تجزیه قدرت داعش را جایگزین طالبان میکند؟
سال سخت افغانستان با سه قدرت موازی
نویسنده: پیرمحمد ملازهی، تحلیلگر مسایل شبه قاره هند
دیپلماسی ایرانی: تحولات افغانستان در سال 94 در دو مسیر متضاد امکان تحرک یافت. بدین معنا که از یک طرف تلاش ها برای پیشبرد روند مذاکره و صلاح بین گروه طالبان و دولت وحدت ملی افزایش و از طرف دیگر جنگ قدرت ابعاد گسترده تری یافت و از محدوده جغرافیایی شرق و جنوب به طرف مرکز و شمال افغانستان کشانده شد. در نگاهی آینده پژوهانه به تحولات سال 94 افغانستان می توان به چند تحول مهم و تاثیرگذار در تحولات آتی این کشور اشاره کرد:
-
پیگیری مذاکرات صلح چهارجانبه با شرکت پاکستان، افغانستان، چین و آمریکا
-
اعلام مرگ ملا محمد عمر رهبر سابق طالبان و تجزیه گروه طالبان
-
ظهور داعش در افغانستان
-
تغییر ماموریت نیروهای آمریکا و ناتو و بروز نوسان در سیاست های باراک اوباما
روشن است که در ذیل هر کدام از این سرفصل های مهم مرتبط با تحولات افغانستان رویدادهای تعیین کننده دیگری وجود دارد که می توان آنها را در نظر گرفت. منتها در نگاهی به آینده صلح و ثبات در افغانستان و تاثیرگذاری تحولات این کشور بر صلح و ثبات در جنوب آسیا و منطقه می توان تصور کرد که افغانستان در سال های آتی نیز همچنان درگیر بحران های امنیتی ناشی از تضاد منافع در سه سطح باقی بماند:
-
سطح داخلی، بین دولت مرکزی و مخالفان مسلح
-
سطح منطقه ای، جنگ نیابتی کشورهای منطقه
-
سطح بین المللی، چین، روسیه، آمریکا و ناتو
در چنین نگاهی است که می توان گفت جنگ و صلح در افغانستان بستگی تامی به هماهنگی یا عدم هماهنگی در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی منابع قدرت دارد و مادامی که تلاش ها در هر سه سطح هماهنگ نشود، صلح و ثبات به افغانستان باز نخواهد گشت و جنگ نیابتی و بهره گیری از جریان های رادیکال اسلامی به عنوان ابزار استراتژیک به وسیله دستگاه های امنیتی و استخباراتی منابع خارجی قدرت امکان تداوم خواهد یافت.
پیگیری مذاکرات چهارجانبه صلح
واقعیت آن است که بروز بن بست در جنگ افغانستان و روشن شدن این امر که هیچ کدام از طرف های جنگ در موقعیتی قرار ندارند که از موضع قدرت و برتری نظامی طرف دیگر را شکست دهند و خود را پیروز اعلام کند، سبب شد که تمایل به از سرگیری مذاکرات صلح افزایش یابد. در همین راستا بود که مذاکرات چهارجانبه با شرکت هیات های نمایندگی هایی از طرف آمریکا، چین، پاکستان و افغانستان سازماندهی شد و در طول سال 94 به تناوب در پاکستان و افغانستان برگزار شد. در دور چهارم همین مذاکرات بود که توافق شد دوره های بعدی مذاکرات به صورت مستقیم بین گروه طالبان و دولت وحدت ملی افغانستان برگزار شود و دولت های چین و آمریکا روند مذاکرات را تسهیل کنند، اما در اسفندماه 94 درست در زمانی که به نظر می رسید شرایط برای برگزاری دور پنجم مذاکرات صلح آماده شده است، به یکباره شورای کویته اعلام کرد تا محقق شدن سه شرط اصلی اش حاضر نیست با دولت کابل وارد مذاکره صلح شود. سه شرط اعلام شده طالبان عبارتند از:
-
خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان
