۲۰۱۹ و۲۰۲۰، سال های سخت ترامپ
حتی در صورت سقوط مادورو، اجرای مدل ونزوئلا برای ایران شدنی نیست
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – اخیرا کاخ سفید گزارشی را تحت عنوان "نگاهی به استراتژی ایالات متحده در قبال ایران" منتشر کرده که در آن دولت ایالات متحده رسما اعتراف می کند برای سه ماهه اول ۲۰۱۹ علیه ایران برنامه های جدی را از اجرای مکمل تحریم های کنونی تا برنامه های دیگر در نظر گرفته است؛ برنامههایی که به نظر می رسد بهار سختی را در سال ۹۸ برای تهران رقم می زند که تا اندازه ای هم دولت به آن اعتراف دارد. اما سال آتی چه اقتضائاتی در خصوص مناسبات ایران و آمریکا در سایه گزارش مذکور شورای امنیت ایالات متحده شکل خواهد گرفت؟ میزان موفقیت برنامه های مدنظر کاخ سفید با توجه به این گزارش چقدر است؟ آیا اساساً تئوری ونزوئلایی شدن ایران برای به چالش کشیدن تهران در دستور کار است؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، گفت و گویی را با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس و تحلیلگر مسائل آمریکا ترتیب داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شورای امنیت ملی ایالات متحده در اشاره به سیاست خارجی این کشور در ارتباط با ایران، گزارشی را تحت عنوان "نگاهی به استراتژی ایالات متحده در قبال ایران" منتشر کرده که در آن کاخ سفید رسما اعتراف می کند برای سه ماهه اول ۲۰۱۹ علیه ایران برنامه های جدی را از اجرای مکمل تحریم های کنونی تا برنامه های دیگر در نظر گرفته است؛ ارزیابی شما در این رابطه چیست. آیا این گزارش شورای امنیت ملی ایالات متحده یک پاپاراتزی و بلوف سیاسی است و یا در سایه این مواضع که نشانه هایش با خروج امریکا از برجام و بازگشت تحریم ها رقم خورد، باید انتظار بهاری سخت را برای کشور، به ویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی داشته باشیم، خصوصا که به نظر می رسد دونالد ترامپ در دو سال ابتدایی ریاست جمهوری تقریبا به همه وعده های انتخاباتی خود عمل کرده است و یکی از مهمترین وعده های به جا مانده به ایران باز می گردد، از این رو احتمال افزایش تلاش ها برای محقق کردن این مسئله نیز وجود دارد؟
پیش از پاسخ به سوال شما باید این نکته را عنوان کنم که اگرچه بخش عمده ای از وعده های انتخاباتی دونالد ترامپ در زمان دوران تبلیغات سال ۲۰۱۶ جامه عمل به خود پوشانده است، اما این مسئله لزوماً به معنای موفقیت رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید برای رسیدن به اهداف نهایی مد نظرش نیست. پس نمیتوان گفت که اکنون دونالد ترامپ توانسته بخش مهمی از شعارهای انتخاباتی خود را مطابق با واقعیات صحنه دیپلماسی و حتی اقتضائات سیاسی داخلی ایالات متحده آمریکا پیش ببرد؛ مثلا زمانی که دونالد ترامپ مسئله خروج از پیمان نفتا را مطرح کرد و به دنبال آن نیز پیمان جدیدی را طرحریزی کرد، هیچ گونه منفعتی برای واشنگتن شکل نگرفت. چون از یک سو این قرارداد جدید به مرحله عملیاتی نرسیده و به موازاتش نیز در این مدت خلاء های اقتصادی و تجاری آمریکا با کانادا و مکزیک کماکان ادامه دارد و از آن سود زمانی هیچ تضمیمین وجود ندارد که پیمان جدید در صورت تحقق بتواند منافع آمریکا مانند نفتا تامین کند؛ یا مثلا زمانی که پرونده کره شمالی مطرح میشود تاکنون دستاورد ملموسی در خصوص توقف برنامه های هسته ای نظامی