سایه آمریکا بر مذاکرات هسته ای ایران و 1+5
تعلیق هم مشکل را حل نمی کند
دیپلماسی ایرانی: در حالی پرونده سال 2012 بسته شد که پرونده هسته ای ایران هنوز به عنوان یکی از جدی ترین مشکلات دیپلماتیک و بین المللی مطرح می شود. در سالی که گذشت ایران سه دور مذاکرات با گروه 1+5 در استانبول، بغداد و مسکو برگزار کرد و این مذاکرات در شش ماه گذشته متوقف مانده است. هرچند روز گذشته دیپلمات های غربی علام کردند که ایران هنوز به پیشنهاد غرب در مورد زمان و مکان مذاکرات آینده پاسخ نداده ولی غرب پیشنهاد داده که تا کمتر از یک ماه دیگر دور جدیدی از مذاکرات در استانبول برگزار شود. در هیمین حال در کمتر از دو هفته آینده ایران میزبان تیم عالی رتبه آژانس بین المللی انرژی اتمی است تا مذاکرات با آژانس تداوم یابد. در رابطه با این که چرا این مذاکرات با بن بست مواجه شده و احتمال از سرگیری مذاکرات و پیشرفت آن با دکتر یوسف مولایی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس ارشد حقوق بین الملل گفتگو کرده ایم که در زیر می خوانید:
پرونده هسته ای ایران یک دهه است که یک پرونده مطرح در مذاکرات بین المللی بوده است. چرا پیشرفتی در مذاکرات صورت نمی گیرد؟
پرونده هسته ای دارای سه بعد غیرقابل تفکیک است؛ بعد سیاسی، حقوقی و فنی. این سه بعد چنان در هم تنیده است که نمی توان آنها را جدا از هم بررسی کرد. به نظر من بخشی از مشکل این است که ما تلاش می کنیم این سه بعد از هم تفکیک شود. چنین امکانی وجود ندارد. به عنوان مثال در ماههای اخیر بحث در مورد فعالیت های غنی سازی با غلظت 20 درصد از سوی ایران مطرح بوده است و غرب خواهان تعلیق این فعالیت ها است. با این وجود اگر در قالب فنی و حقوقی مطرح شود اساسا این خواسته قابل قبول به نظر می رسد. یعنی اگر از منظر سیاسی به موضوع غنی سازی 20 درصدی نگاه کنیم یک تعبیر خواهیم داشت و از منظر حقوقی و فنی به نحو دیگری می توان به موضوع توجه کرد. با این حال چون فضا ملتهب است و بیشتر تحت تاثیر فضای سیاسی موضوعات مطرح می شود بحث فنی یا حقوقی در جایگاه درست خود مطرح نمی شود.
از منظر حقوقی اگر به بحث غنی سازی 20 درصد توجه کنیم تا چه حد درخواست غرب منطقی به نظر می رسد؟
برای بررسی حقوقی موضوع باید مسئله را در چارچوب تعهدات بین المللی ایران مثل ان پی تی و پادمان های مرتبط با ان پی تی در نظر بگیریم. ایران پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای یا همان ان پی تی را امضاء کرده و باید مسئله هسته ای ایران از منظر حقوقی در چارچوب این پیمان مورد توجه قرار گیرد. در این پیمان در هیچ جا اشاره نشده است که درصد غنی سازی چقدر باید باشد. یا مثلا تصریح کن که غنی سازی 20 درصد صورت نگیرد. در ان پی تی دو موضوع مطرح می شود یکی این که کشورهایی که تا تاریخ لازم الاجرا شدن ان پی تی سلاح هسته ای نداشته اند و بمب اتم تولید نکرده اند نباید از این پس فعالیت غیر صلح آمیز هسته ای داشته باشند و نکته دیگر این که فعالیت هسته ای صلح آمیزشان هم باید زیر نظر آژآنس صورت گیرد. بنابراین از نظر فنی و حقوقی این خواسته غرب نمی تواند بر اساس تعهدات ایران با ان پی تی مطرح شود.
