به رغم اعتماد به نفس واشنگتن
چرا جنگ با ایران فاجعه آمیز و محکوم به شکست است
نویسنده: جردن کوهن JORDAN COHEN، کارشناس و تحلیلگر سیاسی در زمینه دفاع و سیاست خارجی در موسسه کاتو و دکترا از دانشگاه جرج ماسون
دیپلماسی ایرانی: دولت جو بایدن، آشکارا تلاش دارد تا از جنگ با ایران دوری کند اما در شرایطی که جنگ غزه با خطر گسترش به یک منازعه منطقه ای روبه روست، مقام های آمریکایی با لحن تحریک آمیز خود، بر آتش چنان جنگی می دمند.
با این حال، برخلاف اعتماد به نفس شاهین ها (تندروهای) آمریکا، جنگ با ایران برای آمریکا و برای گستره خاورمیانه، فاجعه بار خواهد بود. جدای از اهداف چنین اقدامی – از انهدام توانمندی های هسته ای ایران گرفته تا تغییر رژیم – واشنگتن تنها دو راه واقعی برای حمله به ایران دارد: یک کارزار هوایی و دریایی که برای وارد کردن هزینه های چشمگیر بر نظام طراحی شده اند یا یک یورش زمینی پس از تثبیت برتری هوایی و دریایی. هر دوی این گزینه ها، اما، بیش از آنچه سیاستگذاران گمان می کنند، مشکل ساز هستند و بازتاب بدسنجی بنیادی از توان نظامی ایران هستند.
کارزار هوایی و دریایی برای تسلیم فوری ایران، با چالش های چشمگیری روبه رو خواهد بود. نیروهای نظامی ایران برای جلوگیری از چنین تهاجمی طراحی شده و هزینه های مهمی را متوجه هر حمله هوایی یا دریایی می کند. آنها از موشک های کروز با برد ششصد مایلی، سامانه های پیشرفته دفاع هوایی برد بلند، موشک های ضدهواپیما، سه هزار موشک بالستیک، شش هزار مین دریایی و توانمندترین پرنده های بدون سرنشین در منطقه برخوردارند.
در اساس، هر عملیات ترکیبی هوایی و دریایی، نه تنها با محدودیت های سنتی ای روبه روست که این کارزارها را به ندرت موفق می سازد، بلکه پیاده کردن نفرات در قلمروی ایران هم احتمالا با هزینه هایی برای هواپیماهای گرانقیمت آمریکا و سامانه های دفاع موشکی بالستیک آن روبه رو خواهد بود.
تحلیلگران پیشین، به ارزیابی شانس موفقیت کارزاری پرداخته اند که متکی به قدرت هوایی و دریایی است. در سال 2002 یک شبیه سازی عملیات نظامی war game که مستلزم آن بود که طراحان آمریکایی در هنگامه جنگ، قواعد آن را تغییر دهند، نشان داد که ایران به آسانی می تواند کشتی های آمریکایی را غرق کند و در سال 2012، مقام های پنتاگون برآورد کردند که چنین راهبردی نیازمند دست کم صدهزار نیروی نظامی است.
در سال 2019 و در پی تشدید تنش با ایران، مقام های پنتاگون برآورد کردند که نسخه ای از این راهبرد که در پی انهدام تاسیسات هسته ای ایران باشد، نیازمند استقرار دست کم 120 هزار نیرو در سراسر خاورمیانه است. در حال حاضر (و به رغم آن که ارزیابی های تازه در دست نیست) با توجه به هزینه های افزوده نظامی ایران، حتی نیروی بیشتری هم مورد نیاز خواهد بود. در نتیجه آمریکا به پیاده کردن راهبردی قادر نیست که بر نیروی دریایی و هوایی برای غلبه بر توان نظامی ایران متکی است.
اگر هم منظور این باشد که از نیروی دریایی و هوایی برای آماده سازی حمله زمینی استفاده شود، ایران به همان اندازه آماده است. چنین یورشی نیاز به هزینه های انبوه برای کسب جای پا در این کشور دارد. تحلیلگران برآورد می کنند که هر گونه حمله زمینی نیازمند یک میلیون و ششصد هزار نیروی نظامی است یعنی تقریبا ده برابر آنچه آمریکا برای عراق در هر مقطعی از جنگ بسیج کرد.
پس از رسیدن به ایران، واشنگتن با سیزدهمین جمعیت آماده به خدمت در جهان روبه رو خواهد بود، با سیزدهمین نیروی زرهی، توپخانه های خودکششی، نهمین توپخانه یدک کش جهان و هشتمین پروژکتورهای موشکی متحرک جهان. هزینه های انسانی و مادی چنین عملیاتی، بسیار گران خواهد بود.
محور راهبرد ایران برای مبارزه با آمریکا، هزینه بر کردن و کندکردن هر گونه حمله دریایی و هوایی است با این تصور که آمریکایی ها سرانجام اراده خود را برای ادامه جنگیدن از دست خواهند داد. ایران با قلمروهای آبی اطرافش از موشک های ضدکشتی و ضدهواپیما برای پوشش سواحل جنوبی 2400 کیلومتری خود استفاده خواهد کرد و نیز از ضعف آمریکا در زمینه مین روب ها استفاده می کند تا سیر حمله دریایی را کند کند. با کند شدن سیر جنگ، ایران به اراده سیاسی سیاستگذاران آمریکا و افکار عمومی ایالات متحده حمله خواهد کرد ضمن آن که همچنین مجال لازم را برای خود فراهم می آورد تا تصمیماتی را اتخاذ کند و حتی تنگه هرمز را به سمت خلیج عمان ببندد.
انتظار یک پیروزی آسان علیه ایران، چیزی بهتر از راهبردی نیست که منتظر بود انسانها پرواز یاد بگیرند. ابزارهای این کار فراهم نیست. بنابراین امیدواریم که بازدارندگی دوجانبه همچنان موفق باشد و نه تهران و نه واشنگتن، تصمیم به تشدید تنش نگیرند.
منبع: هیل / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :