سوالاتی که پس از گذشت یک هفته از ترور سردار سلمیانی هنوز خود نمایی می کنند
معنادار بودن تقارن گام نهایی کاهش تعهدات برجامی و تصویب لوایح FATF با ترور سردار سلیمانی
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با گذشت بیش از یک هفته از شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کماکان رسانه ها، کارشناسان مسائل سیاسی، تحلیلگران روابط بینالملل و پژوهشگران حوزه امنیت در خصوص ابعاد و زوایای این ترور گمانه زنی می کنند، به خصوص که بعد از حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه های نیروهای نظامی آمریکایی در عراق نیز ابعاد و زوایای جدیدی به این ترور اضافه شده است. اما در این میان سوالی که بیش از همه خودنمایی میکند این است که چرا ایالات متحده آمریکا سردار سلیمانی را در عراق و آن هم در موقعیت زمانی حساس کنونی ترور کرد؟! دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این مسئله، گفت وگویی را با سیروس برنا، نمانیده پیشین مجلس شورای اسلامی، کارشناس و پژوهشگر مسائل عراق ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
اگرچه یک هفته از اقدام ایالات متحده آمریکا در ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می گذرد، اما کماکان رسانه ها و کارشناسان در خصوص آثار، تبعات و ابعاد این ترور بحث و گمانه زنی می کنند. این مسئله نشان از این دارد که اهمیت شخصیت سردار سلیمانی در دل روند تحولات منطقه و جهان آن چنان جدی و پررنگ است که به هفته ها و شاید ماه ها فرصت نیاز است تا بتوان در خصوص این ابعاد و آثار ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران روشنگری کرد. با این تفاسیر سوال اساسی که بیش از همه خودنمایی می کند این است که چرا ایالات متحده آمریکا، سردار سلیمانی را در این برهه زمانی ترور کرد؛ در حالی که ماه ها و سال ها پیش از این، کاخ سفید می توانست این اقدام را انجام دهد؟
این بازه زمانی که دونالد ترامپ برای ترور سردار سلیمانی انتخاب کرد دارای چند ویژگی، مولفه و مختصات مهم مخصوص به خود بوده است که سبب شده است تا ترور فرمانده نیروی قدس سپاه را در این برهه زمانی رقم بزند. به تعبیر دیگر ایالات متحده آمریکا با توجه به همین مختصات و مولفه ها بود که ترجیح داد فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در این بستر زمانی ترور کند، اگرچه ماه ها و سال ها پیش از این، کاخ سفید می توانست این اقدام را انجام دهد؛ اولین مولفه این بازه زمانی به تحولات جاری در برجام باز می گردد. در این راستا و بر اساس زمان بندی، ایالات متحده آمریکا در ۱۳ دی ماه، جمعه هفته گذشته این ترور را انجام داد. اگر در یک پروسه زمانی به این حادثه نگاه کنیم، می بینیم که قرار بوده است ۱۵ دی ماه، ایران گام پنجم و به تعبیری گام حساس خود در برنامه کاهش را عملیاتی کند. به خصوص که باید بر این نکته تاکید داشت که گام های پیشین جمهوری اسلامی ایران در کاهش تعهدات برجامی در قیاس با این گام، گام هایی با صبغه فنی و تکنیکی بوده است، اما معنا و مفهوم گام پنجم و نهایی جمهوری اسلامی ایران در پروسه کاهش تعهدات برجامی دارای یک بار سنگین سیاسی و دیپلماتیک برای طرفهای برجامی و به خصوص ایالات متحده آمریکاست. به عبارت دیگر می توان گفت که سیاسی ترین گام ایران در کاهش تعهدات برجامی همین گام نهایی بوده است. یعنی جمهوری اسلامی ایران با این گام قرار بوده است پیام های معنادار خود را به واشنگتن، لندن، برلین، پاریس، شورای امنیت و دیگر مسئولین و بازیگران ذیربط در پرونده هستهای ارسال کند، کما این که با این گام این پیام مخابره شد.اما ایالات متحده آمریکا و به خصوص شخص دونالد ترامپ قصد داشت با ترور سردار سلیمانی شرایط را به سمتی پیش ببرد که با رادیکال شدن فضای سیاسی و دیپلماتیک اساسا از یک سو برنامه جمهوری اسلامی ایران در کاهش تعهدات برجامی به حاشیه کشیده شود و در ثانی فضای لازم را برای افزایش فشار به تهران درخصوص گامهای قبلی نیز مهیا کند، اما در بستر آنچه بعد از ترور سردار سلیمانی روی داد ما شاهد بودیم که جمهوری اسلامی ایران گام نهایی خود را در خصوص کاهش تعهدات برجامی برداشت؛ گامی که جمهوری اسلامی ایران را مقید به ظرفیتهای توافق هستهای نمی کند و این در تضاد با تحلیلهای کاخ سفید قرار دارد.
