آیا جنگ سرد هسته ای میان مسکو و واشنگتن در حال احیاء است؟!
ناتوانی مسکو و پکن در مهار واشنگتن از طریق شورای امنیت
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی: وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) روز 17 آگوست از آزمایش موفقیت آمیز یک موشک کروز در سواحل کالیفرنیا خبر داد و اعلام کرد این موشک پس از طی مسافتی 500 کیلومتری به هدف مورد نظر اصابت کرده است. این آزمایش موشکی بعد ازآن انجام شد که آمریکا و روسیه چند روز قبل تر و از اول اوت از معاهده منع تولید و گسترش تسلیحات هستهای میان برد موسوم به I.N.F خارج شدند و آن را منقضی کردند؛ اما اقدام ایالات متحده در آزمایش موشک کروز میان برد واکنش تند روسیه و چین را در پی داشت. به گونهای که حتی مسئله به شورای امنیت سازمان ملل کشیده شد. اگر چه نشست بامداد دیروز جمعه به وقت ایران این شورا خروجی چندان جدی در خصوص آزمایشهای آمریکا در پی نداشت، اما به موازات آن ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه به ارتش این کشور دستور داده است در پی اقدام آمریکا پاسخ متقابل و متقارن را برنامهریزی کنند. دیپلماسی ایرانی در گفت و گویی با شعیب بهمن، کارشناس و پژوهشگر مسائل روسیه به تحلیل و بررسی این مسائل پرداخته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
بسیاری از کارشناسان و ناظران بر این باور بودند که یکی از دلایل عمده اقدام دونالد ترامپ در خروج از پیمان منع تولید و گسترش تسلیحات میان برد هستهای با اتحاد جماهیر شوروی برداشتن چتر امنیتی خود از اروپا و پررنگ شدن تهدید روسیه بود تا بتواند مسائل و اختلاف نگاه خود با قاره سبز، به خصوص در قبال برجام مطابق با منافع کاخ سفید را به سرانجام برساند. اما طی اخبار چند روز اخیر ایالات متحده آمریکا در 17 اوت دست به آزمایش سلاح های هسته ای میان برد زده است. با این وجود آیا کماکان می توان یکی از دلایل خروج از پیمان مذکور را فشار آمریکا بر اروپا در خصوص ایران دانست یا مسئله کلان تر از این نکته است؟
قطعاً نمیتوان همه دلایل و اهداف ایالات متحده آمریکا در خروج از پیمان منع تولید و گسترش تسلیحات میانبرد هستهای با روسیه را به مسئله ایران محدود کرد. اما کماکان من معتقدم که دونالد ترامپ برای افزایش فشار به قاره سبز، هم در خصوص برجام و ایران و هم در خصوص مسئله افزایش سهم پرداختی کشورهای عضو ناتو سعی کرد با خروج از این پیمان، شرایط را به جایی برساند که اروپا مطابق با نگاه دونالد ترامپ عمل کند. اما در کنار آن دلایل دیگری برای این اقدام ترامپ وجود دارد. از جمله اینکه کاخ سفید اکنون بر این باور است که روسیه در طول سالهای گذشته برنامه جدی برای توسعه و تجهیز تسلیحات میانبرد هستهای انجام داده و در این رقابت ایالات متحده آمریکا عقبمانده است. لذا برای رفع محدودیت های خود در این خصوص اقدام به خروج از پیمان یاد شده کرد.
مسئله دیگر به رقابت های تسلیحاتی میان روسیه و ایالات متحده آمریکا بازمیگردد. چراکه اگر مسکو بتواند در خصوص توسعه و تجهیز سلاح های میانبرد هستهای خود به توفیق قابل توجهی دست پیدا کند وزن و جایگاه نظامی و امنیتی در تقابل با آمریکا به مراتب بیشتر خواهد شد و این نکته می تواند نفوذ روسیه را در روابط جهانی افزایش دهد که این به هیچ وجه در راستای منافع ایالات متحده آمریکا نخواهد بود. اما در کنار این نکات برخی اقدامات قاره سبز مانند پیشنهاد فرانسه برای ایجاد یک نیروی نظامی و امنیتی مستقل اروپایی این ظن را در کاخ سفید تقویت کرد که اتحادیه اروپا به دنبال استقلال امنیتی و نظامی از ایالات متحده آمریکا است. از این رو واشنگتن به دنبال ایجاد یک تهدید نظامی فوری و آنی بود تا دوباره مسئله نیاز اروپا به آمریکا در خصوص حفظ امنیت قاره سبز شکل بگیرد که یقیناً این تهدید نظامی فوری و آنی با خروج دونالد ترامپ از پیمان منع تولید و گسترش تسلیحات میانبرد هستهای با روسیه شکل گرفت.