-
خارج ساختن طالبان از فهرست گروه های تروریستی سازمان ملل متحد
-
پایان دادن به تحریم رهبران طالبان
شاید این شروط تازه نبودند و قبلا از طرف شورای کویته مورد تاکید قرار داشتند ولی از آنجا که در مذاکرات چهارجانبه صلح هرگونه پیش شرطی از طرفین قاطعانه رد شده بود و انتظار می رفت که طالبان مواضع خود را تعدیل کرده باشد، بازگشت طالبان به شروط قبلی، از سرگیری مذاکرات مستقیم را با مشکل رو به رو کرد و باعث تشدید جنگ در مناطق مختلف افغانستان شد. به طوری که در اسفندماه آخرین ماه سال 94 جنگ قدرت تقریبا در تمامی ولایت ها از شرق و جنوب گرفته تا شمال و مرکز بین نیروهای دولتی و بخش هایی از طالبان در جریان بوده است. علاوه بر این دو گروه طالبان وفادار به شورای کویته و رهبری ملا اختر منصور و نیروهای جدا شده به رهبری ملا عبدالرسول نیز در اسفندماه جنگ خونینی را بین خودشان در منطقه شیندند ولایت هرات پی گرفتند که تلفات سنگینی از هر دو طرف به بار آورد. منتها از آنجا که دولت های افغانستان و پاکستان در موقعیتی قرار گرفتند که به رقابت های خود پایان دهند یا حداقل در راستای کاهش آنها حرکت کنند این انتظار تقویت شده است که پاکستان شورای کویته را تشویق یا مجبور سازد که مواضع خود را تعدیل کند و مذاکرات صلح مجددا در سال 95 فعال شود. به ویژه آنکه چین با سرمایه گذاری 46 میلیارد دلاری که در نظر دارد در پاکستان و بندر گوا در این کشور انجام دهد و در یک طرح ارتباطی بزرگ کاشغر در ایالت سین کیانگ را به بندر گوا در اقیانوس هند متصل کند، به شدت نیازمند استقرار صلح در افغانستان است. روسیه نیز در ماه های پایانی سال 94 تمایل خود را برای کمک به بازسازی افغانستان از یک طرف و مقابله با خطر نفوذ داعش در آسیای مرکزی و مناطق مسلمان نشینش از طرف دیگر با تماس با طالبان و مقابله با داعش بروز داده است و این در حالی است که آمریکا و ناتو نیز روشن ساخته اند که بحث خروج کامل نیروهایشان از افغانستان مطابق زمان بندی اعلام شده قبلی رییس جمهوری آمریکا فعلا منتفی شده است.
بنابراین با وجود اعلام شروط طالبان برای شرکت در مذاکرات مستقیم صلح این احتمال وجود دارد که در سال 95 مذاکرات پیگیری شود اما این الزاما به معنای حصول کامل صلح در افغانستان نخواهد بود. به ویژه آنکه جریان طالبان در شرایط کنونی از انسجام درونی گذشته برخوردار نیست و به درستی معلوم نیست که قدرت اصلی در جریان طالبان در اختیار کدام جناح است. حداقل دو جریان مدعی رهبری طالبان وجود دارد و هر کدام مدعی هستند که جریان طالبان را رهبری می کنند. از این رو به درستی روشن نیست که اگر شورای کویته به رهبری ملااختر منصور به دلیلی مذاکره با دولت مرکزی کابل را از طریق دفتر سیاسی اش در قطر پیش ببرد، جناح دیگر تحت رهبری مل اعبدالرسول که گفته می شود به خلافت اسلامی داعش پیوسته است، نیز حاضر به پذیرش مذاکرات صلح شود. ظن غالب در این خصوص آن است که افغانستان در آینده ای نزدیک همچنان درگیر جنگ های نیابتی باقی بماند و حضور نظامی آمریکا و ناتو به این زودی ها در این کشور پایان نیاید.