مولفه دوم این بازه زمانی بر حساسیت لوایح FATF تاکید دارد. با توجه به بیانیه اخیر FATF در خصوص تصویب و تعیین تکلیف دو لایحه جنجالی پالرمو و CFT تا بهمن ماه جاری از سوی جمهوری اسلامی ایران، طی هفته های گذشته اختلاف نظر، تضارب آراء و تشتت در مواضع سیاسی مسئولین داخلی پیرامون این مسئله به اوج خود رسید. این در حالی است که در آن سو ایالات متحده آمریکا با اروپایی ها در سطح نظام بین الملل به جد مدعی بوده و هستند که این دو لایحه باقی مانده در FATF، به خصوص لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم یا همان CFT تاثیر تعیین کنندهای در قطع شریان تزریق منابع و اعتبارات مالی ایران به سازمان ها و گروه های به زعم آنان تروریستی دارد. لذا چون قرار بوده تا بهمن ماه تکلیف این دو لایحه از سوی جمهوری اسلامی ایران روشن شود، هفتههای حساسی برای غرب به شمار می رود تا بتواند فشار لازم را بر ایران ایجاد کند. ضمن اینکه اکنون غرب به دنبال خوانش مجدد از تاثیر تحریمهای ایالات متحده آمریکا بر اقتصاد و معیشت جمهوری اسلامی ایران است تا بتواند سیمای کلی تاثیر تحریمها را برای آمریکا روشن کند.
پس طبیعی و بدیهی است که یکی از مهمترین موانع تصویب این لوایح به فعالیت های نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به خصوص شخص سردار سلیمانی بازمیگردد. اگر شما به مواضع و آرای مخالفین داخلی تصویب این لوایح، به خصوص لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم نگاه کنید، می بینید که نقطه اشتراک جدی این مخالفین به تاثیر این لوایح بر عملکرد نیرویی مانند نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قطع همکاری و حمایت مالی از این نیرو، خودتحریمی و حتی احتمال دستگیری و استرداد شخصی مانند سردار سلیمانی به غرب، ذیل این تصویب این لوایح تاکید داشته و دارند. با این تفاسیر غرب و در راس آن ایالات متحده آمریکا سعی کرده است در این بازه حساس زمانی با ترور سردار سلیمانی به باور خود این بستر را ایجاد کند که با حذف مهمترین مخالف این لوایح از سوی جمهوری اسلامی ایران تمام الزامات FATF را بپذیرد، غافل از اینکه یکی از تبعات جدی این ترور رادیکال شدن فضای سیاسی در داخل ایران است که اکنون سبب شده است اساساً مسئله تصویب این لوایح از سوی جمهوری اسلامی ایران به محاق برود و از دستور کار خارج شود. یعنی به احتمال قوی دیگر این لوایح از سوی جمهوری اسلامی ایران تصویب نخواهد شد، به ویژه که موافقین این لوایح هم در شرایط کنونی یا نمی توانند و یا نمی خواهند دیگر حرف، سخن و بحثی را در خصوص لزوم پیوستن و الحاق به این کنوانسیون ها مطرح کنند. اگر همین شرایط در ادامه محقق شود، تاثیر بسیار جدی در کم وکیف نگاه و فضای ذهنی آتی اروپایی ها به مناسباتشان با جمهوری اسلامی ایران، ذیل برجام خواهد داشت. به خصوصکه اکنون گام پنجم و نهایی کاهش تعهدات برجامی نیز آثار خود را داشته است.
