با شکست سفر لودریان، سفر ماکرون به ایران بعید است
احتمالا سال آینده، هر هفته یک ماجرا علیه ایران شاهد خواهیم بود
عبدالرحمن فتح الهی – دوشنبه هفته جاری ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه در سفری دو روزه به تهران، دیدار و گفت وگوهایی را با سران و مقامات در خصوص مسائل منطقه ای و بین المللی داشت. اگر چه مسائل دوجانبه تهران - پاریس، تحولات بین المللی، مذاکره بر سر توان موشکی و نیز آنچه نقش مخرب منطقه ای ایران در خاورمیانه توصیف شده، به عنوان محورهای گفت وگو میان وزیر امور خارجه فرانسه با مسئولان کشورمان از جمله حسن روحانی، رئیس جمهوری، علی شمعخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه بود، اما بسیاری بر این باورند که این سفر وزیر امور خارجه فرانسه، تحرک دیپلماتیک معنادار پاریس، متکی بر موضع اروپا در خصوص خطوط ترسیمی کاخ سفید و شخص ترامپ است که میان پایبندی به توافق هسته ای با ایران و انتقاد از برنامه های موشکی و سیاست های تهران در کشورهای منطقه، در نوسان است. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای ارزیابی ابعاد سفر لودریان به تهران، گفت وگویی را با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، محقق و کارشناس مسائل اروپا و مولف آثاری چون "تاریخ اروپا در قرن جدید" ، "تاریخ اندیشه های سیاسی غرب"، "تاریخ فرهنگ وهنر اروپا در قرن جدید"، "کرونولوژی مسیحیت و قرون وسطی" و "تاریخ اروپا در قرون وسطی" انجام داده است که در ادامه می خوانید:
دوشنبه هفته جاری شاهد سفر ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه به ایران بودیم؛ این در حالی است که لودریان ساعاتی پیش از انجام این سفر بر لزوم پاسخ گویی تهران به نگرانی ها درباره برنامه موشکی ایران تاکید و تهدید کرده بود که در صورت مرتفع نشدن این نگرانی ها تهران باید در انتظار تحریم های جدید باشد. در سایه چنین تعریف ماموریتی برای یک سفر دیپلماتیک از نظر شما اهداف و مقاصد کاخ الیزه از این سفر به ایران چه بوده است؟
در حقیقت لودریان نه به عنوان وزیر امور خارجه فرانسه که در جایگاه نماینده یک همبستگی چهار ضلعی (آمریکا، اتحادیه اروپا، اسرائیل و عربستان سعودی) سفر خود را به تهران داشت. این چهار ضلعی در یک تعریف ماموریتی، به لودریان تکیف کردند با لحنی اولتیماتوم گونه، تهران را به همراهی با مواضع آنها وادار کند. لذا این ادبیات لودریان، چه در قبل از سفر به ایران و چه در دیدار با سران و مقامات کشوری همان لحنی بود که از او خواسته شده بود. از همین رو هم چنان که انتظار می رفت تهران در مقابل، چنین ادبیاتی را بر نتافت و عملا با همان ادبیات لودریان با وی صحبت شد. از این رو احتمالا اتحادیه اروپا و سه کشور حاضر در برجام در حال طی مسیر و راهبرد فاصله گیری از ایران خواهند بود. چرا که اکنون طرف اروپایی هم در ریل گذاری ترامپ در حال همراه کردن و به نوعی گره زدن برجام با توان موشکی، حقوق بشر و نیز حضور ایران در خاورمیانه است. اساسا این ریل گذاری هم، هدف و اولویت های سفر لودریان را به ایران شکل داد تا با تهدید برجام به عقب نشینی ایران دست بزند. آقای لودریان قبل از سفر در گفت و گو با نشریه " ژورنال دو دیمانش"، توسعه موشک های بالیستیکی ایران را مغایر با قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد و فراتر از نیازهای امنیتی ایران برای دفاع از مرزهایش توصیف کرده بود. در همین راستا هفته پیش نیز یک دیپلمات آمریکایی به پایتخت فرانسه رفته بود تا به لودریان توصیه کند در سفر خود به تهران بر ایران برای احترام به معیارهای بین المللی مبارزه با سلاح های کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم و حقوق بشر فشار بیاورد. حال به نظر می رسد که کاخ الیزه و اتحادیه اروپا به عنوان طرف های اروپایی توافق هسته ای، در حال قدم زدن در مسیر آمریکا هستند.
