مشکل غرب با ایران چیست؟

ضرر قدرتمند شدن

۱۲ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۳۱۴۳۹ اخبار اصلی خاورمیانه
علی اکبر دارینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در جهان آنارشیک کنونی، بازیگران برای پاسداری از امنیت و تامین منافع خود با هم «رقابت» می‌کنند. در این شرایط تنها ابزار تضمین‌کننده بقاء، حفظ امنیت و تامین منافع چیست؟ قدرت. قدرت نظامی مهمترین نماد قدرت است اما در روابط بین‌الملل قدرت دربرگیرنده اشکال گوناگون قدرت (نظامی، اقتصادی، تکنولوژیکی و ...) است.
ضرر قدرتمند شدن

نویسنده: دکتر علی اکبر دارینی، نویسنده، مترجم، تحلیلگر و سرپرست پیشین دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس در ایران

دیپلماسی ایرانی: جایگاه هر واحد سیاسی (کشور) در نظام بین‌الملل به اندازه قدرت آن واحد بستگی دارد. توزیع قدرت در نظام بین‌الملل میان کشورها یکسان نیست. برخی از دولت‌ها قدرت زیاد و برخی قدرت کم دارند. آنهایی که ضعیف‌ترند عموما در معرض تهدید و خطر حمله رقبا و دشمنانشان هستند اما آنهایی که قوی‌ترند از امنیت بیشتری برخوردارند و کمتر در معرض حمله نظامی دیگران قرار می‌گیرند. بنابراین، اندازه قدرت یک کشور جایگاه آن را در ساختار نظام بین‌الملل تعیین می‌کند. در جهان امروز، «قدرت» حرف اول و آخر را در روابط بین‌الملل می‌زند.

در روابط بین‌الملل، قدرت بازیگران در مقایسه با قدرت دیگر بازیگران اندازه‌گیری می‌شود. هر بازیگری که قدرت بیشتری داشته باشد توانایی بیشتری برای تضمین بقا و پاسداری از امنیت و منافع خود خواهد داشت. همه دولت‌ها به‌دنبال «بقاء» هستند. دولتی نیست که دنبال بقاء خود نباشد. همه دولت‌ها در پی افزایش امنیت و بالا بردن قدرت خودند. دولت‌ها خودشان مسئول تامین امنیت خودشان هستند. هرآن احتمال به‌کارگیری زور از سوی دولت‌های قدرتمندتر وجود دارد. بنابراین، دولت‌ها باید همیشه آماده مقابله باشند و گرنه بهای سنگینی پرداخت خواهند کرد.

در جهان آنارشیک کنونی، بازیگران برای پاسداری از امنیت و تامین منافع خود با هم «رقابت» می‌کنند. در این شرایط تنها ابزار تضمین‌کننده بقاء، حفظ امنیت و تامین منافع چیست؟ قدرت.

قدرت نظامی مهمترین نماد قدرت است اما در روابط بین‌الملل قدرت دربرگیرنده اشکال گوناگون قدرت (نظامی، اقتصادی، تکنولوژیکی و ...) است.

روابط بین‌الملل جنگل است. قانونی بر آن حکم‌فرما نیست. هر که زور بیشتری دارد، حق بیشتری دارد. هر که زور بیشتری دارد، امنیت بیشتری دارد. برای امنیت باید قدرت داشت وگرنه قربانی خواهید شد.

ایران یک کشور باستانی با تمدن کهن است. ایران هرگاه در درازای تاریخ فرصت یافته به قدرتی بزرگ تبدیل شده است. موقعیت جغرافیایی برجسته و منابع غنی به طور بالقوه این امکان را به ایران می‌دهد که به یک قدرت بزرگ تبدیل شود.

غربی‌ها نمی‌خواهند که ایران در ساختار نظام بین‌الملل دارای قدرت باشد. آنها نمی‌خواهند ایران قدرت نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکی داشته باشد. آنها نمی‌خواهند ایران ثروتمند باشد یا بتواند از ثروت‌های طبیعی خود استفاده کند. تحریم‌های اقتصادی، تهدیدهای نظامی و فشارهای سیاسی به همین علت است. این بستگی به خردمندی ما دارد که اجازه دهیم آنها موفق شوند یا نشوند.
 
درک این نکته که غربی‌ها مخالف قدرتمند شدن ایران بوده و هستند دشوار نیست. تاریخ گواه است و اثبات آن آسان. هر روز نمونه‌هایی از آن را با گوش می‌شنویم و با چشم می‌بینیم.

«ترامپ» چندی پیش در گفت‌وگو با روزنامه اسرائیلی «اسرائیل هیوم» (Israel Hayom) گفت: «اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد؛ زمانی که آنها سلاح هسته‌ای داشته باشند، شما دیگر نمی‌توانید مانند گذشته با آنها حرف بزنید و (ناچار خواهید شد) بسیار متفاوت از اکنون با آنها حرف بزنید.»

“With Iran getting a nuclear weapon, once they have a nuclear weapon, you'll be speaking to them a lot differently than you are speaking right now.”