پس از آزمایشهای تسلیحات میانبرد هستهای توسط ایالات متحده آمریکا، هم روسیه و هم چین در تلاش هستند تا پرونده این اقدام واشنگتن را به شورای امنیت بکشانند که طی جلسه دیروز جمعه قطعنامه ای علیه اقدام واشنگتن تصویب نشد. با این تفاسیر آیا ساز و کاری به نام شورای امنیت می تواند در آینده و با تکرار این آزمایشها توسعه برنامه های ایالات متحده در این خصوص را مانع شود؟ اگر این توان در شورای امنیت وجود ندارد، باید مجددا شاهد احیای دوران جنگ سرد در حوزه تسلیحات هسته ای باشیم؟
در عالم واقعیت هم روسیه و هم چین خوبی بر این مسئله آگاهند که نمی توانند از طریق اهرم شورای امنیت مانع از توسعه و تکرار آزمایش تسلیحات هستهای آمریکا شوند. چنانی که خروجی جلسه شورای امنیت نیز همین مطلب را تایید کرد. چون تنها سند و قانونی که مانع است این اقدام آمریکا می شد با خروج از ترامپ از پیمان آی ان اف کنار گذاشته شد و به تبع آن روسیه هم از آن پیمان خارج شد. لذا هیچ مبنای قانونی برای تقابل با آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل از طریق روسیه و چین وجود ندارد. اما نکته بسیار مهمی که پکن و مسکو اکنون بر روی آن تاکید دارند و در جلسه شورای امنیت در این رابطه هم مشهود بود این است که ایالات متحده آمریکا در فاصله چند هفتهای از خروج از پیمان منع تولید و گسترش تسلیحات میانبرد هستهای نمی توانسته است اقدام به آزمایش این گونه تسلیحات بزند، مگر اینکه از سال ها قبل زمینه و بستر آن را فراهم کرده باشد. لذا با توجه به این نکته روسیه و چین معتقدند که ایالات متحده آمریکا در همان زمان پایبندی به پیمان آی ان اف به فکر طراحی ساخت و توسعه سلاح های میان برد هستهای خود بوده است. یعنی عملاً ایالات متحده آمریکا در طول سالهایی که از پیمان منع تولید و گسترش تسلیحات میانبرد هستهای خارج نشده بود، آن را نقض کرده است. لذا از این منظر روسیه و چین به دنبال تأثیرگذاری و تخریب وجهه آمریکا در میان افکار عمومی و سران و مقامات کشورهای جهانی هستند. ولی عملا نمی توانند مانع از برنامههای جدی آمریکا در خصوص توسعه تسلیحات هسته ای میان برد شوند.
پیرو این مسئله، نکته مهمتر به این واقعیت بازمی گردد که روسیه و چین هم تنها به این دست اقدامات سیاسی و دیپلماتیک بسنده نمی کنند و تلاش های خود را برای مقابله به مثل با ایالات متحده آمریکا خواهند داشت. لذا مسکو و پکن هم دست به آزمایش، تجهیز و توسعه تسلیحات میانبرد هستهای خود خواهند زد. در این رابطه دستور صریح پوتین مبنی بر انجام آزمایشهای موشکی موید این نکته است. از این رو می توان عنوان کرد که اکنون شرایط برای احیای جنگ سرد در حوزه تسلیحات هسته ای وجود دارد.