تقریبا همزمان با این سفر لودریان، شاهد سفر نتانیاهو به واشنگتن به منظور حضور در اجلاس آیپک هستیم که ایران نقطه و کانون اظهارنظرها در این دور از اجلاس سه روزه کمیته روابط آمریکا و اسرائیل بود. به گونه ای که از خود نخست وزیری اسرائیل تا نیکی هیلی، مایک پنس، دیوید فریدمن، سفیر آمریکا در اسرائیل، سناتور مارکو روبیو، رابرت منندز (عضو کمیته روابط خارجی مجلس سنا) و دیگران بر ایران از ابعاد گوناگون حمله کردند. به نظر شما سفر لودریان را در همزمانی با این اجلاس، نوعی اتفاق می توان قلمداد کرد یا این که چهار ضلعی مد نظر شما با برنامه ریزی از قبل در سایه برآیند این دو اتفاق (اجلاس آیپک و سفر لودریان به ایران) به دنبال جریان سازی علیه ایران بودند؟
این که آیا همزمانی دو اتفاق مطرح شده با برنامه ریزی بوده است و یا یک تصادف را نمی توان با قاطعیت مطرح کرد. اما مهم این است که این هم زمانی اکنون ایران و مسائل مربوط به ایران را کانون توجهات جهانی کرده است. فراموش نکنیم که چند روز پیش هم شورای امنیت در حال تصویب یک قطعنامه علیه ایران در خصوص نقش ایران در یمن بود که با وتوی روسیه مواجه شد. لذا من هم در راستای سوال شما معتقدم که اکنون طرف اروپایی در یک همسویی با آمریکا در حال ایجاد ائتلاف و فشار بر تهران است. در سایه اظهارات تند این دوره از اجلاس آیپک و نیز سخنان محمد بن سلمان با اهداف لودریان از سفر به تهران، این گونه پیدا است که اگر چه شاید میان برگزاری اجلاس آیپک و سفر لودریان، همزمانی معناداری وجود نداشته باشد، اما ظواهر امر نشان از اهداف مشترک پشت پرده ای علیه ایران دارد. به خصوص که اکنون مساله غوطه شرقی سوریه و نیز نقش مسکو، دمشق و به خصوص تهران، به محل حملات تند واشنگتن، طرف های اروپایی و ریاض بدل شده است. در همین راستا هم این بازیگران در عرصه بین المللی در حال ایجاد فضای ضد ایرانی به واسطه آنچه آنها نقش مخرب ایران در منطقه و به خصوص سوریه می دانند، هستند. به موازات این مساله در مکالمه تلفنی یکشنبه هفته جاری و یک روز قبل از سفر لودریان به ایران، امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه در یکی از محورهای این گفت وگوی تلفنی از حسن روحانی، همتای ایرانی خود خواسته بود که برای متوقف شدن حملات به ساکنان غوطه شرقی، تهران دمشق و بشار اسد را تحت فشار قرار دهد.
اما نقش لودریان در این سفر و اساسا توان او را در انجام ماموریت محوله چگونه ارزیابی کردید؟
به نظر می آید که لودریان در جایگاه وزیر امور خارجه فرانسه از آن توان لازمه در انجام چنین ماموریت حساس و مهمی برخوردار نبود. چرا که در همین 48 ساعت حضور در ایران و بررسی ادبیاتش می توان به این نتیجه رسید که او از آن انعطاف، هوش و ظرافت دیپلماتیک لازمه برخوردار نبود. در همین عبارات لودریان چنین بر می آید که اگر چه او تحت فشار آمریکا، عربستان، اسرائیل و اتحادیه اروپا برخی مواضع را دارد، اما به عنوان وزیر امور خارجه توان بالانس و منطعف کردن این فشارها با مواضع خود را نداشت. همین امر هم سبب شد تا عملا دستاورد سفر او به هیچ برسد. حتی در مواردی هم با برخی از مقامات ایرانی به جای گفت وگوی دیپلماتیک و رسیدن به فهم مشترک، به بحث و جدل پرداخته بود. این رویه و شیوه کار یک دیپلمات ماهر، آن هم در جایگاه وزیر امور خارجه فرانسه نیست.
