دگرگونی خاورمیانه با جنگی پیش بینی نشده

۷ اکتبر نادرستی باورهای امریکا را ثابت کرد

۰۲ آذر ۱۴۰۲ | ۱۵:۰۰ کد : ۲۰۲۳۱۶۹ اخبار اصلی خاورمیانه
ماریا فانتاپی و ولی نصر در یادداشت مشترکی می نویسند: اکنون که حمایت ایران، در تاب آوری و توانمندی نظامی حماس به حساب می آید، به نظر می رسد که توانمندی های نظامی منطقه ای خود ایران نیز کاملا قدرتمند باشد. تهران همچنین جسارت تازه ای را بروز می دهد. هرچند تهران به یک منازعه گسترده تر مایل نیست اما بر نمایش قدرت حماس حساب کرده و در حالی که حزب الله به تبادل آتش با اسرائیل ادامه می دهد و دیگر گروه های تحت حمایت ایران نیروهای آمریکایی را هدف می گیرند، هزینه ها و ریسک ها را افزایش می دهد.
۷ اکتبر نادرستی باورهای امریکا را ثابت کرد

نویسندگان: ماریا فانتاپی Maria Fantappie، رئیس برنامه مدیترانه، خاورمیانه و آفریقا در موسسه امور بین المللی در رم

ولی نصر، استاد امور بین الملل و مطالعات خاورمیانه در مدرسه مطالعات پیشرفته بین المللی در دانشگاه جان هاپکینز و مشاور ارشد پیشین نماینده ویژه آمریکا برای امور افغانستان و پاکستان

دیپلماسی ایرانی: پیش از جنگ اخیر غزه، مقام های آمریکایی، که احساس می کردند منطقه سرانجام به سمت نوعی ثبات حرکت می کند، ایران را به عنوان یک عامل مخرب نمی دیدند؛ به هر حال تهران این اواخر، روابطش را با کشورهای مختلف عربی احیا کرده بود.

اکنون که حمایت ایران، در تاب آوری و توانمندی نظامی حماس به حساب می آید، به نظر می رسد که توانمندی های نظامی منطقه ای خود ایران نیز کاملا قدرتمند باشد. تهران همچنین جسارت تازه ای را بروز می دهد. هرچند تهران به یک منازعه گسترده تر مایل نیست اما بر نمایش قدرت حماس حساب کرده و در حالی که حزب الله به تبادل آتش با اسرائیل ادامه می دهد و دیگر گروه های تحت حمایت ایران نیروهای آمریکایی را هدف می گیرند، هزینه ها و ریسک ها را افزایش می دهد.

هنوز هم ایالات متحده آمریکا، نفوذ زیادی در خاورمیانه دارد اما حمایتش از جنگ اسرائیل در غزه، به شکل کارسازی اعتبارش را در این منطقه تضعیف کرده، به ویژه که ادعای "دفاع از خودِ" اسرائیل به مجازات جمعی فلسطینی ها تبدیل شده است.

پس آمریکا باید راهبرد تازه ای را برای خاورمیانه طراحی کند، راهبردی که بتواند واقعیت هایی را که واشنگتن نادیده گرفته است، به حساب آورد. برای مثال، واشنگتن نمی تواند بیش از این مسئله فلسطین را نادیده بگیرد. در واقع ناچار است که حل و فصل این منازعه را در کانون تلاش های خود قرار دهد. ناممکن خواهد بود که آمریکا بتواند با دیگر مسائل این منطقه برخورد کند – از جمله با آینده روابط عربی – اسرائیلی – بی آنکه مسیر معتبری برای یک کشور قابل پذیرش فلسطینی در آینده شکل گیرد.

واشنگتن همچنین باید قدرت در حال رشد تهران را چاره کند که در خاورمیانه جنجال به پا کرده است. اگر آمریکا می خواهد صلح را به خاورمیانه بیاورد، باید راه های تازه ای برای محدود کردن ایران و نیابتی هایش بیابد. به همان اندازه هم مهم است که واشنگتن تمایل ایران در به چالش کشیدن نظم منطقه ای را کم کند. واشنگتن به ویژه به توافق تازه ای برای جلوگیری از حرکت ایران به سمت توانمندی سلاح های هسته ای نیاز دارد.