کره شمالی به دست نیامده و تمامی تلاش ها صرفا به چند دیدار سران و مقامات آمریکایی با پیونگ یانگ محدود شده است. پس این تصور غلط را نداشته باشیم که دونالد ترامپ در دو سال گذشته آنچه وعده داده بود رسیده است. اما در خصوص مسئله ایران نیز باید گفت که یقیناً دونالد ترامپ از همان روز ابتدایی تا به اکنون تلاشهای خود را برای وادار کردن تهران برای تن دادن به خواسته هایش داشته و به قول شما بسترهای ابتدایی آن را نیز با خروج از برجام و بازگشت تحریم ها شکل داد، ولی تاکنون نتایج مد نظر ترامپ و کاخ سفید شکل نگرفته است، چرا که واشنگتن امیدوار بود که خروج ترامپ از برجام و همچنین بازگشت تحریم ها منجر به دو اتفاق مهم در ایران شود؛ اول این که ایران پای میز مذاکره، آن هم مطابق با شروط 12 گانه پمپئو بنشیند و به موازاتش در سایه فشارهای اقتصادی و معیشتی، ایران از درون دچار فروپاشی شود که هیچ کدام از این دو مورد محقق نشده است. نه تنها این مسئله محقق نشده که حتی با توجه به واقعیات کنونی در صحنه سیاسی و دیپلماسی به نظر می آید که تهران بعد از تمام این مسائل اکنون ایران موفقیتهای بیشتری را در حوزه نفوذ منطقه ای در خاورمیانه، سوریه و عراق و دیگر مناطق، علیرغم مشکلات اقتصادی داشته است. از این رو به ایران کماکان هیچ گونه برنامه ای برای گام نهادن در مسیر آمریکا را ندارد. لذا خروج از برجام و بازگشت تحریم ها تا کنون هیچ ثمری برای آمریکا نداشته، هرچند که به نظر میرسد دونالد ترامپ تنها و تنها به دنبال تغییر نام هاست. یعنی رئیس جمهور آمریکا فقط به دنبال آن است که دستاوردهای باراک اوباما را با شکل های جدید به نام خود رقم بزند. یعنی حتی اگر این مسئله (مذاکره) نیز روی دهد، مصداق همان مذاکرات برجامی خواهد بود و تنها اسم آن عوض می شود. ولی به هر حال ترامپ می خواهد این وعده انتخاباتی در قالب موفقیتی به نام او رقم بخورد.
در سایه نکاتی که مطرح کردید به نظر می رسد که ترامپ در دو سال ابتدایی ریاست جمهوری تنها سعی کرد اقدامات خود را مطابق با وعده های انتخاباتی محقق کند و در دو سال بعدی است که تلاش های تکمیلی را برای رسیدن به اهداف نهایی خواهد داشت، ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
ترامپ نیز مانند روسال جمهوری پیشین آمریکا، علیرغم تمام مشکلات و چالش هایی که به وجود آورده، لیست بلند بالایی از شکستها و موفقیتها را، چه در داخل و چه در خارج از آمریکا را رقم زده است. ولی به نظر می رسد که لیست ناکامی های کاخ سفید به مراتب پررنگ تر از لیست موفقیتهای آن است. نکته مهم دیگری که باید در این راستا مطرح شود این است که به نظر میرسد در دو سال آتی مشکلات ترامپ با ساختار سیاسی آمریکا به مراتب پررنگتر خواهد شد، مسئلهای که در دو ساله ابتدایی ریاست جمهوریش کمتر با آن مواجه بود. چرا که اکثریت کنگره در دست جمهوریخواهان قرار داشت. ولی شما شاهدید که بعد از انتخابات میاندورهای و پیروزی دموکرات ها در مجلس نمایندگان چالشهای ریزودرشت نمایندگان با دولت شکل گرفت و کار به جایی رسید که تعطیلی ۳۵ روزه دولت رقم خورد. از آن طرف کمتر از دو ماه دیگر گزارش رابرت مولر در مورد پرونده دونالد ترامپ ارائه خواهد شد، همه این مسائل سایه اختلافات داخلی را برای دونالد ترامپ پررنگ میکند و این نکته یکی از چالشهای مهم وی را برای رسیدن به اهداف نهایی در سایه وعدههای انتخاباتیش است.
