آیا جغرافیای سیاسی منطقه تغییر خواهد کرد؟
ایران، عراق و سوریه؛ چند تاکتیک و یک استراتژی
نویسنده:حسین ملائک*
دیپلماسی ایرانی: صحنه سوریه و عراق در برگیرنده مهمترین چالش های سیاست خارجی ایران است. هم اکنون گروه هایی با قدرت نظامی و اقتصادی قابل توجه توانسته اند بیش از نیمی از سرزمین های هر دو کشور را جدا و برای خود اقتدار سیاسی برقرار نموده و حتی بیشتر از آن پایتخت های دو کشور را نیز مورد تهدید قرار دهند. این گروه ها با نام های مختلف اما تقریبا هدفی واحد از سال ٢٠٠٩ به بعد مناطق بزرگی را از قدرت مرکزی این کشورها پاکسازی کرده و عملا منطقه ای جدید با خصوصیات ویژه در بین عراق و سوریه بوجود آورده اند.
در سال گذشته با واگذاری شهرهای عمده ای چون موصل و انبار و تکریت توسط ارتش عراق در نبردی ساده به گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش ناگهان جدی بودن معارضه عراق برای همه دست اندرکاران سیاسی کشور مورد تاکید قرار گرفت. آمریکا که خود نظاره گر آرام این تحولات بود و برنامه خروج از عراق که جزو شعارهای انتخاباتی اوباما بود را دنبال می کرد ناگهان با احتمال سقوط اربیل در کردستان عراق مواجه گردید. با سر بریدن چند آمریکایی و انگلیسی توسط داعش موضوع مبارزه با این گروه را از بحث سیاست خارجی به مرکز توجه سیاست داخلی آمریکا انتقال داد و لذا برنامه هایی تحت عنوان تضعیف و سپس از بین بردن این گروه مورد توجه سیاستمداران و نظامیان آمریکا قرار گرفت.
اما صحنه سوریه نیز به موازات تحولات فوق همچنان ملتهب باقی ماند و آقای بشار اسد با احتساب این نکته که توانسته است با معارضه آن کشور به یک تعادل در نبرد بر سر نگهداری سرزمین برسد با برگزاری انتخابات در مناطق تحت کنترل دولت بار دیگر با نتیجه بالایی به ریاست جمهوری این کشور برگزیده شد و دولت جدیدی را تشکیل داد.
اما واقعیت صحنه نبرد در هر دو کشور چیز دیگری را نشان می داد و می دهد. واقعیت آن است که دولت های بغداد و دمشق تنها حاکم بر بخش های کوچکی از سرزمین عراق و سوریه هستند. منحنی رد و بدل شهرها و روستاها بین نیروهای دولتی و گروه های معارض در طول این چند سال نشان از آن دارد که این دولت است که سرزمین بیشتری از دست داده است. دولت های فوق امکان بسیار محدودی برای مقابله با گروه های معارض خود دارند و از جانب دیگر تمایلی نیز برای بازگشت به مرزهای از دست رفته در سیاسیون آنها مشاهده نمی شود. مرزهای عراق و سوریه کلا از بین رفته و رابطه این دو پایتخت از طریق زمین قطع است.
قابل ذکر است که در جنگ ها و یا درگیری های فرسایشی معمولا این دولت ها هستند که توان از دست می دهند و از نیرو و امکانات تهی می شوند. در حالیکه گروه های شورشی خصوصا این گروه ها که مستظهر به کمک عربستان و قطر هستند از این بلیه به دور می باشند. بکارگیری زنان در پست های بازرسی در سوریه حاکی از آن است که مردان کمتری برای جبهه نبرد وجود دارد. از طرف دیگر آقای اشتون کارتر، وزیر دفاع آمریکا در گزارش ۲۷ خرداد ٩۴ خود به کنگره آمریکا از مراکز خالی آموزش نظامی در عراق صحبت می کند که دولت قدرت سربازگیری برای آموزش ندارد. اما هیچ گزارشی از کاهش نیروهای داعش و یا جبه النصره وجود ندارد. آمریکا مدعی است تا ١٢ هزار نفر از آنان را از تابستان سال گذشته تا کنون کشته است اما قدرت مانور نظامی آنان و اقدام به جنگ حتی در دو جبهه این ادعای آمریکا را زیر سئوال می برد.