پس چرا این خواسته مطرح می شود؟
در واقع این خواسته در داخل بحث اعتماد سازی و شفاف سازی مطرح می شود. مسئله این است که این مفاهیم تعاریف حقوقی دقیقی ندارد. آنها استدلال می کنند که یکی از موارد شفاف سازی یا اعتماد سازی برای آژآنس این است که ایران فعالیت غنی سازی خود را در این حد ادامه ندهد. مسئله این است که این اعتماد سازی و شفاف سازی به خاطر فضایی که در مورد ایران شکل گرفته مطرح می شود. در واقع این فضای ملتهب سیاسی است که بی اعتمادی به ایران را ایجاد می کند و از این رو غرب خواهان اعتمادسازی و شفاف سازی بیشتر در مورد فعالیت های هسته ای می شود.
در اینجا نمی توان گره بحث فنی را بدون گشاشی در حوزه سیاسی را باز کرد. اگر ایران به لحاظ سیاسی با کسانی که طرف دعوای ایران هستند و در مورد فعالیت های هسته ای ایران مدعی هستند فضای اعتماد متقابل ایجاد کند، غنی سازی هیچ مشکلی ایجاد نمی کند ولی وقتی التهاب سیاسی وجود دارد و نگاه ها از دریچه مسائل سیاسی به مسائل فنی و حقوقی صورت می گیرد غنی سازی اورانیوم در این سطح معنای دیگری پیدا می کند و غرب می گوید ما تا زمانی که مطمئن نشویم که ایران در مسیر ساخت سلاح هسته ای نیست دست از فشار بر نمی داریم و تعلیق غنی سازی را به عنوان یک اقدام اعتماد ساز در این راه مطرح می کنند. نمی گویند از نظر حقوقی ضروری است که ایران غنی سازی را تعلیق کند چرا که بر اساس ان پی تی ایران حق غنی سازی دارد بلکه می گویند این یک اقدام اعتماد ساز است. بنابراین تا بحث سیاسی حل نشود در بعد حقوقی و فنی نمی توان مشکل را حل کرد.
شما اشاره کردید که ایران معتقد است که غنی سازی اورانیوم حق قانونی این کشور است. آیا کشورهای غربی این حق را به رسمیت می شناسند؟
ببینید درست است که بر اساس ان پی تی غنی سازی حق ایران است ولی توجه داشته باشید که حق در مفهوم مناسبات بین المللی معنای متفاوتی از مسائل فلسفی دارد. وقتی وارد فضای بین المللی می شویم و از حق در حقوق بین الملل سخن می گوییم باید توجه داشته باشیم که این جا فقط معاهدات نیستند که هنجار می آفرینند و به حقوق شکل می دهند بکله این نهادها و سازمان ها هم هستند که با شکل دادن به هنجارها حقوق را تحت تاثیر قرار می دهند. توجه کنید که سازمان ملل متحد، شورای امنیت، آژانس بین المللی انرژی اتمی و حتی اتحادیه اروپا و... نهادهایی هستند که در حال شکل دهی به هنجارهای بین المللی هستند بنابراین صرفا به ان پی تی استناد کرد. به هر حال قطعنامه های آژانس و شورای امنیت نیز از منظر حقوق بین الملل قابل استناد هستند و بر اساس آنها ایران باید غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند تا وقتی که مذاکرات صورت گیرد و ابهام ها برطرف شود. به این دلیل تا زمانی که تعلیق غنی سازی اورانیوم خط قرمز ایران باشد نمی توان به آینده مذاکرات هسته ای امیدوار بود. یعنی با توجه به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امینت سازمان ملل و صدور چهار قطعنامه بین المللی که بر تعلیق غنی سازی اورانیوم تاکید می کنند، بسته شدن پرونده هسته ای ایران به پیش شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم گره خورده است. با این حال چنانچه اشاره کردم به نظر من اساس و پایه آن این قطعنامه ها مسائل سیاسی است و صرفا در چارچوب حقوقی قابل تحلیل نیست.