«مارکو روبیو»، وزیر امور خارجه آمریکا، اخیرا در دیدار با «نتانیاهو» در بیت المقدس گفت: «هرگز یک ایران هسته‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد. در آن صورت (اگر ایران به سلاح اتمی دست یابد)، یک ایران هسته‌ای در برابر فشار و هرگونه اقدامی مصون خواهد بود. این هرگز نمی‌تواند اتفاق بیفتد.»

“There can never be a nuclear Iran – a nuclear Iran could then hold itself immune from pressure and from action. That can never happen.”

«مایکل والتز»، مشاور امنیت ملی در دولت «ترامپ»، می‌گوید که «همه گزینه‌ها روی میز است» و دولت «ترامپ» تنها در صورتی با ایران مذاکره خواهد کرد که کل برنامه هسته‌ای خود را کنار بگذارد. چرا؟ چون توانمندی هسته‌ای «قدرت‌ساز» است و آمریکایی‌ها نمی‌خواهند ایران قدرتمند باشد. آنها خواهان «خلع سلاح» ایران هستند تا توان دفاع از خود را نداشته باشد. به همین دلیل است که آنها ستون‌های امنیت ملی ایران یعنی برنامه هسته‌ای، قدرت موشکی و پهپادی، و نفوذ منطقه‌ای ایران را هدف گرفته‌اند تا ایران را خلع سلاح کنند.
 
غربی‌ها نمی‌خواهند که ایران قدرتمند باشد. آنها یک ایران ضعیف می‌خواهند که مانند 3 شهریور 1320 (در میانه جنگ جهانی دوم در حالی که ایران اعلان بی‌طرفی کرده بود) در کمتر از یک روز به اشغال نیروهای شوروی و انگلیس درآید. ارتش شاهنشاهی ایران در کمتر از یک روز فرو پاشید و یکی دیگر از روزهای سیاه تاریخ ایران رقم خورد. انگلیسی‌ها شاه ایران را تبعید کردند و پسرش محمد رضا را به جای او بر تخت نشاندند.

غرب می‌خواهد ایران ضعیف باشد تا نتواند از خودش و منافعش دفاع کند. غرب از این که ایران قدرتمند باشد هراس دارد و به همین دلیل تلاش می‌کند جلوی سرمایه‌گذاری خارجی، آبادانی و پیشرفت اقتصادی در ایران را بگیرد؛ به همین دلیل به قومیت‌گرایی و تجزیه‌طلبی در ایران دامن می‌زند؛ به همین دلیل ...

مشکل غرب با ایران است، نه فقط با نظام جمهوری اسلامی. چه کسی ایران را در 3 شهریور 1320 اشغال کرد؟ شوروی و انگلیس. آن زمان که جمهوری اسلامی نبود. رضا شاه هم که دست‌نشانده انگلیس بود. حتی یک شاه وفادار به انگلیس نتوانست جلوی اشغال ایران به دست همان قدرت بیگانه را بگیرد. چرا؟ چون ایران ضعیف بود. ایران نه آمادگی دفاع داشت و نه توان دفاع از خود را داشت. غربی‌ها – هر ابرقدرت یا قدرت بزرگ – از قدرت‌گیری ایران هراس دارند و مایل نیستند یک ایران قدرتمند را در منطقه استراتژیک غرب آسیا ببینند. آنها نمی‌خواهند ایران دوران شکوه امپراتوری باستان خود را دوباره زنده کند. چرا؟ چون یک ایران قدرتمند با منافع آنها سازگار نیست.

جدا شدن منطقه «قره‌سو» از خاک ایران و واگذاری آن به ترکیه در دوره رضا شاه

«قره‌سو» در چارچوب قرارداد مرزی ایران و ترکیه در 2 بهمن 1310 خورشیدی (23 ژانویه 1932میلادی) از خاک ایران جدا شد (و در برابر آن زمین‌هایی در دیگر مناطق غربی به خاک ایران بازگردانده شد). با واگذاری منطقه «قره‌سو»، ترکیه از راه زمینی به نخجوان متصل شد در حالی که پیش از آن ترکیه برای دسترسی به نخجوان باید از خاک ایران می‌گذشت و نیاز به اجازه ایران داشت. واگذاری منطقه «قره‌سو» به ترکیه به بالا رفتن جایگاه منطقه‌ای آن و کاسته شدن از موقعیت ایران انجامید. بلندپروازی‌های امروز ترکیه و آرزوی آن برای ساخت «دالان زنگزور» از پیامدهای همان قراداد مرزی در دوره رضا شاه است. این دالان – که هدف آن عملا اشغال استان سیونیک ارمنستان و قطع ارتباط زمینی ایران با ارمنستان است – تهدیدی علیه امنیت ملی و منافع استراتژیک ایران به شمار می‌رود.

جدا شدن بحرین

جدا شدن بحرین از خاک ایران در سال 1349 خورشیدی (1970) گواه روشن دیگری است که نشان می‌دهد قدرت‌های بزرگ در پی محدود کردن قدرت ایران هستند حتی اگر دولت ایران وابسته به آنها باشد.