شما به دستاوردهاهی سفر لودریان به ایران اشاره کردید که عملا به هیچ رسیده بود؛ آیا با چنین دستاوردی می توان انتظار سفر امونوئل ماکرون را به ایران داشت. چرا که بسیاری این سفر لودریان را پیش زمینه سفر رئیس جمهوری فرانسه به ایران می دانستند؟
به نظر می رسد با چنین سفری عملا حضور ماکرون در ایران متنفی باشد. اما مساله ای که نباید در این میان فراموش شود این است که علاوه بر عدم حضور ماکرون در ایران، دست خالی بازگشتن لودریان از تهران، می تواند عواقب دیگری را هم برای ایران داشته باشد. این تبعات می تواند بار ایران را سنگین تر کند که عدم سفر ماکرون به ایران کمترین و بی اهمیت ترین تبعات آن است.
با این تفاسیر سال 97 را سال سخت دیپلماسی ایرانی می دانید؟
بله. سال آتی سال پر چالشی برای دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی ایران است. به نظر می آید که 97 در عین حفظ برجام از یک طرف و نیز اقتضائات مسائل موشکی، تحولات خاورمیانه و غیره، آوردگاه بسیار پیچیده ای برای دیپلماسی ایران باشد. لذا در سال آتی (سال 1397) به نظر می رسد که هر هفته شاهد بروز یک ماجرا و یک جریان علیه ایران در هر بعدی (توان موشکی، حقوق بشر، احتمال لغو توافق هسته ای، نقش ایران در خاورمیانه) باشیم.
آیا اظهار نظرهای چند روز ظریف در خصوص تهدید به قطع روند مذاکرات با طرف های اروپایی را می توان پیش درآمد سال پر چالش دیپلماتکی کشور دانست؛ اساسا این دست از اظهارات و سخنان دستگاه سیاست خارجی نظیر سخنان بهرام قاسمی چند ساعت قبل از سفر لودریان و یا همین اظهارات اوایل هفته جاری ظریف را چگونه تحلیل و برآورد می کنید؟
من متاسفم که بار دیگر باید مواضع قبلی خود را که در مصاحبه پیشین با دیپلماسی ایرانی داشتم، تکرار کنم؛ آقای ظریف، دیگر مسئولین دستگاه سیاست خارجی، دیپلماسی محل قاطعیت نشان دادن با شعار نیست. چطور در سال های اول دولت یازدهم هوشمندی سیاسی برای حصول برجام در دستور کار بوده، اما اکنون آن هوشمندی به شعارهای تخت و پوچ تقلیل یافته است. دیپلماسی محل چانه زنی است. تهدید به قطع روابط و مذاکرات با طرف اروپایی، آن هم در شرایطی که اروپا در حال موازنه مواضع ایران و آمریکا است، کار بسیار نابخردانه ای از طرف شخص وزیر امور خارجه بود. من تعجب می کنم که چنین ادبیاتی دوباره به دستگاه سیاست خارجی بازگشته است. شاید زمانی به گفته ایشان (ظریف) جهان نمی تواند ایرانی را تهدید کند. اما تهدید یک ایرانی هم اشتباه است. پس تهدید کردن یک ایرانی از سوی جامعه جهانی و تهدید ایرانی برای جامعه جهانی به یک اندازه می تواند برای دیپلماسی چالش بر انگیز باشد. البته به نظر می آید که هم چنانی که لودریان با آن عدم شناخت دیپلماتیک نتوانست میان فشار آن چهار ضلعی و مواضع هوشمندانه سیاست خارجی، بالانسی درست ایجاد کند که نهایتا هم موجب شد تا ماموریت خود را در ایران را به درستی انجام ندهد؛ شخص ظریف هم تحت تاثیر برخی القائات و فشارها، توان بالانس دیپلماسی هوشمندانه و آن القائات را پیدا نکند و نتیجه اش هم می شود این ادبیات دیپلماتیک شبیه به دولت های نهم و دهم. یک دیپلمات، آن هم وزیر امورخارجه کشور، در جایگاه متولی دستگاه سیاست خارجی، باید نهایت هوشمندی دیپلماتیک را به کار برد. لذا به نظر می رسد که اظهارات چند روز ظریف نوعی پاسخ به تهدیدات لودریان قبل از سفر بوده باشد. در نتیجه ظریف خواسته در سایه این تهدید، پاسخی هم وزن با مواضع همتای فرانسوی اش داشته باشد. اما مساله این جا است که اگر شرط و شروط گذاشتن برای ایران از جانب وزیر امور خارجه فرانسه کار بسیار اشتباهی است، این گونه اظهار نظرهای ظریف که در واقع من آن را لجاجتی بی منطق می دانم هم، در همان حد اشتباه است.
