج فارس و اروپا متصل می کند، در حال حاضر بحث برانگیزترین قطعه دریا در جهان و یکی از دلایل اصلی اضطراب ایالات متحده نسبت به اهداف چین در ارتباط با ادعای مالکیت در این دریا است.
از دیدگاه جغرافیایی سیاسی اگرچه مناقشه دریای جنوبی چین مشاجره عادی دو کشور همجوار و یا مقابل در یک دریا نیست، اما ایالات متحده بواسطه توافق های امنیتی با کشورهایی مانند فیلیپین، سنگاپور و ویتنام در دریای چین به یک مدعی فعال در منطقه تبدیل شده که موضع گیری های تندی در قبال ادعاهای حاکمیت دریایی چین دارد. چین با ترسیم "خط چین شماره نه" در نقشه دریایی خود محدوده وسیعی از این دریا را متعلق به خود محسوب کرده و ایالات متحده و 5 کشور حاشیه این دریا یعنی تایوان، فیلیپین، برونئی، مالزی و ویتنام بعلاوه هند، ژاپن و استرالیا با استناد بر کنوانسیون حقوق دریاها که منطقه انحصاری اقتصادی هر کشوری را تنها محدود به 200 مایل دریایی از ساحل آن کشور اعلام کرده، این ادعای چین را مردود می دانند. دیوان بین المللی لاهه نیز در ژوئیه 2016 در حکمی ادعاهای چین مبنی بر داشتن حقوق انحصاری و اقتصادی بر بخش وسیعی از دریای جنوبی چین را رد کرده بود.
از نظر استراتژیک بدست آوردن حاکمیت بر دریای جنوبی چین و دارا بودن نقش اصلی در تجارت جهانی و استیلای نظامی یک ضرورت در تحقق جاه طلبی چین در به دست آوردن هژمونی جهانی است چنانچه:
- به لحاظ تجارت جهانی خطوط حمل و نقل و گردش روان کالا از مزایای اقتصادی دریای جنوبی چین است که از یک سو روند انتقال منابع نفتی و معدنی را به سوی بخش شمالی این دریا تسهیل کرده و در مسیر برگشت امکان حمل مواد غذایی و کالاهای تولیدی چین را به سوی سایر کشورهای حاشیه دریا فراهم می نماید. حدود یک سوم از تجارت جهان از طریق دریای جنوبی چین صورت میگیرد و به این دلیل خط اصلی حمل و نقل بین بنادر اقیانوس آرام و هند از طریق تنگه مالاکا و دریای جنوبی چین از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیگر دلایل اهمیت اقتصادی منطقه، فراوانی منابع طبیعی، وجود ذخایر گاز طبیعی و نفت در بستر دریا بوده که ذخایر نفتی آن در مناطقی مانند شمال برونئی، شرق شبه جزیره مالایا و شمال غربی پالاوان در فیلیپین در حدود 213 میلیارد بشکه تخمین زده می شود.
- به لحاظ نظامی منطقه دریای جنوبی چین مرکز نظامی سازی گسترده و مانور نظامی کشورهایی است که هزینه های دفاعی زیادی را صرف حفاظت از منطقه مورد ادعای خود در این دریا می کنند. چنانچه پکن با هدف دور کردن آمریکا از حیاط خلوت سرزمین خود در این دریا همزمان با مانور دریایی ایالات متحده در ژوئیه سال جاری مانوری را در این دریا برگزار کرده است. این دریا می تواند برای چین به مثابه یک پایگاه نظامی قوی در شرایط وقوع جنگ تمام عیار با دشمنان عمل کند. چین تاکنون اقدام به نظامی سازی 1.35 میلیون مایل مربع از دریای چین جنوبی کرده که شامل گسترش جزایر مصنوعی در منطقه و ساخت پایگاه های نظامی در جزایر اسپارتلی است که محل مناقشه با چند کشور آسیایی شامل ویتنام و تایوان نیز می باشد.
برای ایالات متحده دریای جنوبی چین شریانی جهت محافظت از امنیت و ثبات متحدان منطقه ای است و ناوگان هفتم ایالات متحده روال ثابتی برای عبور و مرور بین اقیانوس های آرام و هند را در فواصل منظم زمانی دارد. ناوهای آمریکایی با ادعای آزادی ناوبری در این دریا تردد کرده و عبور از تنگه تایوان را نشانگر تعهد واشنگتن به باز بودن مسیر اقیانوس آرام و هند قلمداد می نمایند.