برای دستیابی به این اهداف، واشنگتن مجبور نیست که همه رشته هایی را که بافته است پنبه کند. در واقع می تواند – و باید – بر عناصر نظمی که پیشتر در نظر داشته است، بنا کند. واشنگتن به ویژه باید طرح تازه اش برای منطقه را در مشارکت با عربستان سعودی جلو ببرد که روابط کارآمدی با ایران، اسرائیل و تمامی جهان عرب دارد. ریاض می تواند از نفوذ گسترده اش برای احیای گفت وگوهای اسرائیلی – فلسطینی و کمک به آمریکا برای امضای یک توافق هسته ای با ایران استفاده کند. ریاض و واشنگتن، همچنین می توانند در کنار هم، کریدور اقتصادی خاورمیانه را که آمریکا برای موازنه بخشی با چین به آن نیاز دارد، ایجاد کنند.

این معامله بزرگِ تازه، به آن سر راستی توافقی نیست که آمریکا پیش از هفتم اکتبر درباره آن سرگرم گفت وگو بود: نه با عادی سازی میان عربستان و اسرائیل آغاز می شود و نه به اتحاد عربی – اسرائیلی علیه ایران ختم خواهد شد. اما برخلاف توافق های پیشین، این چارچوب تازه، قابل دستیابی و شدنی است و اگر به درستی انجام شود، تنش های منطقه ای را کاهش می دهد و صلحی پایدار را برقرار خواهد کرد.

آمریکا، ثباتِ اوضاع پیش از هفتم اکتبر در منطقه را دست بالا و نیروهایی را که علیه آن صف آرایی کرده بودند، دست کم گرفته بود. آمریکا همچنین به غلط گمان می کرد که دیگر کشورهای خاورمیانه، به حمایتش از تقلای ریاض برای هژمونی منطقه ای اعتراضی نخواهند کرد. برای مثال، واشنگتن بر این گمان بود که تهران برای عادی سازی روابطش با کشورهای عربی، بیش از حد مشتاق است ضمن آن که آن قدر درگیر ناآرامی های داخلی است که در برنامه های آمریکا دخالتی نخواهد کرد. البته در واقع ایران به تقویت و تغذیه نیابتی های مسلح خود ادامه می داد.

اما بزرگترین بدسنجی آمریکا این بود که فکر می کرد می تواند مسئله فلسطین را نادیده بگیرد. توافق ضمنی اش با سعودی ها، برای مثال، بر این گمان متکی بود که ریاض می تواند روابطش را با اسرائیل عادی سازی کند و پاتَش گسترده ای هم در کار نباشد، حتی در شرایطی که بعید بود هر گونه توافقی، در بردارنده امتیازات مهمی به فلسطینی ها باشد. آمریکا می دانست که، به رغم چشم انداز کاهش تنش، جنگ سایه میان ایران و اسرائیل، همچنان شعله خواهد کشید اما پیش بینی نکرد که آن جنگ سایه با مسئله فلسطین ترکیب شده باشد و تاثیر ویرانگری خواهد داشت.

همان طور که هفتم اکتبر نشان داد، باورهای واشنگتن نسبت به منطقه کاملا نادرست بود و هنوز هم آمریکا، اندیشه خود را به روزرسانی نکرده است. به جای تلاش برای یک کارزار محدود نظامی که شاید وجهه اسرائیل را نجات دهد، پاسخ نامعمول واشنگتن به جنگ در غزه، تقریبا به حمایت بی قیدوشرط از یک تهاجم نظامی خشونت بار تبدیل شد. نتیجه این رخداد، شعله کشیدن خشمی در سراسر خاورمیانه است که هم ضداسرائیلی است و هم ضد آمریکایی.

