رابطۀ بین تمرکز ذهن و موفقیت

فرق جهان سوم با دنیای غرب

۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۲۲۵۶۴ اروپا آمریکا آسیا و آفریقا نگاه ایرانی
نویسنده خبر: محمود سریع القلم
محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: یکی از نکات برجسته‌­ای که این نویسنده یکبار از هانس-دیتریش گنشر (Hans-Dietrich Genscher)، وزیر امور خارجه اسبق آلمان شنید این بود که: یک سیاستمدار باید تشخیص دهد چه وقت از قدرت کناره‌­گیری کند. گنشر در اوج قدرت خود زمانی که دو آلمان متحد شدند و او را همگان معمار وحدت آلمان شناخته بودند از وزارت امور خارجه کناره ­گیری کرد. این تفاوت بین سیاست مدار آلمانی و جهان سومی است: در جهان سوم، اکثر سیاستمداران به سیاست علاقه دارند چون می‌خواهند خوب زندگی کنند. اما در آلمان، سیاستمداری یعنی حل مشکلات و باز کردن گره‌ها.
فرق جهان سوم با دنیای غرب

دیپلماسی ایرانی: یکی از شرایطی که زمینه ­ساز توسعۀ یک جامعه می­‌شود، فرصتی است که به افراد داده می­‌شود تا «خاص بودن» خود را پرورش داده، استعداد خود را کشف کرده و به ظهور برسانند. به میزانی که دخالت دولت در کلیت یک جامعه افزایش یابد، فرصت رشد فردی و خاص بودن کاهش می‌­یابد. چهل سال پیش، حکومت چین تصمیم گرفت فرصت خاص بودن در فعالیت اقتصادی را به مردم اعطا کند و نتیجه آن افزایش درآمد سرانه از 200 به 10/000 دلار شد. اطلاق این Benchmark به کشورها به روشنی وضعیت آن­ها را مشخص می­‌کند. بی‌­دلیل نیست که حتی در مقایسه با ژاپن، آلمان و انگلستان، آمریکا نوآورترین جامعه در تاریخ بوده است.

هر فردی وظیفه دارد مسیر و افق خود را مشخص کند. به دولت اتکا نکند. آنقدر آزادی عمل دارد تا تلاش کند و به هدف خود برسد. از فکر جدید داشتن، اشتباه کردن، شکست خوردن، فراز و نشیب ها را طی کردن هراسی نداشته باشد. کافی است به تاریخ صنعت هواپیما در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست توجه کرد. حدود 2000 نفر طی بیست سال تلاش، بالاخره هواپیما را به پرواز در آوردند. نه دولت دخالت کرد و نه گروهی مانع شد. بانک ها و افرادی که می‌­خواستند خاص باشند صنعت هواپیمایی را به راه انداختند.

هرچند اروپایی‌­ها در علوم و Science، دانشمندان فراوانی از سال­‌های 1700 به بعد داشته­‌اند، ولی عموم فن‌آوری‌­ها ازعلم به تولید، در آمریکا تحقق یافته و از اختراع برق تا چاپ سه بعدی طی چهار دوره صنعتی شدن در آمریکا بوده است. در آمریکا است که فرید زکریای هندی، ادوارد سعید فلسطینی، هنری کیسینجر آلمانی، دارا خسروشاهی متولد تهران و ایلان ماسک آفریقای جنوبی، فرصت تبلور استعداد و «خاص بودن» را پیدا کرده‌­اند. هرچند کانادا، انگلستان و استرالیا تا حدی این ظرفیت را دارند ولی هیچ کشوری به اندازۀ آمریکا به فرد فرصت شکوفایی در علم، هنر، ورزش، تجارت، سیاست، تولید و آنچه توان ذهنی و باطنی اوست را نمی­‌دهد. با مذهب، جنسیت، نژاد، فرهنگ، محل تولد، لهجه و روحیات فرد کاری ندارند، بلکه می‌­پرسند: چه می­دانی؟ چه هنری داری؟ کدام کار را به خوبی و نهایت دقت و کارآمدی می­ توانی انجام دهی؟

اینکه با انسان این­گونه برخورد شود طبعاً ناشی از تعاریف خاص در فلسفه و فرهنگ یک جامعه است که در ناخودآگاه نظام اجتماعی و اقتصادی آن نهادینه شده است. به عنوان مثال، روسیه طی 900 سال سابقۀ تاریخی، در هیچ مقطعی علی رغم وسعت و منابع طبیعی بی­‌نظیر، نتوانسته چنین فرهنگی را بسازد. در روسیه تزار، شوروی و فدراسیون روسیه، فرد معمولاً در حال انطباق فکر و عمل خود با دولت و حکومت زندگی کرده و خروجی آن ترس، امتناع و عقب­ ماندگی بوده است.