مولفه سوم و مهمی که در این بازه زمانی باعث شد ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ دست به ترور سردار سلیمانی بزند به تحولات و اقتضائات سیاسی - اجتماعی داخلی در کشور به خصوص بعد از اعتراضات آبان ماه باز می گردد. اگر چه مقامات و مسئولین کشوری اذعان کردهاند که موفق به مدیریت این اعتراضات در همان روزهای اولیه شده اند، اما به باور من و مبتنی بر یک بینش علمی و واقع بینانه بخش قابل توجهی از افکار عمومی داخلی آن چنان که باید در خصوص این اعتراضات اقناع نشده اند؛ چه نسبت به اصل علل شکل گیری اعتراضات، ذیل افزایش نرخ بنزین و چه نسبت به حواشی شکل گرفته بعد از آن؛ خصوصا که اکنون افکار عمومی داخلی و جهانی هنوز در خصوص چگونگی، میزان و آمار دقیق گشته شدگان این اعتراضات سوالات جدی دارند که تا کنون از سوی مراجع ذی صلاح بدون پاسخ باقی مانده است. پیرو این نکته به باور دونالد ترامپ چون هنوز این خرده شکاف های سیاسی و اجتماعی میان افکار عمومی و جامعه با ساختار سیاسی و دولت در داخل ایران وجود دارد، جامعه نسبت به عملکرد برخی افراد به شدت معترض هستند. لذا اگر واشنگتن اگر دست به ترور شخصی مانند سردارسلیمانی بزند با همراهی، حمایت و همسویی افکار عمومی در داخل ایران مواجه خواهد شد، یا حداقل واکنش منفی جدی نسبت به این ترور از سوی مردم ایران صورت نخواهد گرفت. غافل از اینکه، نه تنها افکار عمومی داخلی در ایران به شدت و با تمام نیروی خود این حمله و ترور ایالات متحده آمریکا را در به شهادت رساندن فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محکوم کردند، بلکه این ترور باعث شد تا حداقل بخشی از این شکاف های شکل گرفته ناشی از اعتراضات آبان ماه میان اقشار مختلف جامعه و نیز میان طیفهای گسترده اجتماعی با ساختار و نظام جمهوری اسلامی ایران ترمیم شود.
مولفه ها و ویژگی زمانی چهارم که باعث شد ایالات متحده آمریکا در این بستر و بازه زمانی دست به ترور سردار سلیمانی بزند به تحولات سیاسی داخلی در خود ایالات متحده آمریکا بازمیگردد. به هرحال اکنون فشارهای سیاسی از جانب جریان دموکرات بر دونالد ترامپ با پررنگ کردن استیضاح وی به اوج خود رسیده است. همین مسئله حیثیت و وجهه او، هم در داخل آمریکا و هم در میان افکار عمومی جهانی را، آن هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ مخدوش کرده است. از این رو دونالد ترامپ سعی کرد در این شرایط حساس با یک اقدام، به زعم خود جسورانه ورق تحولات را، چه در داخل آمریکا و چه در سطح منطقه و جهان به سود خود بازگرداند. از این رو ریسک تبعات صدور فرمان ترور سردار سلیمانی را قبول کرد. اما به نظر میرسد با حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دو پایگاه عین الاسد و اربیل اکنون برق تحولات، نه تنها به سود او نچرخید که شرایط برای افزایش فشار بر ترامپ هم بیشتر شده است. به عبارت دیگر در کنار مسئله استیضاح رئیس جمهوری آمریکا اکنون برنامه ها و تحرکات جدید کنگره آمریکا برای محدود کردن اختیارات جنگی دونالد ترامپ و نیز نگرانی افکار عمومی داخلی مردم ایالات متحده آمریکا از گسترده شدن سایه جنگ با ایران سبب شده است که موفقیت وی در انتخابات پیش رو با اما و اگر های جدی همراه باشد.