تلاش های آمریکا برای جبران آن موضع گیری هم با این گام های لرزان، بعید است که منطقه را به ثبات برساند و در واقع نتیجه معکوسی خواهد داشت: خلائی را ایجاد می کند که جهان عرب و دیگر بازیگران، از آن برای پیشبرد منافع خودشان بهره خواهند گرفت.

اما حکومتی که بیشترین بهره را از این جنگ برده، ایران است. زنده شدن مسئله فلسطین، یک بار دیگر توجه منطقه را بر شامات متمرکز کرده است. "محور مقاومتی" که ایران آن را رهبری می کند، نشان داده که می تواند جهت گیری سیاست در خاورمیانه را تغییر دهد و منازعات منطقه ای را تشدید کند یا تخفیف دهد. ایران با ارائه کمک بی قیدوشرط به حماس، همچنین وجهه خود را به عنوان مدافع فلسطینی ها، تقویت کرده و حمایت مردمی از خود را در سراسر خاورمیانه افزایش داده است. ایران همچنین حمایتش از حماس را با روابط رو به رشد با جهان عرب توازن می دهد تا خودش را به طور کامل در سیاست منطقه ای بگنجاند.

این روندها، در کنار هم، منطقه را به یک درگیری گسترده تر سوق می دهد. بی اعتمادی فزاینده به آمریکا، ناتوانی این کشور در هدایت منطقه به سمت ثبات و نبود هر گونه چشم انداز مشترکی برای به صف کردن طرف های مختلف، دولت های مختلف منطقه را به سمت منافع کوتاه مدت خودشان ترغیب می کند که بطور فزاینده ای زیر فشار خیابان ها و هراس از یک جنگ گسترده تر شکل می گیرد. این منافع متضاد، بحران های منطقه را طولانی تر می کند و احتمال تشدید ناخواسته را افزایش می دهد. برای پرهیز از بدترین رخدادها، واشنگتن ناچار است در هسته تصورات خود بازنگری کند، تعهدش به خاورمیانه را تجدید کند و به منطقه نگرش تازه ای داشته باشد.

فوری ترین تکلیف واشنگتن، خاتمه دادن به جنگ در غزه است. تا زمانی که اسرائیل به این قلمرو حمله می کند و غیرنظامیان آنجا را می کشد و آمریکا هم کار زیادی برای مهار متحدش نمی کند، دولت ها و مردم کشورهای عربی خشمگین تر از آن خواهند بود که از رهنمودهای واشنگتن پیروی کنند. در نتیجه، مقام های آمریکایی باید به اسرائیل فشار آورند که از ادامه جنگ علیه حماس که مجازات دسته جمعی غیرنظامیان است، دست بکشد. تا شانزدهم نوامبر، این جنگ یازده هزار فلسطینی را کشته و از رسیدن خوراک، آب و دارو به این ناحیه جلوگیری کرده است. واشنگتن باید اسرائیل را وادار کند که از بکارگیری خشونت نامحدودش در غزه دست بردارد و برای پی جویی یک راه حل صلح آمیز سیاسی برای مشکل چند دهه ای فلسطین، اسرائیل را تحت فشار گذارد.

هرچند ریاض ممکن است به این زودی ها، روابطش را با اسرائیل عادی سازی نکند اما عربستان سعودی تنها کشوری است که در جایگاه و شرایط مناسبی با همه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارد. حتی روابطی صمیمانه، هرچند نه رسمی، با اسرائیل دارد و یک میانجی کلیدی در منطقه است.

نشست سران عربی – اسلامی که همچنین ایران و ترکیه را در بر می گرفت، نخستین گام در مسیر تقویت برتری عربستان در منطقه با فراهم شدن فرصتی برای این کشور به منظور حل و فصل منازعه اسرائیلی – فلسطینی بود. برای تحقق این هدف، عربستان سعودی با ترکیه و ایران کار می کند که مهمترین بازیگران قدرت در جهان عرب هستند و نیز با اسرائیل بواسطه آمریکا، تا به یک چارچوب جامع برای فرایند صلح اسرائیلی – فلسطینی برسند که هدف آن تشکیل یک کشور فلسطینی است. پس از آن است که عربستان سعودی و شرکایش برای ایجاد یک چارچوب فراگیر برای امنیت منطقه تلاش می کنند که باید دربرگیرنده قوانین و خطوط قرمزی باشد که توسط همه طرف ها پذیرفته شود.