دولت محمد رضا شاه پهلوی سرسپرده به انگلیس بود اما همان انگلیس نقش کلیدی در جدایی بحرین از خاک ایران داشت. سرسپردگی به انگلیس جلوی جدا شدن بخشی از خاک ایران از سرزمین مادری را نگرفت. 

اگر بحرین از ایران جدا نشده بود، هر دو سوی آب های نیلگون خلیج فارس آبهای سرزمینی ایران بودند و هر کشتی که می‌خواست از خلیج فارس بگذرد باید عوارض به ایران پرداخت می‌کرد که منبع درآمدی بزرگی بود. آنگاه ایران تسلط کامل بر خلیج فارس داشت و از جایگاه منطقه‌ای بالاتری برخوردار بود.
 
بخش‌های بزرگی از خاک ایران در دوره دودمان قاجار از سرزمین مادری جدا شدند:

«عهدنامه گلستان» در سال 1813 و «عهدنامه ترکمنچای» در سال 1828 در دوره فتحعلی شاه

«عهدنامه ارزروم دوم» در سال 1847 در دوره محمد شاه و جدا شدن بخش‌هایی از کردستان (عراق و ترکیه امروزی) از خاک ایران

«عهدنامه پاریس» در سال 1857 در دوره ناصرالدین شاه و جدا شدن هرات و افغانستان امروزی از خاک ایران

«قرارداد گلداسمیت» در سال 1870-1872 در دوره ناصرالدین شاه و جدا شدن پاکستان امروزی از خاک ایران.

«پیمان آخال» در سال 1881 در دوره ناصرالدین شاه و جدا شدن بخشی از خراسان بزرگ (ترکمنستان و ازبکستان امروزی) از خاک ایران

چه شاه در ایران بر سر کار باشد و چه امام خمینی، چه حکومت شاهنشاهی باشد و چه جمهوری اسلامی، هر حکومت با هر ساختار سیاسی که در ایران بر سر کار باشد، اروپا و آمریکا (قدرت‌های بزرگ روزگار در هر زمان) نمی‌خواهند ایران قوی باشد. چین و روسیه هم نمی‌خواهند ایران قوی باشد. پاکستان و عراق هم این را نمی‌خواهند. کشورهایی مانند پاکستان، عراق یا چین و روسیه خواهان تجزیه ایران نیستند و (بر خلاف آمریکا، اسرائیل و ...) از گروه‌های تروریستی تجزیه‌طلب ایرانی پشتیبانی نمی‌کنند اما آنها نیز نمی‌خواهند که ایران تبدیل به یک قدرت بزرگ شود.

غرب باید خاورمیانه را در کنترل و زیر نفوذ خود داشته باشد تا بتواند نظم مطلوب خود را پیاده و منافع خود را تامین کند.

غربی‌ها یک ایران قوی را دوست ندارند. آنها می‌خواهند ایران تجزیه شود. آنها می‌خواهند ایران کوچک‌تر و کوچک‌تر شود. چرا؟ چون کنترل کشورهای کوچک برایشان آسان‌تر است.

چاره چیست؟

«بیشینه‌سازی قدرت». دولت‌های خردمند سرنوشت و امنیت خود را به دیگران واگذار نمی‌کنند. دولت‌هایی که می‌پذیرند ندار و ضعیف باشند سرنوشت خود را به‌دست دیگران می‌سپارند و کشورشان را در شرایط نامعلوم بودن قرار می‌دهند. کشوری که قدرت ندارد حرف زور خواهد شنید و تحقیر خواهد شد. اگر خواهان صلحی، همواره آماده جنگ باش. ضعیف بودن دعوت از دشمن به حمله است. اگر ضعیف باشید، جنگ به شما تحمیل خواهد شد.

کلید واژه ها: جمهوری اسلامی ایران قدرتمند شدن علی اکبر دارینی ایران خاک ایران قدرت ایران ایران قدرتمند ایران ضعیف ایران قوی قدرت ایران و غرب اختلافات ایران و غرب روابط ایران و غرب


( ۶ )

نظر شما :

خسرو ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۴:۲۰
تحلیل خوبی بود متشکرم
محمد ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۶:۳۲
چاره چیست ؟ چاره این است که مسئولان و کار به دستان داخلی رویه فعلی خود را عوض کنند ، مشکل مردم ما دشمنی غرب نیست بلکه رفتاری است که طی این سالها از مسئولین داخلی دیده است . نود برابر شدن قیمت دلار ناشی از چیست ؟ مگر می شود که بودجه خودشان را دهها برابر افزایش بدهند و از مقاومت بگویند ، مگر می شود که سیاست های داخلی و خارجی همه شکست بخورد اما هزینه این شکست ها را مردم ایران بدهند. پس با ذکر این نکته که خارجی ها دشمنند ما را از دشمنی داخلی ها گمراه نکنید. امروز دلاری که هر ور ز گران میشود و بنزینی که در مقیاس عظیم قاچاق می شود بهشت رانت خوارها و دزدان است .