علاوه بر اقتضائات زمانی، به مختصات مکانی این ترور هم نگاهی بیندازیم. در این رابطه سوال اینجا است که چرا رئیس جمهوری امریکا فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در عراق ترور کرد؟ چرا این ترور در کشور دیگری مانند لبنان و یا سوریه انجام نشد؟
مهمترین مولفه ای که باعث شد ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ، عراق را برای ترور سردار سلیمانی انتخاب کند به اعتراضات مردمی این کشور باز می گردد؛ اعتراضاتی که در بیش از سه ماه گذشته، تحولات شگرفی را در عراق شکل داد، به گونه ای که نخست وزیر این کشور مجبور به استعفا شد و رئیس جمهور عراق نیز تا پای استعفا پیش رفت.
اما مشابه همین اعتراضات در لبنان نیز وجود داشت. چرا این تررور در لبنان انجام نشد؛ خصوصا که همکاری نیروی قدس سپاه و شخص سردار سلیمانی با حزب الله لبنان، مهمترین کانون نگرانی اسرائیل به شمار می رود؟
تفاوت های معناداری میان اعتراضات مردمی عراق با اعتراضات مردمی لبنان وجود دارد. سطح بالای خشونت ها در این اعتراضات، گستردگی آن و همچنین تشتت پررنگ در مواضع و آرای سیاسی و از همه مهمتر ابهام در بازیگران و دستهای پشت پرده تداوم و تشدید این تنش ها سبب شد تا بهترین فرصت برای موج سواری آمریکا بر اعتراضات مردمی عراق شکل بگیرد. در صورتی که این ویژگی ها در اعتراضات مردمی لبنان وجود نداشت. پس چنان که گفتم همین ویژگی اعتراضات مردمی در عراق سبب شد تا فضای لازم برای موج سواری ایالات متحده آمریکا در خصوص تحت الشعاع قرار دادن مناسبات و روابط ایران با عراق و مهمتر از آن قطع همکاری، حمایت و فعالیت های ایران با نیروهای همسوی خود، به خصوص نیروی حشدالشعبی صورت بگیرد. ذیل همین موج سواری بود که ما شاهد اعتراض و حمله مردم عراق به کنسولگری های ایران در بصره و نجف بودیم. چون ترامپ به واسطه همین شرایط جاری در عراق این باور را پیدا کرده بود که اکنون زمینه و بستر شکاف میان جوامع ایران و عراق، به خصوص جوامع شیعی دو کشور شکل گرفته است، می تواند یک اقدام چکشی را در راستای منافع خود با ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام دهد، بدون آنکه حساسیت جدی را در میان عراقی ها ایجاد کند. به تعبیر دیگر رئیس جمهوری امریکا همان گونه که فکر می کرد مردم ایران در بستر اعتراضات آبان ماه از این ترور استقبال می کنند و یا حداقل اعتراضی نسبت به آن نخواهند داشت، مردم عراق نیز واکنش منفی از خود نشان نخواهند داد.
نکته و ویژگی دوم که باعث شد آمریکا، عراق را برای ترور سردار سلیمانی انتخاب کند به تبعات اعتراضات عراق باز می گردد. در این راستا بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه و تحلیلگران تحولات عراق بر این باور بوده و کماکان هستند که ایالات متحده آمریکا با حمایت مالی گسترده عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دنبال احیای داعش در عراق برای فشار بر ایران است و چون که در بستر اعتراضات مردمی عراق که یک ناامنی گسترده در این کشور شکل داده، این فرصت برای آمریکا به شکل جدی فراهم شده است. بنابراین آمریکاییها سعی کردهاند به موازات پیگیری تلاشهای خود برای فعال کردن هسته های خفته نیروهای داعش در مرز عراق و سوریه، تحرکات خود را برای حذف و یا ناکارآمد کردن نیروها، بازیگران و شخصیت های مهم در مقابله با پروسه احیای داعش زا پی بگیرند. در همین راستا است که شاهد بودیم ایالات متحده آمریکا سه مقر تیپ ۴۵ نیروهای حشدالشعبی را در مرز عراق و سوریه بمباران کرد و یا حتی بعد از ترور سردار سلیمانی در چند حمله هوایی دیگر برخی از فرماندهان حشدالشعبی را ترور کرد. اینها علاوه بر آن است که در دل اعتراضات مردمی عراق برخی از فرماندهان برجسته حشد الشعبی نیز به نام مردم و به طرز مشکوکی کشته شدند. اما تمامی این ترورها میتواند در یک پروسه و برنامه دقیق آمریکا برای احیای داعش تعبیر و تبیین شود.