چین، اندونزی، سنگاپور و ویتنام، حداقل در فعالیت اقتصادی به فرد فرصت داده­‌اند و جواب گرفته‌­اند.

در سنگاپور، مسئولان یک دبیرستان با هم‌­اندیشی اولیای دانش آموزان، فرآیندی را طراحی می‌کنند تا در 14-15 سالگی، استعداد فرد را شناسایی کنند و او را در مسیر تبلور آن استعداد یاری بخشند. اگر دانش‌­آموز مهارت­‌های هنری دارد، او را ملزم نمی­‌کنند که حتماً باید مهندسی برق بخواند. اگر دانش‌­آموز دیگری در یک ورزش خاص استعداد فوق­‌العاده­‌ای دارد، در فضای جامعه و خانواده، او را مجبور نمی­‌کنند که باید در پزشکی مدرک بگیرد. این سیستم آموزشی باعث می‌شود هر فردی، فرصت شکوفایی استعداد خود را پیدا کند. نتیجه آن می­‌شود که سنگاپور با 5.5 میلیون جمعیت، منابع صفر و مساحتی معادل شهر تهران، تولید ناخالص داخلی فراتر از ایران داشته باشد.

این نویسنده از دوران دبیرستان خود آموخته که جذاب‌­ترین و آموزنده‌­ترین بخش یک کتاب‌فروشی، بخش زندگینامه (Biography) است به طوری که شخصی در 200-300 صفحه، ده‌ها درس و رموز زندگی را به مخاطب منتقل می‌کند. طی چند دهه و مطالعه چند صد بیوگرافی از دانشمندان، مخترعین، هنرمندان، سیاستمداران و اقتصاددانان، یک نکته مشترک قابل تامل و عمومی در طیف متنوع این زندگینامه ها قابل مشاهده است: افرادی که در زندگی موفق بوده­‌اند، به این معنا که جواب گرفته­‌اند، ابداعی کرده­‌اند، خلاقیتی نشان داده‌­اند، ‌ساختاری بنا کرده‌­اند، گره‌­ای باز کرده‌­اند، میراثی به جای گذاشته‌­اند، آجری روی آجر چیده‌­اند، علاوه بر ویژگی‌­های متعدد، یک ویژگی مشترک و منحصر به فرد داشته‌­اند: در کار و فعالیت و زندگی خود «تمرکز» داشته­‌اند. بدون تمرکز نمی­‌توان خاص بود و نمی‌­توان فرآیندی طی کرد تا اثری به جای گذاشت. متمرکز بودن، سیستم داشتن، پایدار بودن، استمرار داشتن، حوصله داشتن، خسته نشدن، صبور بودن، افق داشتن، فراز و نشیب­‌ها را تحمل کردن و اعتماد به نفس داشتن، ضرورت رشد فرد، نهاد، بنگاه، جامعه و کشور است. ساختار اجتماعی و دولتی در تحقق این اصل بسیار تعیین کننده است.

در بسیاری از کشورهای جهان سوم، کانونی ترین مانع پیشرفت و خلاقیت افراد، نهاد دولت است. عموم کشورهای آسیایی دموکراتیک نیستند ولی حداقل در فعالیت‌های اقتصادی دست مردم را باز گذاشته اند. یکی از ویژگی‌­های منطقۀ خاورمیانه، تمایلِ شدیدِ فرهنگی نسبت به کنترل فرزند، کارمند، شهروند و کلاً زیر مجموعه است و این باعث می­‌شود نوآوری­‌های افراد به حداقل برسد.

ساختار یک جامعه و حکومت هم می تواند مانع باشد و هم مشوق. در مسابقات اسب دوانی، پوششی از چرم (Blinders) را بر روی سر اسب می­‌گذارند تا اسب فقط به جلو نگاه کند و در حین دویدن و مسابقه، به چپ و راست نگاه نکند و انرژی خود را رو به جلو و افق پیش رو معطوف کند.