اعلام مرگ ملا محمد عمر رهبر طالبان
چگونگی اعلام مرگ ملا محمد عمر رهبر سابق طالبان که گویا دو سال قبل از آن در بیمارستانی در کراچی مرکز ایالت سند پاکستان فوت کرده بود، بحرانی جدی در سطح رهبری گروه طالبان به وجود آورد. ملا اختر منصور که به رهبری جدید طالبان از طرف شورای مرکزی کویته منصوب شد با مخالفت فرماندهان اصلی در داخل افغانستان رو به رو شد و جریانی به ریاست ملا عبدالرسول در ولایت هلمند افغانستان اعلام کرد جریان اصلی طالبان را رهبری می کند و حاضر نیست رهبری ملا اختر منصور را بپذیرد. از طرف دیگر این دولت افغانستان بود که برای اولین بار خبر فوت ملاعمر را در هفتم مردادماه 94 اعلام کرد و پس از آن بود که منابع امنیتی در پاکستان نیز تاکید کردند و شورای کویته در پی آن بود که ملا اختر منصور را به عنوان رهبر جدید و جانشین رهبر متوفای سابق تعیین کرد. از آنجا که ملا اختر منصور در سمت معاونت ملامحمد عمر از طرف وی دستورات را صادر می کرد، متهم به پنهان کاری شد و مخالفانش او را متهم به دخالت در قتل ملا محمد عمر کردند. حتی پسر و برادر ملا عمر نیز در مرحله اول از پذیرش رهبری او خودداری کردند که بعدا تحت فشار پاکستان مجبور به تغییر موضع خود شدند.
چگونگی اعلام مرگ رهبر سابق طالبان هرچند به تجزیه جریان طالبان منتهی شد ولی این تنها پیامد منفی آن برای افغانستان نبود. تلاش ملا اختر منصور برای این که موقعیت خود را در رهبری جدید طالبان تقویت کند، باعث شد که او خط مشی رادیکال تری در پیش بگیرد و از خود چهره ای رادیکال تر نشان دهد. این تلاش ها از یک طرف جنگ را در داخل افغانستان تشدید کرده و دامنه آن را گسترده تر کرد. کشاندن جنگ به شمال افغانستان که اساسا در حوزه نفوذ جریان شمال و قومیت های غیرپشتون تاجیک و ازبک قرار دارد، ناشی از همین واقعیت بود. حمله طالبان به شهر استراتژیک قندوز در شمال افغانستان و نزدیک به مرزهای آسیای مرکزی عینی ترین نمونه از این تلاش ها بود. تصرف قندوز و حفظ آن به مدت سه روز در مهرماه 94 با وجود آنکه ارتش و نیروهای امنیتی از حمایت گسترده و جدی آمریکا و ناتو نیز برخوردار شدند مهم ترین موفقیت نظامی طالبان از سال 2001 و سقوط دولت اسلامی شان در کابل بود. تصرف قندوز از یک طرف نشان داد که طالبان هم چنان از توان عملیات نظامی برخوردار بوده و مرگ ملاعمر تاثیر چندانی بر اراده آنها در ادامه جنگ نگذاشته است و از طرف دیگر نشان داد که نیروهای دولتی با گذشت بیش از یک دهه از حضور نظامی آمریکا و ناتو هنوز از امکانات تسلیحاتی پیشرفته و آموزش های کیفی محروم باقی مانده اند و این امر اهداف آمریکا در افغانستان را نیز به چالش کشانده و این پرسش مهم را مطرح کرد که چرا آمریکا و ناتو ارتش افغانستان را مجهز به سلاح های پیشرفته لازم نکرده اند؟
هرچند پاسخ روشن به این پرسش داده نشده است ولی در برخی از محافل داخلی افغانستان این موضوع مطرح شد که اساسا آمریکا مایل به تقویت ارتش این کشور در سطحی که در موضع برتر نظامی با طالبان قرار گیرد، نیست و در واقع جنگ در افغانستان را به گونه ای مدیریت می کند که هیچ طرفی به پیروزی قطعی دست نیابد و ناآرامی های کنترل شده ای حضور بلند مدت نظامی آمریکا را در افغانستان توجیه پذیر سازد. امری که در سال 94 در عمل اتفاق افتاده است. بروز بن بست نظامی در افغانستان به گونه ای است که نه طالبان قادر است دولت کابل را شکست دهد و امارت اسلامی خود را در افغانستان بازسازی کند و نه ارتش افغانستان به این سطح از توانایی نظامی برسد که طالبان را با شکست قطعی روبه رو کند و حاکمیت ملی را در سراسر کشور مستقر سازد. نتیجه این وضعیت آن شده که در عمل نوعی تجزیه قدرت پیش آمده است. بدین معنا که شهرهای بزرگ و برخی از ولایت های کلیدی در اختیار دولت مرکزی است ولی مناطق روستایی و عشایری در مناطق پشتون نشین در حوزه نفوذ و قدرت طالبان قرار گرفته است که در واقع دولتی موازی با دولت مرکزی به وجود آورده اند. منابع ناتو در ماه های پایانی سال 94 تایید کردند که بیش از 30 درصد خاک افغانستان در اختیار طالبان است و این گروه در مناطق تحت نفوذ خود قوانین و احکام خاص خود را اعمال می کنند، بدون آنکه نگران حضور دستگاه های اداری و امنیتی دولت مرکزی در کابل باشد.