لذا با توجه به جمیع این نکات، دونالد ترامپ به واسطه کشته شدن یک تبعه آمریکایی در سایه حمله راکتی به پایگاه نیروهای آمریکایی در کرکوک و همچنین حمله مردم بغداد به سفارت آمریکا در پایتخت عراق، این بهانه را پیدا کرد تا مهمترین، اصلی ترین و به تعبیری مغز متفکر محور مقاومت در برابر پروسه احیای داعش در عراق زا در همان کشور ترور کند چون در کنار سردار سلیمانی، ابومهدی مهندس، فرمانده نیروهای حشد الشعبی عراق نیز جزء مهمترین گزینه هایی بود که باید توسط امریکا حذف می شد. همن نکات سبب شد تا عراق گزینه مکانی برای ترور این دو شهید باشند. این در حالی است که هیچ کدام از کشورهای محور مقاومت در لبنان و یا سوریه چنین ویژگی ندارند.
ویژگی و مولفه سومی که باعث شد عراق به عنوان محل ترور سردار سلیمانی انتخاب شود به اهمیت راهبردی این کشور در خصوص تقابل ایران و آمریکا باز می گردد. به هر حال عراق بعد از چین مهمترین شریک تجاری جمهوری اسلامی ایران است. لذا دونالد ترامپ سعی کرده است ذیل سیاست فشار حداکثری خود از هر طریق ممکن عراق را تحت فشار بگذارد تا روابط تجاری خود با ایران را قطع کند. اگر چه تاکنون در چندین بازه زمانی کاخ سفید مجبور شده است معفیت های تحریمی عراق در خصوص تداوم روابط تجاری با جمهوری اسلامی ایران را تمدید کند. همین مسئله سبب شد تا آمریکا به این فکر باشد که به تدریج، بستر را برای حذف بازیگران و گزینههایی که تداوم و استمرار روابط ایران و عراق را موجب شده اند، در دستور کار خود قرار دهد تا آمریکا در ادامه بتواند با وارد آوردن فشار جدیتر در بستر نبود این بازیگران، عراق را وادار به قطع ارتباطات تجاری و یا حداقل محدود کردن مناسبات اقتصادی خود با ایران کند. چون برای دونالد ترامپ قابل قبول نیست که بخواهد به طور مداوم معافیت های تحریمی عراق را در خصوص تداوم روابط تجاری خود با جمهوری اسلامی ایران تمدید کند. اگرچه عراق دارای ویژگی های خاص خود است و اکنون در منگنه تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به واسطه نیاز همزمان بغداد به تهران و واشنگتن قرار گرفته است، اما دونالد ترامپ فارغ از این شرایط بغرنج عراق در سایه وابستگی شدید عراق به تداوم روابط تجاریش با ایران، می خواهد با افزایش فشارها در نهایت عراق به سمت ایالات متحده آمریکا گرایش پیدا کند که به نظر من با ترور سردار سلیمانی اکنون بستر را برای افزایش فشار بر عراقی ها شکل داده است.
