همه برای ایران هستیم
قوم پرستی از روی نادانی یا خیانت؟
دیپلماسی ایرانی: روزنامه ایران در تاریخ 5/10/96 در مورد آذربایجان مقاله ای تحت عنوان آذربایجان، ایران کوچک را منتشر کرده است که بر خلاف نام ظاهراً مناسب، محتوای نامناسب داشت و جای انتقاد بسیار دارد. این مقاله به دور از درایت سیاسی و با عدم رعایت حساسیت های اجتماعی به رشته تحریر درآمده و با توجه به گذشته این گونه ورودهای رسانه ای به مسائل قومی و حساسیت های رخ داده، بسیار قابل تعمق است. نویسنده در مقاله ترک های آذری را مهاجر و مهاجم خوانده و صاحبان اصلی آذربایجان را کُرد، تات و اَرمنی معرفی کرده است.
این یاداشت اگرچه در نگاه کلی یاداشتی مستقل است، اما در عین حال پاسخی تلویحی به آن نوشتار نیز هست.
رهایی از سلطه تاریخ آسان نیست و همه بنوعی درگیر و بعضا اسیر تاریخند. بسیاری از اسیران تاریخ دیروز، سوگوران نوستالوژی آرمانی هستند که می تواند جغرافیای امروز را به آتش و بحران بکشاند. تاریخ و روایات های سیاسی ناشی از آن دلیل بسیاری از جنگ های دو قرن اخیر و عامل مهم اختلافات داخلی کشورها بوده و هست. ما بعنوان ایرانی باید از تاریخ بعنوان پل و نقطه پیوند سود جسته و از روایت های عامل تفرقه دوری و تنها در پی تاریخ و روایت های مشترکی باشیم که عامل تقویت انسجام و وحدت ملی باشد. آنانی که در ایران روایت ها و ادعاهای تاریخی را با هدف هویت سازی در عرصه جغرافیایی، مصادره به مطلوب می کنند، خواسته و ناخواسته به مهین صدمه زده و تأمین کننده منافع بیگانگانند.
جغرافیای امروز ایران چون هر نقطه از جغرافیای جهان داستانی تاریخی داشته که آن تاریخ تمام شده را نباید با واقعیت های جغرافیایی امروز به چالش کشید. مصر، سرزمین قبطی ها، امروز سرزمین عرب ها و بیزانس شرقی امروز سرزمین ترک هاست. آریایی ها مهاجران و مهاجمان پهنه سرزمینی بوده اند که قبل از آن نیز تمدن های کهنی در آن وجود داشته است. آذربایجان ایران نیز در یک روند تاریخی که جای بحث آن نیست طی یک دوره تاریخی با استقرار و مهاجرت ترکان در آن به سرزمین آنان تبدیل شده و امروز قرن هاست که آذری ها به صاحبان اصلی آذربایجان تبدیل شده و علاوه بر پاسداری از آن، جان بر کفان سرزمینی به وسعت ایران بوده و هستند. نباید در گذشته ماند و با تکیه بر آن به امروز رسید. دیروز ایران زردتشتی و پایتخت آن مداین بود و امروز مداین در جغرافیای سیاسی عراق بوده و هویت غالب ایران و ایرانی نیز مسلمانان اهل تشیع است. کردها، لرها، ترک ها، بلوچ ها، عرب ها، ترکمن ها، تات ها، ارامنه و ... همه بیانگر تنوع قومیتی ایرانی هستند که استحکام و بقای این سرزمین بر قدرت آنان استوار است. در کنار این اصل بنیادی که ایران سرزمین همه ایرانیان است، هر یک از اقوام ایرانی نیز در جای خود، جغرافیای مختص بخویش داشته که نباید با روایات های تاریخی هدف دار و مهندسی های اجتماعی متاثر از نیات شوم سیاسی زمینه ساز تحریکات قومی و عامل صدمه به وحدت ملی شد.
کسانی که با جعل تاریخ به هدف استحاله و رسیدن به اهداف سیاسی متوسل به ادعاها و دعواهای تاریخی شده و آن را به جغرافیا و بافت جمعیتی امروز ایران تعمیم می دهند بی شک عاملان بیگانه اند.
ایران سرای همه ایرانیان و آذربایجان سر ایران است. اگرچه همه اقوام و قومیت ها نقش بنیادین در قدرت و انسجام ایران داشته و دارند اما آذربایجان نقش ویژه در ظهور دوباره قدرتی بنام ایران داشته و این نقش همچنان پایدار است. صفویان از میان ترکان ایرانی برخواسته و با پذیرش، ترویج و نهادینه کردن تشیع در ایران و با تکیه بر میراث دولت داری ایرانی، توانستند ایران متحد و قدرتمند را به عرصه ظهور برسانند. ایران صفوی که تفاوت ماهوی با دولت های ایلخانی داشت، توانست با برقراری آشتی میان فرهنگ ملی – اسلامی، احیاگر روح سرکوب شده ایران و ایرانی در قالب تشیع شود. نوروز و عاشورا در زایش دوباره ایران بعد از صفوی، نقطه ثقلی شد که ایرانیت هنوز بر پایه های آن استوار است. در نهادینه کردن بخش مهمی از این فرهنگ، ایرانیان آذری نقش بنیادی داشته اند.