در هر حال مرگ ملاعمر فرصت از دست رفته ای برای صلح در افغانستان به نظر می رسد. هر چند که تجزیه طالبان علی القاعده توانست به سود حکومت مرکزی تمام شود ولی در عمل چنین انتظاری محقق نشد و در پایان سال 94 به نظر می رسید که دورنمای ثبات و صلح در افغانستان همچنان با ابهام رو به رو است.
ظهور داعش در افغانستان
سال 94 برای افغانستان از این نظر که دولت مرکزی در کابل ناچار شد حضور داعش را در برخی از ولایات این کشور بپذیرد، سالی مهم و سرنوشت ساز در آینده افغانستان به حساب می آید. در این باره که داعش خود مستقلا وارد حنوب آسیا شده یا به عنوان یک پروژه استخباراتی قدرت های مهم منطقه ای و بین المللی مطرح است دیدگاه های متضادی وجود دارد. اما آنچه مسلم بوده این واقعیت است که داعش بخش مهم خلافت اسلامی مورد ادعای خود را تحت عنوان خراسان بزرگ بعد از خلافت خاورمیانه ای اش، در افغانستان مد نظر دارد. بدین معنا که اگر به هر دلیلی در خاورمیانه با شکست رو به رو شد، به احتمال زیاد وارد حوزه خراسان تاریخی می شود که از آسیای مرکزی شروع و پاکستان، افغانستان و شمال هندوستان تا بخش هایی از شرق ایران را در بر می گیرد و تا ایالت سین کیانگ چین در شرق امتداد خواهد یافت. با توجه به همین گستردگی خراسان بزرگ است که چندین قدرت مهم روسیه، چین، ایران و هندوستان در عمل درگیر نوعی از جریان رادیکال خلاف گرای اهل سنت می شوند. موضوعی که در نگاه خیلی از صاحبنظران می تواند به لحاظ نظری داعش را از این ظرفیت برخوردار سازد که به عنوان یک ابزار استراتژیک مورد توجه شبکه های امنیتی و اطلاعاتی در جنگ های نیابتی قرار گیرد.
در همین راستا گفته می شود که حضور داعش در افغانستان با سیاست های راهبردی آمریکا در آسیای مرکزی و جنوب آسیا می تواند هماهنگ شود و در رقابت های بین المللی علیه کشورهایی فعال شود که می تواند قدرت آمریکا را به چالش بکشاند. تلاش های داعش که در شمال افغانستان و در مناطق مرزی این کشور و کشورهایی آسیای مرکزی نفوذ کند و خود را به فرغانه برساند، در همین راستا قابل توضیح است. خرج نهایی داعش از عراق و سوریه محتمل است و این برداشت وجود دارد که نیروهای داعش لااقل نیروهای چچن ازبک، ایغور و تاجیک آن وارد شمال افغانستان خواهند شد. به همین دلیل است که روسیه به تقویت حضور نظامی اش در تاجیکستان پرداخته و در حال نزدیک شدن به گروه طالبان است تا داعش را از نزدیک شدن به حوزه امنیتی بازدارد. روس ها از ظرفیت های داعش برای هماهنگی با سیاست های آمریکا در منطقه آگاهی دارند و از قبل تدابیر لازم را در نظر گرفته اند. تحولات سال 94 در افغانستان در مسیری قرار گرفت که این ظن را تقویت کرد که حتی اگر طالبان صادقانه به روند مذاکره و صلح با دولت مرکزی کابل قرار گیرد، داعش جایگزین شود و از صلح و ثبات افغانستان و مناطق همجوار با آن جلوگیری کند. در چنین نگاهی افغانستان هم چنان در کانون توجه رقابت آمیز قدرت های جهانی، آمریکا، چین، روسیه و اروپا و قدرت های منطقه ای، پاکستان، هندوستان، عربستان، ایران و ترکیه باقی خواهد ماند و جنگ های نیابتی و استخباراتی در آن در آینده ای نزدیک ادامه خواهد یافت.