نکته مهم دیگر این است که طبق برآوردها و نظرات کارشناسی اقتصاددانان سال جاری میلادی شیب رشد اقتصادی آمریکا چندان زیاد نیست و از این رو مشکلات اقتصادی آمریکا نیز می تواند بر چالش های دونالد ترامپ بیافزاید که مهمترین آن به مسئله اشتغال، مسکن و بیمه باز می گردد. همچنین امکان افزایش نرخ تورم، بستر را برای برخی نارضایتیهای عمومی و ریزش آرای ترامپ در انتخابات 2020 شکل خواهد داد. پس یقیناً اگرچه دو ساله ابتدایی ریاست جمهوری ترامپ، دو سالی بود که به کامش شیرین بود، اما به نظر میرسد که دو سال پیش رو، سالهای سختی برای وی باشد.
با آغاز فعالیت های انتخاباتی برنی سندرز به نظر میرسد که تنور انتخاباتی دورن حزبی ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا از هم اکنون داغ شده است. در این راستا علیرغم چالشهایی که شما برای دو سال آتی ریاست جمهوری دونالد ترامپ مطرح کردید به نظر می رسد که کاخ سفید سعی دارد برای پررنگ کردن دستاوردهای خود به منظور پیروزی در انتخابات پیش رو و همچنین انحراف در پرونده دونالد ترامپ، یکی از چالش برانگیزترین پرونده های خود، یعنی ایران را به نتیجه برساند که در گزارش شورای امنیت ایالات متحده آمریکا نیز راه های مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است. در سایه این نکات تهران چه واکنشی نشان خواهد داد؟
برای پاسخ به این سوال باید چند نکته را مدنظر قرار داد؛ اول این که خواسته دونالد ترامپ برای انعطاف در ایران لزوماً به معنای نگاه مثبت ساختار سیاسی آمریکا نیست. مثلاً در پرونده کره شمالی اکنون بیشتر اعضای کنگره با سیاستهای دونالد ترامپ مخالفند و علیرغم توییت های دوستانه ترامپ برای کیم جونگ اون، به شدت مخالف کاهش تحریمهای آمریکا در خصوص کره شمالی هستند. مصداق این رفتارها نیز در خصوص ایران صدق میکند. شاید دونالد ترامپ تنها به یک عکس یادگاری با حسن روحانی و یک تماس تلفنی از مقامات ایران اکتفا کند، اما یقیناً ساختار سیاسی و هیئت حاکمه آمریکا به دنبال اهداف جدیتری است.
مسئله مهم دیگر این است که شاید در سایه گزارش شورای امنیت ایالات متحده آمریکا، کاخ سفید بتوانند در بهار پیش رو با لغو معافیت های هشت کشور برای خرید نفت ایران، همچنین محاصره دریایی و یا افزایش تحریمهای تکمیلی شرایط اقتصادی و معیشتی ایران را بیش از پیش سخت کنند، اما یقیناً تهران بر واقعیتهای میدانی و اقتضائات دیپلماتیک آگاهی دارد و به نظر نمی رسد که در آینده کوتاه شاهد باشیم ایران در مسیر سیاست های کاخ سفید گام بردارد که نهایتا به برگ برنده دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ بدل شود.
به خصوص که تحریمهای اقتصادی آمریکا، آن چنان که باید شرایط را مطابق با میل کاخ سفید پیش نداد و در ماههای بعدی تهران با کنترل شرایط توانست وضعیت را مدیریت کند. اگرچه اکنون با کمبود برخی از اقلام و یا تورم در قیمت کالاها رو به رو هستیم، اما نهایتا این تحریم های آمریکا به "شورش نان" در ایران بدل نشد. از آن سو واقعیت های صحنه دیپلماسی و نیز فشارهای آمریکا دو دستگی و تفرقه سیاسی را در ایران به دنبال نداشت و اتفاقاً شرایط برای یک انسجام و وحدت داخلی زا بیشتر کرد. مضافا این که اپوزیسیون خارجی و برخی از منتقدین داخلی نیز در این مدت نتوانستند فضا را برای برخی مسائل مطابق با اهداف آمریکا محقق کنند. همین شرایط تا به امروز دست به دست هم داده است که تهران تقابل جدی با برنامه های آمریکا داشته باشد. حال باید دید که بهار پیش رو و اقتضائات سال آینده آتی شمسی چه سناریوهایی را برای این تنش ۴۰ ساله ایران و آمریکا رقم خواهد زد. تا به اکنون که ایران یک صبر راهبردی را پیشه کرده و به نظر میرسد که در طرف مقابل کاخ سفید نیز همین وضعیت را در دستور کار قرار داده است. در این راستا فعلا ایالات متحده این انتظار را دارد که در بستر مشکلات معیشتی و اقتصادی در داخل ایران به تدریج شرایط برای اعتراضات داخلی شکل بگیرد، یعنی مدلی شبیه به ونزوئلا.