اگر فردی، بنگاهی و یا حکومتی نتواند میان منابع و انرژی و استعداد از یک طرف و دقت، سازماندهی، برنامه‌­ریزی، آینده‌­نگری و بهره­‌وری از طرف دیگر، ارتباط معقول برقرار کند، طبیعی است که دائم در فراز و نشیب، عدم توازن و بلکه هرج و مرج غوطه­ ور ­شود. بدون اولویت ­بندی و یک، دو، سه کردن امور نمی‌­توان از کار و زندگی جواب گرفت. به همین واسطه، افراد، بنگاه‌­ها و دولت­‌ها لازم است در روز ده‌ها بار «نه» بگویند تا در مسیر فکر شده و متمرکز خود باقی بمانند. در اوایل دهۀ 1350 ، دولت در ایران اعلام کرد که کشور باید سهم مهمی در تامین امنیت اقیانوس هند ایفا کند. این در شرایطی بود که 6000 روستا از آب آشامیدنی محروم بودند و حتی نیمی از زنان کشور، سواد خواندن و نوشتن را نداشتند.

اولویت‌­ها را چگونه باید تعیین کرد؟ یک، دو و سه یک کشور چیست؟ یک، دو و سه یک بنگاه اقتصادی چیست؟ یک، دو و سه یک فرد چیست؟ چگونه یک شهروند می­‌تواند با ده‌ها شغل همزمان، تمرکز، کارآمدی و جواب گرفتن از زندگی را داشته باشد؟ بودجۀ یک کشور چگونه طراحی و تنظیم می‌­شود؟ انگلیسی­‌ها می‌­گویند یکی از راه­‌های شناخت یک فرد این است که چگونه پول خود را خرج می­‌‌کند. چرا سوییس خاص است؟ چون حدود خود را می ­شناسد. چرا روسیه مشکل دارد؟ چون فراتر از توان اقتصادی خود، ادعا دارد. چرا شرکت­‌ها ورشکسته می­‌شوند؟ چون اولویت­‌های خود را تشخیص نمی‌دهند، شرایط را دقیق نمی­‌سنجند و میان منابع و اهداف، تعادل برقرار نمی‌کنند. چرا یک شبه به پول و ثروت رسیدن، خیلی‌­ها را گرفتار می­‌کند زیرا فرآیندها را طی نکرده‌­اند.

یکی از نکات برجسته‌­ای که این نویسنده یکبار از هانس-دیتریش گنشر (Hans-Dietrich Genscher)، وزیر امور خارجه اسبق آلمان شنید این بود که: یک سیاستمدار باید تشخیص دهد چه وقت از قدرت کناره‌­گیری کند. گنشر در اوج قدرت خود زمانی که دو آلمان متحد شدند و او را همگان معمار وحدت آلمان شناخته بودند از وزارت امور خارجه کناره ­گیری کرد. این تفاوت بین سیاست مدار آلمانی و جهان سومی است: در جهان سوم، اکثر سیاستمداران به سیاست علاقه دارند چون می‌خواهند خوب زندگی کنند. اما در آلمان، سیاستمداری یعنی حل مشکلات و باز کردن گره‌ها.

نِلسون ماندلا علی رغم اصرار نخبگان سیاسی و عامۀ مردم، از شرکت در دورۀ دوم ریاست جمهوری امتناع کرد و گفت: یک دوره پنج ساله برای انتقال به جمهوریت کافی است. می­‌خواهم کار عام المنفعه انجام دهم؛ دیگران بیایند مدیریت کنند. شناخت اولویت­‌ها و حفظ تمرکز، یک هنر خارق العاده انسانی است. هم اکنون ماندلا شخصیتی ماندگار در سطح جهانی است. او متوجه شد که «خاص بودن» او در بیرون ماندن از قدرت است. از این رو، چقدر یک فرد، یک بنگاه اقتصادی، یک نهاد مدنی و یک حکومت باید فکر کند، مشورت کند، بحث کند، طوفان مغزی (Brainstorming) به پا کند، گوگل کند، جدل کند، مناظره کند، کتاب بخواند و خط خطی کند تا به فرمول و معماری «خاص بودن» و «تمرکز» خود برسد و با سنجش و Navigation مرتبِ شرایط محیطی، آن تمرکز را حفظ کند. پخش بودن ذهن، آفت و مانع بزرگی برای رشد است زیرا از تمرکز انرژی جلوگیری می‌کند. پخش بودن فعالیت‌های یک دولت نیز به موفقیت آن نمی‌انجامد. 

چگونه می‌توان از پخش بودن ذهن افراد و یک نظام اجتماعی جلوگیری کرد؟ تجربۀ بشری می‌گوید به میزانی که استخدام کنندۀ اصلی در یک کشور نزد بخش خصوصی باشد به همان میزان، افراد و سیستم اجتماعی می‌آموزند تا میان منابع و اهداف، توازن برقرار کنند. بخش خصوصی است که سیستم می‌فهمد، متوجه زمان است، منابع را بهینه سازی می‌کند، هدفی خارج از واقعیت تعیین نمی‌کند، می‌گوید اشتباه کردم، اول به همسایه صادر می‌کند بعد به بولیوی، هزینه حساس است، کار از هشت صبح شروع می‌شود، پرسنل با بربری سر کار نمی‌روند بلکه صبحانه را منزل می‌خورند، باید به سهام داران پاسخگو باشد، مدیری کاردان نباشد باید استعفا دهد، با احساسات تصمیم نمی‌گیرد، با اعداد و ارقام تحلیل می‌کند، مرتب به آینده فکر می‌کند، معنای رقابت را درک می‌کند، رضایت مصرف کننده برای او جدی است، اگر دروغ بگوید اعتبار و سهم بازارخود را از دست می‌دهد و در نهایت با واقعیت مدیریت می­‌کند. بهترین گواه این تحلیل جایگاه آلمان، چین، آمریکا، ژاپن و کرۀ جنوبی در نظام جهانی است. در این کشورها، جهت‌گیری‌ها، اولویت‌ها و استفادۀ بهینه از منابع، تحت تاثیر بنگاه‌داری اقتصادی است. در تاریخ این کشورها، تمرکز ذهنی و عملی در اقتصاد به تمرکز ذهنی و عملی در سیاست انجامیده است. شهروندان در این فضا، با ذهن‌­های متمرکز پرورش پیدا می‌کنند.

محمود سریع القلم

نویسنده خبر

عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: جهان سوم کشورهای جهان سوم محمود سریع القلم ایالات متحده امریکا امریکا غرب آلمان کشورهای پیشرفته دنیای غرب تمرکز


( ۱۳ )

نظر شما :