صفویان با تثبیت هویتی مستقل و خاص برای ایران توانستند برای آن تعریف و جایگاه جدید ایجاد کنند. صفویان ترک زبان در انتخاب هویت غالب خویش نه تنها به هویت قومی خود اولویت ندادند، بلکه با پذیرش تشیع، مذهب این مهمترین مولفه قدرت سیاسی عثمانی را به چالش کشانده و خود قدرتی بزرگ تحت لوای نام ایران شدند. جنگ چالدران و دلاورهای ایرانیان نتایج آن انتخاب بود. چالدران را شکست ایرانیان تلقی کرده اند، اما این شکستی بود که به بیداری روح ایرانی انجامید و مرثیه های چالدران خود به تنهایی این نبرد را به حماسه و بستری برای تقویت ایرانیت و تشیع تبدیل کرد.
آذربایجان همچنان سر ایران است و قلب همه ایرانیان برای آن می تپد. مردم آذربایجان تنها مرزبانان جغرافیای ایران در آذربایجان نبوده اند، بلکه در تمامی هنگامه های تاریخی از جنگ های ایران و روس، مشروطیت، 29بهمن 56 و از همه مهمتر در جنگ تحمیلی، پاسدار هویت ایران، اسلام و تشیع بوده اند.
زخم های به یادگار مانده از قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای و غارتها و تجاوزات عثمانی نه جسم آذربایجان و آذربایجانی بلکه روح ایران و ایرانی را تا ابد جریحه دار کرده است. این زخم ها خود نقطه پیوند عمیقتر اقوام ایرانی با یکدیگر بوده و هست. دلیران و فرماندهان لشکر عاشوار و حماسه هایی که در جبهه های جنوب و شمال غرب آفریده اند همچنان زبانزد تاریخ جنگی است که اتحاد ایرانیان رمز پیروزی آن بوده است. سخت ترین معبرها و عملیات ها از آن دلیران آذربایجانی بود و این حماسه آفرینی و جایگاه علیرغم توطئه ها و دسیسه ها همچنان تدام خواهد داشت. توطئه گران بدانند که ایران و آذربایجان حیات و مماتشان به یکدیگر وابسته است و نام هر یک تبلور نام دیگری است.
کوتاه نظران و دسیسه چینان قوم پرست که آذربایجان را سرزمین تات ها،کردها یا ارامنه تعریف کرده و ترک ها را مهاجر و یا مهاجم می خوانند اگر خائن نباشند، ناآگاهند و درک اجتماعی و فرهنگی از علل تاریخی و جابجایی ها اقوام نداشته و ندارند. آذربایجان سرزمین همه ایرانیان است اما بافت غالب بومی و ساکنان امروز آذربایجان، از آن ترکان است. آذری ها را مهاجم و زبان آنان را زبان بیگانه تلقی کردن، عین دشمنی با ایران است. همه پانیست ها با هر رنگ و پوشش آشکار و نهان، به یک میزان در خدمت خیانت اند و دانسته و ندانسته به ساز دشمن می رقصند. نباید تاریخ دیروز را به جغرافیای امروز کشیده و به خدمت روایت های قومی و اهداف سیاسی درآورد.
تاریخ ایران نشان می دهد که جغرافیای این سرزمین مملو از جابجایی های قومی بوده و بقول استاد شهید مطهری نه در ایران بلکه در خاورمیانه ای که محل تهاجمات،کوچ ها و گذرها بوده ادعای نژادی و قومی باطل بوده و امروزه علاوه بر اثبات باطل بودن دعواها و ادعاهای ژنتیکی – نژادی، مانور دادن روی نژاد نشانه جهالت ذهن های بسته و محدود است. همچنان که لرستان سرزمین لرهاست، آذربایجان نیز سرزمین آذریهاست و همه این سرزمین ها در سایه جغرافیای بنام ایران دارای معنا و هویتی واحد هستند. نام سرزمین ما، ایران است. این نام برخلاف بسیاری از کشورها تبلور نام یک قوم و به تبع آن نفی اقوام دیگر نیست. ایران نامی است که همه هویت های قومی و مذهبی ذیل آن تعریف می شوند. پان های متکی بر رؤیای قومی بر موجی نشسته اند که امتداد آن بی راهی است. اقوام مستقر در جغرافیای امروز ایران حاصل قرن ها جابجایست. زبان آذرهای ایرانی ترکی است، چنان که زبان لرها، لریست. نیازی به ورود و مهندسی تغییر در این بستر نیست. فولکلور و مرثیه های ترکی آذری بیشترین نقش را در حفظ ایرانیت داشته و خود به تنهایی نقطه پیوند و تقویت ایرانیت بوده است. باشد که همه برای ایران باشیم. باشد که همه با پذیرش تنوع زبانی و هویت ها در سرزمین وسیع ایران، از تاریخ دیروز برای پیوند به واقعیت های جغرافیای امروز بهره برده و همه با هم فقط و فقط برای اعتلای ایرانیان و ایران تلاش کنیم.
نظر شما :