به نظر شما اساسا پیش شرط برای ماموریت سفر دیپلماتیک، به خصوص سفر حساس لودریان می تواند چه پیامدی را داشته باشد؟
یقینا پیش شرط، آن هم پیش شرط های لودریان در این سفر که تقریبا همه خطوط قرمز جمهوری اسلامی را در بر می گرفت و در تضاد با راهبردهای انقلاب بود، سبب شد که فضای تصمیمی گیری و تبادل نظر با ایران را تخریب کند. زمانی که من از اظهارات ظریف گله می کنم، یکی از دلایل به وجود آمدن این ادبیات در سیاست خارجی کشور را علاوه بر فشارهای داخلی، همین پیش شرط گذاشتن های پاریس می دانم.
به موازات سفر بوریس جانسون، وزیر امور خارجه انگلستان که به نظر او هم دست خالی ایران را ترک کرد، آیا سفر لودریان با دستاوردهایش می تواند سرآغاز گسل دیپلماتیکی تهران با اتحادیه اروپا، به عنوان ضامن توافق هسته ای در برابر ترامپ باشد؟
ببینید زیگمار گابریل، وزیر امورخارجه آلمان در گفت وگویی که تقریبا چند هفته پیش با اشپیگل انجام داد، سه شرط جدی را با تداوم همکاری ها با ایران اعلام کرد که متوقف کردن آزمایش های موشکی، خارج شدن ایران از برخی کشورهای منطقه خاورمیانه و نیز رعایت موازین حقوق بشری در داخل ایران، این سه شرط را تشکیل می داد. اما در ادامه گابریل نکته بسیار مهمی را مطرح کرد و آن این بود که این سه شرط اکنون همراه و همگام با توافق هسته ای پیش خواهد رفت. به عبارت دیگر اگر هر یک از مسائل مطرح شده با چالش روبه رو شود، سایر مسائل دیگر را هم تحت الشعاع قرار خواهد داد. زمانی که این اظهار نظرها را در کنار سفرهای ناامید کننده جانسون و لودریان می گذارید، یقینا اروپا هم با چنین پالس های منفی از سوی تهران به سمت بیشتر کردن فاصله خود با تهران در فضای قطبی ایران- آمریکا خواهد بود. در حالت عادی هم یقینا اروپا میان ایران و آمریکا، واشنگتن را برخواهد گزید، چه رسد به شرایطی که در آن ایران هم گسل خود را با اروپا ایجاد کرده باشد. لذا همسویی و اشتراک نظر سه وزیرامور خارجه فرانسه، آلمان و انگلستان در جایگاه نمایندگان دیپلماسی اتحادیه اروپا و طرف های اروپایی برجام هم در راستای خرج کردن پول های هنگفت عربستان برای ایران هراسی و نیز سخنان تند نتانیاهو در واشنگتن و اجلاس آیپک و نیز اظهارات بی منطق و پوچ نیکی هیلی در همان اجلاس، نشان از آمادگی نابودی توافق هسته ای در همان پایان وعده ترامپ باشد.