آمریکا، برای کمک به عربستان سعودی، باید ریاض را مورد حمایت دیپلماتیک قرار دهد تا یک دیپلماسی فراگیر را دنبال کند، از جمله به دولت عربستان اجازه دهد تا موافقت ایران را با توافقی برای حل مسئله فلسطین جلب کند. آمریکا باید از عربستان سعودی بخواهد که فرایند صلح اسرائیل – فلسطین را رهبری کند. عادی سازی با اسرائیل می تواند برون داد این فرایند باشد.

مسئله فلسطین، تنها چالش بر سر راه یک خاورمیانه باثبات نیست. واشنگتن باید به عنوان بخشی از این معامله بزرگ، تنش ها با ایران را کاهش دهد و از توافقش با ریاض برای محدودسازی – نه بازدارندگی – بلندپروازی های تهران بهره بگیرد. نگرانی های ایران شامل سرازیر شدن سیل سلاح های آمریکایی به عربستان، برنامه هسته ای مدنی عربستان و گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه است. همچنین حضور اطلاعاتی و نظامی مستقیم اسرائیل در خلیج فارس، یک کابوس برای ایران است.

خوشبختانه – برای ایران – عربستان سعودی نمی خواهد همگرایی اش با تهران را که امتیازی برای ریاض است، خاتمه دهد. از زمان آغاز دوباره روابط تهران – ریاض، حوثی های یمن حملاتشان به عربستان را متوقف کرده اند. ریاض و تهران در کنار هم، یک آتش بس پایدار را در یک جنگ خشونت بار، در یمن برقرار کرده اند. اکنون طرف های جنگ داخلی یمن در مسیر یک توافق دائمی حرکت می کنند. در نتیجه، به نظر می رسد که ریاض دیگر با این دیدگاه اسرائیل همراه نیست که یک محور مشترک نظامی و اطلاعاتی برای پس راندن نفوذ منطقه ای ایران شکل دهند.

عربستان سعودی با شریک کردن ایران در مسائل دو جانبه و منطقه ای، و در حالی که یک معامله بزرگ را با آمریکا به پیش می برد، می تواند مقاومت ایران برای یک توافق با آمریکا را کاهش دهد و حتی راه هایی را برای همراه ساختن تهران با یک نظم منطقه ای تازه پیدا کند.

آمریکا شاید از این رویکرد ریاض احساس خوشایندی نداشته باشد اما واشنگتن نمی تواند از عادی سازی پیوندها میان ایران و همسایگان عربش جلوگیری کند. با قوی تر شدن محور مقاومت ایران، دولت های عربستان، ترکیه و امارات همگی تصمیم گرفتند که برای امنیت خودشان، تهران باید در منطقه پذیرفته و درهم بافته شود. آنها تصمیم گرفتند که چنانچه با تهران تعامل کنند و تهران منافع روشنی در روابط دوجانبه ببیند، آنها بهتر می توانند از امنیت خود محافظت کنند.

بنابراین، واشنگتن به جای تلاش بیهوده برای ایجاد یک اتحاد ضدایران، باید در چارچوب یک نظم تازه منطقه ای، به بلندپروازی های ایران چارچوب دهد. به این منظور، واشنگتن باید عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس را به تعمیق روابط دیپلماتیک و تعامل اقتصادی با ایران ترغیب کند تا رضایت تهران را برای یک حل و فصل دائمی برای مسئله فلسطین و کاهش تنش در شامات جلب کند.

دستیابی به یک راه حل برای مسئله فلسطین، بدون دست کم موافقت پنهان تهران دشوار خواهد بود و هر توافقی با حضور تهران، بسیار تاب آوری بیشتری خواهد داشت.