تغییر ماموریت نیروهای آمریکا و ناتو
باراک اوباما رییس جمهور آمریکا اعلام کرده بود که در سال 2016 بخش اصلی نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان خارج می شوند و ماموریت نیروهای باقی مانده از شرکت در عملیات نظامی به مستشاری و تربیت و آموزش و تجهیز ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان تغییر خواهد کرد. در همین راستا انتظار می رفت که به تدریج از دخالت مستقیم نظامی آمریکا و ناتو در جنگ قدرت در افغانستان کاسته شود ولی در عمل این اتفاق نیفتاد. به طوری که در ماه های پایانی سال 94 نیروهای آمریکا در جنگ شرکت کردند و بازنگری جدی روی خروج نظامیان آمریکا و ناتو به عمل آمد. این که بخشی از طالبان همچنان در خروج ارتش های خارجی از افغانستان به عنوان پیش شرط مذاکره و صلح تاکید دارند، بی ارتباط با نوسان در سیاست های آمریکا در افغانستان نیست. همچنان اعلام موجودیت جدیدی تحت عنوان شورای حراست و ثبات افغانستان در 27 آذرماه 94 از طرف فرماندهان جهادی سابق بی ارتباط با همین موضوع نیست. فرماندهان جهادی سابق از جمله اسماعیل خان، عبدالرسول سیاف و یونس قانونی که شورای حراست و ثبات و افغانستان را سازماندهی کرده اند، نگران هماهنگی آمریکا و داعش و باقی ماندن افغانستان در رقابت های بین المللی و منطقه ای و بالاتر از آن خطر تجزیه قومی کشورشان یا سقوط مجدد آن به دست طالبان هستند و در نظر دارند با بسیج مردمی در جهت تحکیم پایه های نظام سیاسی موجود در افغانستان در صورت نیاز، وارد جنگ شوند. به ویژه آنکه فرماندهان جهادی سابق نسبت به سیاست های دولت اشرف غنی و عبدالله عبدالله دچار تردید شده اند و در سال 94 فاصله بین جهادی ها و دولت افزایش چشمگیری یافته است.
جمع بندی
سال 1394 هجری شمسی برای افغانستان، سالی سرنوشت ساز بود. با وجود تلاش ها برای پیگیری روند صلح و تمایل دولت کابل برای شریک سازی طالبان در قدرت و پایان دادن به جنگ و مرگ ملا محمد عمر رهبر سابق طالبان، جنگ داخلی کشور ادامه یافت و در ماه های پایانی سال 94 ابعاد آن گسترده تر شد. به طوری که علاوه بر جنگ طالبان و دولت مرکزی، جنگ قدرت بین دو جریان جدا شده طالبان در اسفندماه باعث شد که منطقه شیندند در ولایت هرات شاهد جنگ طرفداران ملا اختر منصور و ملا عبدالرسول شود که هر دو ادعای رهبری جریان اصلی طالبان را دارند. گذشته از این داعش در سال 94 در افغانستان فعال شد و با جذب نیروهای ناراضی طالبان افغانستان، تحریک طالبان پاکستان و القاعده در موقعیتی قرار گرفت که اعلام کند ولایت ننگرهار در شرق افغانستان را به عنوان پایتخت خلافت خراسان بزرگ در نظر گرفته است. درواقع در ماه های پایانی سال 1394 سه قدرت موازی در افغانستان قابل شناسایی شدند: دولت مرکزی کابل، طالبان در هلمند و داعش در ننگرهار. به این ترتیب است که می توان گفت افغانستان در سال 94 شاهد تجزیه عملی قدرت بود و این در حالی بود که تغییر سیاست آمریکا و ادامه حضورش در این کشور تردیدها از اهداف راهبردی اش را در جنوب آسیا افزایش داده است. ظن غالب آن است که صلح در افغانستان به سادگی قابل دستیابی نیست و به احتمال زیاد در آینده داعش جایگزین طالبان خواهد شد و افغانستان در کانون رقابت های بین المللی و منطقه ای قرار خواهد داشت.
انتشار اولیه: دوشنبه 9 فروردین 1395 / انتشار مجدد: چهارشنبه 18 فروردین 1395
نظر شما :