پس به نظر شما ترامپ در پایان وعده 120 روزه خود از برجام خارج خواهد شد؟
اگر تا اکنون هم ترامپ ار برجام خارج نشده، برای همراهی نکردن اروپا در این خصوص بوده است. به هر حال اروپا برجام را یک توافق هسته ای و یک دستاورد درخشان دیپلماتیک می داند که یقینا هم چنین است. در این راستا هم انتظار دارد طرفین، ذیل قطعنامه 2231 شورای امنیت به آن پایبند باشند. لذا آمریکا و شخص ترامپ برای عدم ایجاد فاصله دیپلماتیک با اروپا تا کنون از برجام خارج نشده است. از سوی دیگر در این فاصله زمانی ترامپ و کاخ سفید عملا به عنوان عامل واسط میان عربستان سعودی و اسرائیل به عنوان دشمنان برجام و اتحادیه اروپا به عنوان موافقان برجام نقش آفرینی کرده است. تا در یک سو ریاض و تل آویو را در کنار خود داشته باشد و در سوی دیگر با تایید برجام اروپا را هم از خود دور نکند؛ اما با این شرایط شکل گرفته گویا آمریکا در حال همراه کردن اروپا با خود است که سفر لودریان هم می تواند در قالب یک نقطه عطف، شرایط را پیچیده تر از قبل کند. در این وضعیت به نظر می رسد که در یاپان وعده 120 روزه ترامپ که کمتر از دو ماه دیگر است، عملا آمریکا ار برجام خارج شود، مگر این که رفتار و پالس مثبتی از سوی ایران دیده شود.
بازی با کلمات دستگاه سیاست خارجی کشور در قالب اظهاراتشان در خصوص انجام "گفت وگو" یا "مذاکره" با طرف اروپایی درباره توان دفاعی کشور را هم در این راستا می بیند؟
بله؛ اکنون تهران هم به این شرایط حساس واقف است. حال گفت وگو یا مذاکره، فرقی در اصل مساله ندارد. مهم رسیدن به تفاهم دیپلماتیک و حل چالش ها است.
در سایه چنین شرایط حساسی، اساسا مرز میان حفظ عزت کشور و دیپلماسی هوشمند مد نظر شما کجا است؟
من در تمام طول مصاحبه های پیشین خود با دیپلماسی ایرانی و سایر رسانه ها به دنبال کنار گذاشتن عزت و غرور کشور نبوده و نیستم. من هم مانند هر ایرانی دیگری معتقدم که باید کشور برای حفظ امنیت خود از موشک استفاد کند. این حق مسلم ایران مانند هر کشور دیگری است. اما مساله اینجا به موشک و وجود توان موشکی باز نمی گردد. چون که حداقل من با وجود موشک و بالا بردن توان دفاعی موشکی مخالف نیستم. حتی من بر این باورم که چون تهران از ناوگان هوایی چندان قدرتمند با هواپیماهای جنگی پیشرفته برخوردار نیست، باید توان موشکی خود را برای پر کردن این خلاء بالاتر ببرد. اما مساله اینجا است که دیپلماسی غلط و مهم تر از آن نحوه استفاده از این توان در منطقه سبب معضلاتی برای کشور شده است. اگر بحث موشکی ایران اکنون نقل محافل است، باید دلایلش را در تهدیدات گاه و بی گاه موشکی تهران جستجو کرد. اکنون سیاست خارجی کشور هم با همان ادبیات و شعارهای پیشین سبب شده تا مساله حضور و نقش ایران در منطقه با تمامی تلاشی که برای مبارزه با تروریسم داشته است، مخرب جلوه کند. اکنون هوش دیپلماتیک و مذاکره، راه حل این چالش ها است. اما در آن سوی قضیه، متاسفانه پیشروی های ایران، هم از بعد نظامی و هم از بعد ایدئولوژیک و شعاری در منطقه فضای گفت وگو را با جهان با اختلال روبه رو کرده است. اگر تهران این رفتار ها را کنار بگذارد، یقینا دستگاه دیپلماسی با تعیین خطوط قرمز دفاعی و موشکی می تواند جهان را به این اقناع برساند که توان دفاعی کشور، همان طور که از اسمش پیدا است، تنها و تنها توانی برای دفاع از کشور در مقابل تهدید است، نه تهدید دیگران. اگر ما تهدیدی علیه عربستان و یا اسرائیل داریم باید از طریق معرفی و نشادن دادن جنایات هر روزه هر دو رژیم در حق مردم بی دفاع یمن و فلسطین باشد. باید هر روز جنایات و کودک کشی های اسرائیل و عربستان از طریق ایران در جهان مطرح شود. با ادامه این رفتارها امروز برجام، فردا موشک، روز بعد حقوق بشر و روزهای بعدی هم بهانه های جدید، دستمایه اجماع و فشار علیه ایران خواهد بود.
انتشار اولیه: چهارشنبه 16 اسفند 1396 / انتشار مجدد: دوشنبه 21 اسفند 1396
نظر شما :