در راستای نکات شما یک نوع دو گانگی در سیاست های دونالد ترامپ مشهود است. چرا که آمریکا از یک سو با خروج از پیمان منع تولید و گسترش سیاسی سلاحهای میان برد هسته ای دوباره دست به انجام آزمایشهایی در این رابطه زده و از آن سو دونالد ترامپ درخواست کرده است که یک پیمان جدید، این بار میان ایالات متحده آمریکا با روسیه و چین به امضاء برسد؛ ارزیابی شما در خصوص چیست؟
تمام این نوع مواضع متناقض در راستای یک سیاست واحد قرار دارد. چرا که ایالات متحده آمریکا در تلاش است تا نوعی از جنگ سرد تسلیحات هستهای را، هم با روسیه و هم چین آغاز کند تا بتواند از این مسیر فشارهای جدی را بر پکن و مسکو به عنوان رقبای اصلی اقتصادی و سیاسی - نظامی خود در جهان وارد کند. چون تجربه رقابت تسلیحاتی واشنگتن و مسکو در دوران جنگ سرد به خصوص پروژه "جنگ ستارگان" باعث وارد آمدن لطمات گسترده ای به اتحاد جماهیر شوروی شد که همین لطمات در نهایت باعث تضعیف و فروپاشی شوروی شد. لذا ایالات متحده آمریکا به دنبال تکرار این تجربه خود است تا بتواند علاوه بر روسیه، چین را هم به یک رقابت تسلیحاتی مصنوعی بکشاند که نهایتاً به فشارهای جدید اقتصادی بر دو کشور منجر شود.
به عبارت دیگر دونالد ترامپ با تکرار طرح و برنامه قدیمی به دنبال آن است که علاوه بر مسکو، چین را هم به سمت افزایش میزان بودجه نظامی و امنیتی و به تبع آن کاسته شدن از بودجههای تولیدی بکشاند. به خصوص که طی روزهای اخیر اخباری دال بر تلاش آمریکا در رابطه با آزمایش سلاح های هسته ای میان برد جدید در نقاط پیرامونی چین مطرح شده است که می توان به کره جنوبی، استرالیا و جزیره گوام اشاره کرد. اگر آمریکا دست به چنین اقدامی بزند یقینا واکنش قاطع و جدی چین را در پی خواهد داشت و این همان مسئله ای است که ایالات متحده آمریکا به دنبال آن است تا از این طریق اقتصاد چین را به چالش بکشد. پس دونالد ترامپ و در کل ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا از یک طرف به دنبال آن است که یک تجربه کهنه را در مقابل روسیه به کار گیرد و از آن سو چین را هم محدود، تضعیف و نهایتا مهار کند.
شما به استرالیا، کرهجنوبی و جزیره گوام به عنوان زمین آزمایش به منظور تحت فشار قرار دادن چین اشاره کردید. اما اخیراً دونالد ترامپ صراحتاً از دانمارک خواست که جزیره گرینلند را به ایالات متحده آمریکا بفروشد. در این رابطه بسیاری از کارشناسان و ناظران معتقد بودند که این درخواست رئیس جمهوری آمریکا به منظور قرار دادن انتقال سامانه های تسلیحاتی میان برد هسته ای در این جزیره و در نزدیکی روسیه است. آیا به واقع واشنگتن اکنون به دنبال تحریک مسکو است؟
واقعیت این ست که پیش از درخواست دونالد ترامپ و از گذشته، سامانههای راداری ایالات متحده آمریکا در جزیره گرینلند مستقر بوده اند. یعنی بخشی از سپر موشکی و دفاعی آمریکا و ناتو که اکنون در اروپای شرقی مستقر است، سال ها پیش در جزیره گرینلند مستقر بوده و کاخ سفید سالهای متمادی از این نقطه فعالیت های روسیه را رصد میکرده است. لذا مسئله تمایل آمریکا برای نفوذ به مناطق پیرامونی روسیه بسیار جدی است. ولی نکته اینجاست که اکنون ایالات متحده آمریکا، به خصوص در دوران دونالد ترامپ آن هژمونی و قدرت سابق را در اقناع جهان ندارد. لذا اگر قدرت هژمون توان اقناع خود را از دست بدهد به ناچار از تنها ابزار باقی مانده یعنی توسل به زور استفاده خواهد کرد؛ وضعیتی که اکنون کاخ سفید به آن دچار شده است. چون در حال حاضر آمریکا حتی توان اقناع متحدین سنتی و بازیگران کوچکی مانند دانمارک را ندارد؛ آن هم دانمارکی که نزدیک ترین مواضع را به دولت کنونی ایالات متحده آمریکا طی سه سال گذشته داشته است. پس ایالات متحده آمریکا علیرغم برنامههای خود قادر به تحقق آن در صحنه عملیاتی نیست. از طرف دیگر این دست مسائل و تحرکات قطعاً از نگاه کشورهای اروپایی و مهمتر از آن چین و روسیه پنهان نخواهد ماند و به موازات هر گونه اقدام ایالات متحده آمریکا شاهد آن هستیم که روسیه و چین هم مقابله به مثل خواهند کرد.
نظر شما :