اما ذیل همین اهمیت راهبردی کشور عراق برای آمریکاییها که در نهایت سبب شد این کشور به عنوان کاندید و نامزد نهایی برای مکان ترور سردار سلیمانی انتخاب شود، به نظر می رسد که در آن سو تبعات جدی شهادت فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ابومهدی مهندس در تقابل با برداشت ترامپ عراق نتیجه عکس دهد، به خصوص که نمایندگان پارلمان عراق با تصویب لایحه ای خواستار خروج نیروهای نظامی آمریکایی از این کشور شدهاند. از نگاه شما در این شرایط آیا آمریکا حاضر به خروج از عراق خواهد بود؟ اساسا تاثیر خروج نیروهای نظامی آمریکا بر صحنه تحولات عراق و در کل تحولات منطقه غرب آسیا چیست؟
به نظر من مسئله خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق یک تاثیر متناقض و پارادوکسیکال دارد. چون اگرچه یکی از تبعات جدی ترور سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس تحریک احساسات مردم عراق و برخی جریان های همسو با محور مقاومت است که در نهایت باعث خواهد شد ائتلاف های پارلمانی وابسته به آنها به فکر اخراج نیروهای نظامی آمریکایی از عراق باشند، اما در سوی دیگر و از فردای سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ تا به امروز تمام مقامات و مسئولین ارشد عراقی با توجه به آگاهی و اشرافی که به مختصات سیاسی و اجتماعی کشور خود داشته و دارند همواره به نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا در پیشبرد برنامه های خود نیاز دارند، به خصوص که اکنون با شکل گیری اعتراضات مردمی میزان بی ثباتی، ناامنی و همچنین تشتت در مناسبات سیاسی و اجتماعی عراق افزایش پیدا کرده و در آن سو نیز احتمال احیای هسته های خفته داعش نیز بسیار پررنگ است. بنابراین اکنون بیش از هر زمان دیگری دولت مرکزی بغداد به نیروهای ایالات متحده آمریکا در برقراری امنیت خود نیازمندند.
البته این نکته هم ناگفته نماند که کشور عراق اهمیت بسیار راهبردی برای ایالات متحده آمریکا در پیگیری برنامهها و طرحهای خود در خاورمیانه دارد. در تایید این گفته ام همین کافی است که در زمان دولت بوش پسر برخی از آمارها از اختصاص بودجه ای نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلار برای جنگ عراق خبر میداد، اما اکنون دونالد ترامپ به صراحت عنوان میکند که ایالات متحده آمریکا نزدیک به ۷ تریلیون دلار برای جنگ عراق خرج کرده و در طول این سالها نیز علاوه بر مخارج سنگین و احداث پایگاه های گسترده در این کشور، هزینههای جانی بسیاری هم بر خود تحمیل کرده است تا بتواند نفوذ خود را در عراق تداوم و گسترش بخشد. این مسائل نشان میدهد که اهمیت راهبردی عراق برای ایالات متحده آمریکا غیرقابل انکار است. بنابراین به هیچ وجه آمریکا حاضر به خروج از عراق، آن هم در شرایط حساس کنونی نخواهند بود.
اکنون به اهمیت شخصیت سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس پردازیم. چرا ایالات متحده آمریکا دست به ترور این دو فرد زد؟
من به شخصه قبل از سقوط صدام حسین نزدیک به چند جلسه با سردار سلیمانی داشتم. در همین مدت نزدیک به ۱۰۰ جلسه ۳ تا ۴ ساعته با ابومهدی مهندس داشته ام. پس، نه از روی احساسات و شعار، بلکه با توجه به اطلاعاتی که من از این دو فرد دارم، معتقدم که اساساً شرایط و ویژگیهای خاص این دو که تقریبا در هیچ شخص دیگری وجود ندارد باعث شد که دونالد ترامپ دست به ترور آنها بزند. چون من از نظر دانش نظامی و امنیتی و شناخت استراتژی جنگی، سپهبد شهید سردار سلیمانی را با شهید صیاد شیرازی مقایسه می کنم. اما نکته و ویژگی خاص سردار سلیمانی در این بود که وی توانسته بود به توانایی بسیار پررنگی در ایجاد پیوند قابل اتکایی میان الزامات مهم میدانی در سطح نظامی با تحرکات دیپلماتیک و سیاسی دست پیدا کند. بنابراین در چنین فضایی و با وجود چنین ویژگیهایی بدیهی است که ایالات متحده آمریکایی به این سمت گرایش پیدا کند شخصیتی که باعث ایجاد چنین هماهنگیهای مهم راهبردی و در عین حال سریع میان تحولات میدانی نظامی با تحرکات دیپلماتیک و سیاسی میشود را از سر راه خود بردارد. به خصوص که معتقدم جانشینان ایشان این نمرات قابل قبول و حداقل معدلهای سردار سلیمانی را در کوتاه مدت کسب نخواهند کرد و همین باعث خواهد شد که یک فضای مناسب برای تنفس آمریکا در خاورمیانه شکل بگیرد.
نظر شما :