افزایش هوشیاری سیاسی ایران در چند روز اخیر
با ترور سردار سلیمانی امریکا سیاست «جنگ نهایی یا مذاکره نهایی با ایران» را دنبال می کند
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با اقدام چند ماه پیش کاخ سفید مبنی بر تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این مسئله مطرح شده است که دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و فرمانده کل نیروهای مسلح این کشور میتواند دستور ترور و حذف فیزیکی اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را راسا و بدون اخذ مجوز و هماهنگی با کنگره ایالات متحده آمریکا صادر کند. اما در آن سو برخی معتقدند به واسطه اهمیت ترور سردار سلیمانی در تغییر معادلات منطقه و نیز تبعات راهبردی و استراتژیک آن برای منافع و اهداف ایالات متحده آمریکا در کل منطقه غرب آسیا، لازم بوده است که دونالد ترامپ پیش از انجام هر اقدامی، هماهنگی و مجوز لازم را از کتگره دریافت کند. اما دیپلماسی ایرانی برای یافتن پاسخ این سوال که آیا ساختار سیاسی آمریکا به ترامپ اجازه می دهد، راسا و بدون هماهنگی، دستور ترور یک فرمانده ارشد نظامی را صادر کند، گفت وگویی را با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل امریکا ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
اگرچه دونالد ترامپ و مقامات کاخ سفید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست گروه های تروریستی خود قرار داده بودند و برخی معتقدند با استناد به همین اقدام، رئیس جمهوری امریکا می تواند فرمان ترور اعضاء و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را صادر کند، اما در آن سو بسیاری بر این باورند که دستور دونالد ترامپ برای ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مغایر با حقوق و قوانین بین الملل است. در همین راستا نیز انتقادات جدی حتی در خود ساختار ایالات متحده آمریکا شکل گرفته به گونهای که خانم نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا معتقد است دونالد ترامپ پیش از این اقدام باید کنگره را در جریان این ترور قرار میداد. یعنی دستور دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا برای به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی، بدون مجوز کنگره آمریکا انجام شده است. از نگاه شما آیا ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا به دونالد ترامپ اجازه می دهد راسا و بدون هماهنگی با دیگر نهادهای سیاسی فرمان ترور یک فرمانده ارشد نظامی کشور دیگری را صادر کند؟
من ضمن محکوم کردن ترور سردار سلیمانی توسط ایالات متحده آمریکا، تنها می خواهم به بیان وضع موجود بپردازم و این سخنان من دال بر تایید این مسائل نیست. واقعیت امر این است که طبق قوانین ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ، هم رئیس جمهوری این کشور و هم فرمانده کل نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکاست. لذا دستور دادن به یگان های نظامی آمریکا برای انجام هر گونه اقدامی، چه در قالب ترور، بمباران هوایی (حتی بمباران اتمی)، اعزام نیروی نظامی، حمله به خاک کشور دیگر، تغییر آرایش نظامی و خلاصه هر اقدامی که در تصور می گنجد در حیطه اختیارات رئیس جمهور ایالات متحده آمریکاست و وی می تواند راسا این دستورات را بدون هماهنگی با کنگره صادر کند؛ حداکثر کاری که رئیس جمهور آمریکا در قبال کنگره می تواند انجام دهد این است که بعد از انجام و صدور هر فرمانی گزارش آن را به کنگره ارائه کند که به چه دلیل یا دلایلی و با چه هدف یا اهدافی این فرمان را صادر کرده است.
مضافا این نکته مهم را هم باید در نظر داشت که دونالد ترامپ بر اساس مصوبه سال ۲۰۰۲ کنگره ایالات متحده آمریکا مجوز هر گونه اقدامی در مسیر مبارزه با تروریسم را دارد. یعنی این مصوبه کنگره در آن سال به رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا یک اختیار تام و تمام داده است، آن هم در شرایطی که در آن زمان اساسا دونالد ترامپی به عنوان رئیس جمهور مطرح نبوده است. پس این مجوز کنگره در سال ۲۰۰۲ یک چک سفید امضا های مضاعف به دونالد ترامپ داده است که طبق اختیارات خود هرگونه اقدامی را که لازم و مقتضی می داند در خصوص مبارزه با تروریسم، بدون هماهنگی با نهادی مانند کنگره انجام دهد. یعنی کافی است دونالد ترامپ این توجیه را داشته باشد که اقدامات وی در مسیر مقابله با تروریسم قرار دارد، همین موضوع، ابزار کافی و لازم قانونی را به او می دهد که بدون هماهنگی با کنگره، نه تنها دستور ترور یک فرمانده ارشد نظامی در خاک کشور دیگر را صادر کند که حتی می تواند فرمان بمباران گسترده هوایی، شلیک ۵۰ بمب اتمی و حمله نظامی به کشور دیگر را داشته باشد. ولو آن که کنگره اساساً با این فرمان رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا موافق باشد یا خیر یا اینکه بتواند جلوی این اقدامات ترامپ را بگیرد یا نگیرد؟ در حقیقت این مسائل حاشیه ای بر اصل موضوع اختیارات تام رئیس جمهوری آمریکا هستند.