خب پس برای حل مسئله از منظر سیاسی باید چه کرد؟
در بعد سیاسی نوع مناسباتی که بین ایران و آمریکا وجود دارد و مشکلاتی که در روابط ایران و آمریکا در طی سالهای گذشته شکل گرفته است بر بقیه بحث ها سایه انداخته است. از نظر من تا آن مسئله روشن نشود مسئله هسته ای ایران به هیچ شکلی حل نمی شود. درواقع پرونده هسته ای به جایی رسیده که مستقل از چارچوب مناسبات ایران و آمریکا قابل حل نیست و بدون حل آن مسئله مذاکرات کنونی به هیچ نتیجه ای نمی رسد. بنابراین تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی پرونده هسته ای ایران، ایجاد گشایش در فضای سیاسی بین ایران و آمریکاست.
با توجه به این که اوباما در روزهای آینده دور دوم ریاست جمهوری خود را آغاز می کند فکر می کنید می توان به امکان مذاکرات ایران و آمریکا فکر کرد؟ تا چه اندازه می توان به توافقی میان ایران و آمریکا امیدوار بود؟
ببینید، ریشه مشکلاتی که هم اکنون بین ایران و آمریکا وجود دارد در این است که هر کدام از این دو کشور، هم ایران و هم آمریکا، واقع بینانه به ظرفیت ها، امکانات و منابع خود و طرف مقابل نگاه نمی کنند. آمریکا خود را قدرت بین المللی با امکان عمل گسترده می بیند و فکر می کند با قدرتی که دارد می تواند اراده خود را به کشورهای دیگر از جمله تحمیل کند. در مقابل ایران هم خود را قدرت منطقه ای می بیند و تصور می کند که می تواند در مقابل فشارهای آمریکا مقاومت کند. ایران حتی گاهی خود را بی نیاز می بیند که در مناسبات بین المللی تعاملاتی با قدرت های بزرگ داشته باشد و معتقد است که آمریکا باید از موضع خود پایین بیاید و در سطحی برابر با ایران گفتگو و تعامل کند و وقتی آمریکا همچنان از موضع قدرت با ایران برخورد می کند ایران به کلی امکان تعامل با آمریکا را نادیده می گیرد.
توجه داشته باشید که هر دو کشور بر اساس معیارهای خود فکر می کنند و تصمیم می گیرند. معیارهای ما با توجه به ارزش های فرهنگی و ملی تعریف می شود معیارهای آمریکا هم بر اساس منافع ملی خود تعریف می شود. در واقع به نظر من آنها بیشتر به مکتب واقع گرایی در روابط بین الملل نزدیک هستند در حالی که ما از منظر سازه انگاری به مسائل نگاه می کنیم. با این نگاه ها ما در حال طی دو مسیر متفاوت و دور از هم و گاه موازی هستیم و احتمال نزدیکی و تفاهم بین دو کشور نیازمند تغییرات کلان در در این مسیر است. این اتفاق هم تاجایی که من می فهمم به این شخص و آن شخص و این رئیس جمهور و آن رئیس جمهور یا هیلاری کلینتون و جان کری مربوط نمی شود. مسئله فراتر از این هاست و باید اراده ای جدی در دو طرف برای حل کلان و جامع مشکلات شکل گیرد که این خود نیازمند تغییر رفتار و مسیر کلی دو کشور است.
و چنانچه دو کشور بر مواضع کنونی خود استوار بمانند و توافقی شکل نگیرد چه می شود؟
به هر حال اوباما تمرکز جدی بر حل این مسئله از طریق دیپلماتیک گذاشته است و تلاش می کند ضمن تشدید فشارها بر ایران، مسیر دیپلماتیک را نیز برای گفتگو با ایران و دستیابی به توافق باز کند. با این حال این تحرکات دیپلماتیک نیازمند پاسخ مناسب است. اگر این تلاشهای دیپلماتیک به نتیجه نرسد و ابزار دیپلماسی از تحقق اهداف ناتوان شوند، ابزارهای دیگری می توانند جایگزین شوند.
تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 16
انتشار اولیه: سه شنبه 12 دی 1391 / بازانتشار: شنبه 16 دی 1391
نظر شما :