از ضلع دیگر گفته می شود کردهای سوریه در چند روز گذشته توانسته اند با حمایت آمریکا در جهت تضعیف داعش مناطقی را از این گروه در اختیار خود بگیرند که تاکنون از آن بی نصیب بوده اند. احتمالا با پیشروی بیشتر آنان ارتباط مرزی ترکیه نیز با سوریه در بیشتر نقاط دچار قطع دائمی خواهد شد. بنابر این شواهد:
1- تحلیل غالب می گوید که باید پذیرفت دیگر دو کشور عراق و سوریه با جغرافیای سابق وجود نخواهند داشت.
2- به نظر می رسد منطقه حائل بین دمشق و بغداد یا بصورت کشور ثالثی پا به عرصه خواهد گذاشت و یا بصورت مناطق تحت حمایت سازمان ملل و مناطقی ناامن باقی خواهد ماند.
3- احتمال تشکیل دولت خودمختار جدیدی از کردها در شمال سوریه خیلی دور از محاسبات نمی تواند باشد.
4- در هیچ راه حلی، دراز مدت و یا کوتاه مدت بازگشت به 6،7 سال پیش را متصور نمی نماید.
5- اسرائیل به عنوان حساس ترین همسایه این صحنه درگیری منطقا باید از ادامه آن بدون پیروزی یک طرف بر دیگری تا تجزیه این کشورها حمایت کند.
رفتار سیاست خارجی ایران تاکنون اینگونه شکل گرفته که این صحنه عملیات را دو موضوع جداگانه تلقی می نماید. با گروه های تکفیری که با سیاست شیعه کشی وارد صحنه سیاست سوریه شده اند از طریق همکاری با دولت سوریه و اعزام مستشار نظامی مقابله کند؛ و در عراق نیز ایران به حمایت از دولت مرکزی در جهت حمایت از گروه هایی که از مشاهد متبرکه و سلامت و امنیت زوار حفاظت می کردند بر آمده است؛ و قابل کتمان نیست که بخشی هرچند کوچک از منابع انسانی و مادی ایران در این کارزار گرفتار است. این صحنه به دلائل زیادی برای ایران قابل چشم پوشی نیست که مهمترین آن هم مرز بودن با این تحولات است.
با این مقدمه سئوال مهم این است که ایران باید چه راهبردی در این دو کشور دنبال نماید؟ منابع انسانی و مادی کشور در قالب چه طرح و برنامه ای می تواند منافع بیشتری را عاید نماید؟
بنظر می رسد سیاستگذاران ایرانی باید موارد زیر را در برنامه های خود بیشتر مدنظر قرار دهند:
1- عراق و سوریه یک صحنه عملیات سیاست خارجی است و دو صحنه مختلف نیست.
2- مسئولین عراقی و سوری باید درک مشترک و تحلیل مشابهی از خطرهایی که حاکمیت آنها را تهدید می کند داشته باشند. این درک مشترک علی الاصول می بایستی با اهداف سیاست خارجی ایران همخوانی داشته باشد؛ لذا برنامه اقدامات سه جانبه و نشست های متوالی سه کشور جزو اولویت های این دستور کار اجرایی می تواند باشد.
3- ترکیه در کنار سوریه و عراق در این تحول ژئوپلیتیکی جزو بازندگان قلمداد می گردد. با طراحی و پیشنهاد یک استراتژی خروج برای این کشور می توان مذاکرات سازنده ای را آغاز نمود.
4- بنظر می رسد تمرکز بر راه حل های سیاسی بیش از توجه به راه حل های نظامی می تواند منافع کشور و استفاده بهتر از منابع را تامین نماید.
* سفیر سابق ایران در چین و تحلیلگر مسائل سیاست خارجی
نظر شما :