هنوز یک مسئله وجود دارد که اسرائیل، آمریکا و بیشتر کشورهای عربی بر سر آن توافق دارند: برنامه هسته ای ایران. تهران و واشنگتن، از زمان روی کار آمدن جو بایدن، برای رسیدن به یک توافق تازه هسته ای تلاش کرده اند و شکست خورده اند. تهران و واشنگتن، پیش از حمله هفتم اکتبر حماس، که در ابتدا حصول توافق میان تهران و واشنگتن را منتفی می نمود، دو طرف محتاطانه درصدد کاهش تنش بودند و توافق پنهانی شان تا حدود زیادی پابرجا ماند. برای مثال، توافق غیررسمی هسته ای میان دو طرف، ظاهرا برقرار مانده است. این آرامش نسبی، دست کم تا انتخابات سال 2024 آمریکا دوام خواهد یافت. حتی اگر بایدن هم پیروز شود، دو طرف باید اختلاف هسته ای را پیش از اکتبر 2025 حل و فصل کنند. در آن زمان توانایی هر توافقی برای بازگرداندن تحریم های سازمان ملل، در چارچوب برجام از میان خواهد رفت. اگر آمریکا و متحدان اروپایی اش، آن تحریم ها را پیش از آن موعد بازنگردانند، دیگر هیچ‌گاه قادر به پیاده کردن آنها نخواهند بود. ایران و آمریکا برای رسیدن به یک توافق باید از همان جایی که در اوت سال 2022، گفت وگوها را ترک کردند، دوباره کارشان را شروع کنند. اما برخلاف 2022، آمریکا باید گفت وگوهای هسته ای اش را از نزدیک با تلاش های خود عربستان برای کاهش تنش با ایران هماهنگ کند. این دو زمینه، به هر حال با هم پیوند دارند.

صرف نظر از اینکه آمریکا چه کاری انجام دهد، در نگرش خاورمیانه، مقاومتی در برابر آن وجود خواهد داشت. ایران همچنان نگاهی خصمانه به اسرائیل و آمریکا دارد. همسایگان عربستان سعودی هرگز از سلطه این پادشاهی بر منطقه خوشنود نخواهند بود. اسرائیل و ترکیه نیز حساب خواهند کرد که انباشت این میزان از توان و قدرت توسط عربستان چه مفهوم و پیامدی خواهد داشت و اینکه تعهد آمریکا به عربستان چه تاثیری بر منافعشان دارد. آنها بر این اساس واکنش نشان خواهند داد، آن هم احتمالا به روش هایی که واشنگتن نمی تواند انتظار داشته باشد. اما، هرچند همه این کشورها خواهان قدرت بیشتری هستند اما آنچه بیشتر می خواهند، این است که ثبات منطقه شان حفظ شود. آنها خواهان همراهی با نگرشی هستند که به منازعات محلی خاتمه دهد، رشد اقتصادی را تقویت کند و از فشار داخلی بکاهد. اگر یک پیمان میان آمریکا و عربستان، چنین دستاوردهایی داشته باشد، آنها سرانجام خواهند پذیرفت.

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

انتشار این مطلب به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست و صرفا برای آگاهی خوانندگان دیپلماسی ایرانی منتشر شده است.

کلید واژه ها: خاورمیانه ایران قدرت ایران قدرت ایران در منطقه جمهوری اسلامی ایران عربستان سعودی ایران و عربستان امریکا امریکا و عربستان اسرائیل ایران و اسرائیل ترکیه ایران و امریکا ایران و ترکیه جنگ اسرائیل حمله اسرائیل به غزه حمله حماس به اسرائیل ولی نصر


( ۶ )

نظر شما :

محمد ۰۳ آذر ۱۴۰۲ | ۱۱:۱۲
یک نگاه منطقی و تقریبا همه جانبه به مسایل منطقه، هرچند به دنبال پررنگ کردن نقش عربستان می باشد ولی اگر این نظریه پذیرفته شود، با اعمال خواسته های ما ، گامی مهمی به جلو با حفظ منافع ما در منطقه خواهد بود.