به نظر می رسد تهدید استراتژیک دریانوردی واشنگتن و فرصت استراتژیک دورکردن دشمنان از آبهای سرزمینی برای چین در دریای جنوبی چین در تایوان با هم تلاقی پیدا می کنند. از این دیدگاه موقعیت جغرافیایی تایوان با قرار گیری در 100 مایلی ساحل چین و حاشیه خطوط حمل و نقل دریای جنوبی چین به قدری حائز اهمیت خواهد بود که دو کشور به طور خوش بینانه به دنبال ائتلاف و همپیمانی با این جزیره و به طور بدبینانه سودای کنترل و محاصره آن را داشته باشند. سفر الکس ایزار وزیر بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده امریکا به تایوان به منظور بررسی موفقیت تایوان در مبارزه با پاندمی کرونا و احترام به ارزش های دمکراتیک این جزیره با مخالفت چین روبرو شده که تایوان را بخشی از خاک خود می داد. ایزار بلندپایه ترین مقام امریکا است که پس از قطع روابط دیپلماتیک واشنگتن و تایپه در 1979 به تایوان سفر کرده است.
کنترل تایوان از سوی چین می تواند حلقه آزادی دریانوردی ایالات متحده را چه از منظر نظم بین المللی و چه به لحاظ حفاظت از منافع متحدان منطقه ای در دریای جنوبی چین تنگ نماید. چین با محاصره تایوان می تواند بهترین امکان را برای اثبات ادعاهای مالکیت دریایی خود در دریای جنوبی چین فراهم آورد، زیرا تغییر خط مبدا از سواحل چین به ورای نقاط ساحلی جنوب تایوان موجب وسعت بخشیدن به مناطق مختلف دریایی اعم از دریای سرزمینی، قلمرو نظارت و قلمرو انحصاری اقتصادی برای چین خواهد بود و پیشروی در این دریا آزادی عمل بیشتری را در اختیار چین قرار خواهد داد تا به راحتی از آب های عمیق تایوان به اقیانوس آرام دسترسی داشته باشد. همچنین چین می تواند با واقعی تر شدن خطوط نه گانه ترسیمی، ادعاهای سرزمینی و دریایی خود را حتی تهاجمی تر علیه فیلیپین، ویتنام، مالزی و برونئی اعمال کند.
آمریکا با داشتن پایگاه های نظامی در کره جنوبی، فیلیپین و اوکیناوای ژاپن می تواند تهدیدی جدی برای خطوط دریایی باشد که بنادر چینی را به جهان وصل می کنند و برای چین محافظت از این خطوط دریایی در معرض تهدید نظامی با دستیابی به کنترل تایوان و به دنبال آن کنترل دریای جنوبی چین ضروری است. بنابراین جزیره تایوان یک سرمایه استراتژیک بزرگ برای پکن خواهد بود تا نه تنها بر محدودیت های قانونی و حقوقی در دریای چین جنوبی فائق آید، بلکه اوضاع منطقه را به لحاظ اقتصادی و نظامی به نفع خود برگرداند و از تصرف تایوان به عنوان سکویی برای دور شدن از تأثیرات غربی در منطقه استفاده کند.
آگاهی از موقعیت استراتژیک تایوان واشنگتن را بر آن داشته تا با فروش تسلیحات در مقیاس و تنوع بیشتر مانند سیستم دفاع موشکی پاتریوت و هواپیماهای F-16V قابلیتهای تهاجمی جدیدی را برای مقابله این جزیره با پکن مهیا سازد. چین که عملکرد واشنگتن را درعبور از خطوط قرمز چینی در وضعیت بین المللی تایوان به شدت خطرناک دانسته، همزمان با افزایش فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی بر تایپه نارضایتی عمومی از رهبری فعلی تایوان را ابراز داشته است.
نتیجه آن که ایالات متحده و چین در مسیر یک درگیری قرار گرفته اند که می تواند در نهایت منجر به جنگ شود و تایوان اسلحه ای آماده شلیک است که می تواند هر دو کشور را هدف قرار دهد.
رقابت قدرت در منطقه دو قطبی دریای جنوبی چین در حال اوج گیری است و برای واشنگتن و پکن دشوار خواهد بود تا یک نظم غالب را در منطقه برقرار کنند. آیا دیپلماسی قادر خواهد بود تا منطقه را از فاجعه احتمالی نجات دهد؟
نظر شما :