اما در تقابل با نکات شما برخی معتقدند که چون ترور سردار سلیمانی اقدامی است که میتواند آثار و تبعات منفی، آن هم تبعات منفی در سطح راهبردی و کلان برای اهداف و منافع ایالات متحده آمریکا، نه در در خاک عراق که در کل خاورمیانه با خود به همراه داشته باشد، باید ترامپ هماهنگی لازم را در این خصوص (ترور سردار سلیمانی) با کنگره انجام می داد و حتی علاوه بر هماهنگی باید چراغ سبز نمایندگان و سناتورها را اخذ میکرد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
ببینید این سخنان در بستر اختیارات قانونی رئیس جمهور آمریکا هیچ خریداری ندارد. رئیس جمهور آمریکا در حکم فرمانده کل نیروهای مسلح ایالات متحده می تواند در خصوص مهمترین مسائل نظامی، متناسب با نگاه و ارزیابی خود، هرگونه دستور و فرمانی بدون احذ مجوز و حتی هماهنگی با کنگره این کشور را صادر کند. در همین راستاست که دونالد ترامپ طبق ارزیابی و برآورد خود عنوان میکند بر اساس مصلحت سنجی و در قالب اقدامی پیش دستانه برای تقابل با حملات احتمالی علیه نیروها و اتباع خود در عراق، دستور ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را صادر کرده است. برای تکمیل، تبیین و تایید عرایضم به این نکته اکتفا می کنم که در تاریخ ایالات متحده آمریکا نزدیک به ۲۶۰ تا ۲۷۰ جنگ به وقوع پیوسته است که تنها ۵ مورد آن، تکرار می کنم ۵ مورد آن با مجوز و هماهنگی با کنگره ایالات متحده صورت گرفته که مسئله حضور آمریکا در جنگ جهانی اول و دوم جزء این موارد معدود است. پس بلا تشبیه صدور دستور ترور سردار سلیمانی توسط ترامپ می تواند در قالب صدور فرمان وی برای قتل ابوبکر بغدادی و صدور فرمان حمله و قتل اسامه بن لادن توسط اوباما مورد ارزیابی قرار گیرد که همگی بدون مجوز و هماهنگی با کنگره بوده است.
لذا تمام این حواشی سیاسی مجلس نمایندگان، مواضع و مخالفتهای روسای کنگره خیلی قبل تر از خانم نانسی پلوسی و انتقادات کنگره در طول تاریخ ایالات متحده آمریکا درخصوص اقدامات رئیس جمهوری آمریکا مسبوق به سابقه است و این مسئله تنها محدود به دونالد ترامپ نیست. به موازات آن در شرایطی که اکنون رئیس جمهوری امریکا بیشترین اختلاف، فاصله و گسل سیاسی را با مجلس نمایندگان دارد، بروز انتقاد به تصمیم و فرمان ترامپ یک امر طبیعی است. ما حتی در دولت اوباما نیز شاهد بودیم که فرمان وی برای حمله به لیبی با انتقادات و حواشی بسیاری از سوی کنگره همراه بود. اما در نهایت وی بدون هماهنگی این فرمان را صادر کرد، آن هم رئیس جمهوری که برنده جایزه صلح نوبل بود. پس بدیهی است دونالد ترامپی که شناختی از دنیای سیاست و دیپلماسی ندارد و از طرف دیگر به شدت خود شیفته است و بدون همفکری و توجه به آرای دیگران هر اقدامی را که لازم بداند انجام میدهد، تلاشی برای هماهنگی و اخذ مجوزی از کنگره داشته باشد.