به ونزوئلا اشاره داشتید، در این راستا برخی از کارشناسان معتقدند که ایالات متحده آمریکا در صورت موفقیت سقوط دولت مادورو، مدل جدی تر و دقیق تری را برای ایران پیاده خواهد کرد، اما با توجه به تفاوت شرایط سیاسی و اقتصادی دو کشور ایران و ونزوئلا و نیز اختلافات فاحش دو منطقه خاورمیانه و آمریکای لاتین، امکان دارد که ونزوئلا یک مدل آزمایشی برای ایران در نظر گرفته شود؟
شاید در راستای نکات شما برخی از کارشناسان در داخل و خارج شرایط ونزوئلا را به ایران تعمیم دهند و یا از ونزوئلایی شدن ایران سخن بگویند و یا عنوان کنند که وضعیت ونزوئلا پیش روی ایران است، اما باید چند نکته مهم را در نظر داشت؛ اول این که وضعیت اقتصادی کشور ونزوئلا اکنون به مرز نابودی کامل رسیده و تورم های سرسام آور و حتی غیر قابل باور آن، بستر را برای هرگونه اتفاقی شکل داده است، در صورتی که علیرغم وجود تحریمهای آمریکا در بدترین آمارها، تورم ایران به نزدیک ۴۰ تا ۵۰ درصد میرسد. پس این دو وضعیت تورم در کشور ایران و ونزوئلا، اساساً غیر قابل قیاس است. در این راستا باوجود تمام انتقادات و مشکلات اقتصادی ایران به نظر می رسد که مدیریت کشور در این شرایط به مراتب موفق تر از ونزوئلا است، ضمن این که ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روابط اقتصادی خود را با ایالات متحده آمریکا در درجه اول و در درجه دوم با نظام بین الملل به خصوص بلوک غرب قطع و یا به شدت محدود کرد. این مسئله سبب شد تا یک نوع ایمنسازی و خود اتکایی در اقتصاد ایران شکل گیرد تا وابستگی و تاثیر دیگر کشورها بر اقتصاد ایران کاهش پیدا کند، اگر چه اکنون به واسطه برخی فشارها و تحریمها، مشکلات اقتصادی در ایران شکل گرفته، اما یقیناً مقایسه آن با ونزوئلا قیاسی مع الفارغ است. در صورتی که مهمترین مشتری نفتی ونزوئلا آمریکا است و همین سبب شده تا تحریم های کاخ سفید کمر اقتصاد این کشور را بشکند.
مضافاً این که ساختار رسانهای و سیاسی ونزوئلا نیز به شدت متفاوت از ایران است. آزادی رسانه ها و نیز قدرت عمل بالای اپوزیسیون داخلی ونزوئلا، شرایط را به جایی رسانده که اکنون پارلمان این کشور را در دست گرفته اند و بستر را برای شورش ها علیه دولت با محوریت گوایدو شکل دادند که این مسئله یقیناً در ایران وجود ندارد. در این خصوص ما شاهد بودیم که در بحرانی ترین دوران سیاسی و اوج اختلافات داخلی منتقدین و سران متعرضین هیچ گاه مانند ساختار سیاسی ونزوئلا عمل نکردند. مثلا در سال ۸۸ معترضین به نتایج انتخابات در مسیر پشت کردن به انقلاب گام بر نداشتند، در صورتی که اکنون گوایدو نماینده تام و تمام سیاستهای ایالات متحده در ونزوئلا ست. از طرف دیگر آمریکای لاتین از نظر سنتی حیاط خلوت آمریکا به شمار می رود و دور از دسترس چین، روسیه، ترکیه و ایران است، اما یقیناً ساختار خاورمیانه و نزدیکی آن به روسیه و چین، شرایط غرب آسیا را با جنوب آمریکا به شدت متفاوت می کند. لذا امکان پیاده کردن مدلی شبیه به مدل ونزوئلا فعلا در ایران از جانب ایالات متحده آمریکا حتی در صورت سقوط دولت مادورو نیز وجود ندارد، لذا تمام این تحلیل ها بیشتر یک تحلیل ژورنالیستی است.
نظر شما :