سوال مهم دیگری که در این میان به شدت خود نمایی می کند این است که نگاه غایی دونالد ترامپ در قبال ایران چیست؛ جنگ نظامی و یا مذاکره. چون بعد از ترور سردار سلیمانی، دونالد ترامپ دوباره سخنان قبلی خود در هشتم مرداد ماه سال جاری را مبنی بر اینکه "ایران هرگز برنده هیچ جنگی نبوده، اما هیچگاه هم بازنده یک مذاکره نبوده است" تکرار کرد. یعنی رئیس جمهوری آمریکا در پی دستورش برای به شهادت رساندن سردار سلیمانی، با بازنشر این سخن خود، ضمن هشدار ضمنی نسبت به جنگ ایران با آمریکا، باز هم دعوت به مذاکره را مطرح کرد. دلیل یا دلایل این ابهام و مواضع دوگانه چیست؟ آیا رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا با ترور سردار سلیمانی به دنبال آن است که ایران علیه امریکا دست به ماشه ببرد و بدین ترتیب جنگی گسترده شکل بگیرد و یا در حقیقت مذاکره با تهران را دنبال می کند؟
واقعیت امر این است که نه تنها برای دونالد ترامپ، بلکه برای مقاماتی که اکنون در کاخ سفید حضور دارند و راس امور را در دست گرفته اند، شرایط کج دار و مریز در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا که در طول ۴۰ سال گذشته وجود داشته است، قابل تحمل و قابل پذیرش نیست. یعنی کاخ سفید با محوریت دونالد ترامپ به دنبال آن است که جمهوری اسلامی ایران یا باید وارد کارزار و تنش نظامی با ایالات متحده آمریکا شود و جنگ نهایی را شکل دهد و یا اینکه تهران به سمت مذاکره نهایی پیش رود. البته در اینجا مذاکره لزوما به معنای صلح تمام عیار نیست. پس ترامپ این شرایط و وضعیت چهل سال گذشته در مناسبات تهران و واشنگتن را به هیچ وجه قبول ندارد و به دنبال بازتعریف اساسی آن است. در این راستا اکنون دونالد ترامپ علاوه بر به راه انداختن یک جنگ تمام عیار اقتصادی از ۱۸ اردیبهشت ماه سال گذشته و در پی خروج از برجام، به دنبال آن است که یک جنگ تمام عیار نظامی را با تمام ابعاد آن علیه ایران شکل دهد؛ حتی جنگی فراتر از افغانستان و عراق. البته پیش از آن دونالد ترامپ تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا با استفاده از سیاست فشار حداکثری، ایران را پای میز مذاکره و همان مذاکره نهایی بکشاند تا در نهایت، نه همه ۱۲ پیش شرط مایک پمپئو، بلکه بخشی از آن خواسته ها را محقق کند. اکنون با ترور سردار سلیمانی توپ در زمین ایران قرار دارد که میخواهد یک جنگ تمام عیار را انجام دهد و یا به دنبال مذاکره با آمریکا خواهد بود؟ حال اینکه ایران کدام گزینه را انتخاب می کند در آینده مشخص خواهد شد. البته در فضای بعد از ترور سردار سلیمانی، ایران به نظر هوشمندی سیاسی خود را به شدت افزایش داده است تا در زمین آمریکا و بر اساس احساسات اقدامی انجام ندهد.
با این وصف نگاه "نه جنگ و نه مذاکره" می تواند تداوم یاید؟
همان طور که گفتم اکنون آمریکا خواستار جنگ نهایی و یا مذاکره نهایی با ایران است. چون ترامپ می خواهد یک بار برای همیشه پرونده ایران را ببندد. البته من در خصوص خواسته های آمریکا سخن می گویم، نه این که این خواسته ها تا چه اندازه می تواند تحقق پیدا کند. حالا در این میان یک فضای خاکستری با محوریت این که "نه جنگ و نه مذاکره" مطرح شده است، نمی تواند معادلات را از نگاه ترامپ تغییر دهد. چون با تغییر روندها که حاصل اقدامات، دستورات و تصمیمات ترامپ است، ایران برای همیشه نمی تواند نگاه "نه جنگ و نه مذاکره" را پیش ببرد. به خصوص اگر در دور بعد هم ترامپ رئیس جمهور شود، یقینا وی در زمان پیش رو، فرصت کافی را خواهد داشت که تهران را به سمت یکی از دو حالت مد نظرش (جنگ یا مذاکره) سوق دهد.
نظر شما :