محمد ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۱:۰۵
درست در زمانی که چراغ علم در خاورمیانه خاموش شد (بیشتر به دلیل حمله مغول ها) روشنفکری در اروپا آغاز گشت و در چند قرن اخیر هم درخشان ترین افکار بشری توسط اندیشمندان غربی پا گرفت . تفاوت جهان سوم و غرب در ظهور افرادی مانند مارکس ، وبر ، آدام اسمیت و غیره است که توانستند اروپا را از سیاهی به سمت پیشرفت هدایت کنند
یه بابایی ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۱:۲۹
100 ستاره !!! برای این نوشته . افسوس که در همین جهان سومی که فرمودید همه از پایین تا بالای جامعه بیشتر این چیزها را میدانند ولی دگرش و فرقش با جهان یکمی ها همان است که گفتید، آنها انجام میدهند و اینها نه !
م. راد ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۷:۲۱
شما اصلاح‌طلبان هنوز هم به مانند قجرها در رابطه با غرب افسانه می سازید و خود و کشور خود را تحقیر می کنید.
م. راد ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۷:۳۱
رژیم های اروپایی که شما سنگشان را به سینه می زنید بخصوص آلمان و فرانسه هر دو از درون در حال فروپاشی هستند. این را بنده ای که نزدیک به دو دهه است که در فرانسه کار و زندگی می کنم و به آلمان نیز سفرهای متعدد داشته ام از نزدیک می توانم ببینم. آنچه در رسانه های غربی می بینید به هیچ وجه نمایانگر واقعیت درون این کشورها نیست. دست از مدینه ی فاضله سازی از غرب و تحقیر خویشتن بردارید و به اصلاح واقعی امور بپردازید، نه شعار اصلاح طلبی که غرب گرایی و غرب پرستی صرف است و تنها نام اصلاح گری را یدک می کشد. موفق باشید.
ناشناس ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۸:۵۵
آیا تنها خوری غرب نشان از بربریت آنها نیست ؟ به ما چه که در غرب حقوق حیوانات اهمیت دارد . چیزی که مهم است بربریت تمام نشدنی غرب است که حاضر به قبول حق حیات و حق رشد و حق شکوفایی برای دیگران نیست . به ما چه که در غرب بخش خصوصی فلان است و بهمان . آنچه مهم است برخوردشان با دیگران از جمله ما است که هنوز توحش قرون گذشته را به نمایش می گذارد . آقای سریع القلم چند درصد عقب افتادگی سایر ممالک را بر گردن غرب می اندازید ؟ آیا اصلا درصدی برای آن قائل هستید ؟ در ایران خودمان همین غرب گوگوری مگوری مسبب قتل امیر کبیر ( منادی توسعۀ واقعی ) ، نبود ؟ با دسیسۀ چه کسانی پهلوی آمد و تمرین دموکراسی را در ایران حدود شصت سال عقب انداخت ؟ با دسیسۀ چه کسانی با ابزار همزمان جنگ و تحریم ، ایران از اهداف انقلابش دور شد ؟ جناب سریع القلم شما اگر یک غربی متولد لندن بودید ، این سخنانتان ناراحت کنند نبود که می گذاشتیم پای آدرس غلط دادن یک غربی برای تحریف تاریخ . بمبهای آمریکایی روی سر زنان و کودکان افغانستان ، عراق ، یمن ، سوریه ، غزه و ... نشان از بربریت غرب است یا شعور بیشترشان نسبت به سایر ملل ؟ به راستی چرا نمی خواهید قبول بفرمایید که شیکی ظاهری غرب چه در کف خیابانهایشان ، چه در نوک قلمهایشان و چه در سخنان جاری بر زبانشان صرفا از صدقه سری خونها و معادن سایر ملل است که به یغما برده اند و می برند . اگر شکم چرانی با مال دیگران نبود آیا آروغ متمدن نمایی داشتند که بخواهند سمت دیگران بزنند ؟ مگر همینها نبودند که چند دهه قبل همدیگر را قصابی می کردند ؟ مگر همین ها نبودند که در جریان کرونا روی به دزدی دریایی آوردند ؟ مطمئن باشید همینکه لولۀ همیشه در جریان نعمتهای شرق به غرب ، اندکی فشارش کاهش یابد ، همین به ظاهر متمدنهای دوران باز هم قصابی یکدیگر را شروع خواهند کرد . غرب خوبست . نوش جان خودشان و فرزندانشان . آیا خوبی دیگران که مقدمه و موخره اش بشود بیچارگی ما ، تحسین دارد که بخواهید بر سرمان بکوبید ؟ شد یکبار به جنابان غرب بگویید در کار ما فضولی نکنند . چه آنجایی که برای حکومتمان کف می زنیم و چه آنجایی که از دستش عصبانی هستیم و معترضانه به خیابان می آییم ؟ به جای آنکه به تحسین چل چراغ سقفی خانۀ همسایه بپردازید ، نقدی به برق دزدی زیر زمینیشان داشته باشید . با احترام
حسین ۳۰ مهر ۱۴۰۲ | ۱۹:۱۲
تومار درهم و برهمی از ادعاها و گزاره های غیر مستند و غیر منتقی و بی پایه: سوئیس خاص است. روسیه ضعیف است. آمریکا خداست. پیشنهاد می شود که نویسنده ی محترم وقت و انرژی خود را صرف فعالیت های مفید و عام المنفعه کرده و از خیال پردازی در رابطه با مسائلی که صرفا به واسطه ی رسانه ها از آنها چیزهایی شنیده دست بردارد.
ابراهیم قدیمی ۰۱ آبان ۱۴۰۲ | ۱۳:۵۸
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد۔ چه اسان مینمود اول غم دریا به بوی سود غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی ارزد۔انسان میلیونها سال طول کشیده تا تکامل یافته وانسان با فرهنگ قبل از جامعه صنعتی شده وجوامع با فرهنگ وقوانین اجتماعی بوجود اورده وطبیعت ومحیط زیست خود را نیز حفظ کرده وانرا ارتقا داده داست۔ جهان صنعتی بعد از سیصد سال از حضور خود هزاران بمب هستهای ایجاد کرده ومیلیونها انسان کشته ومحیط زیست تخریب کرده واسم خود را به غلط بجای توحش صنعتی تمدن صنعتی گذاشته است۔ زیاد تر عرضی نمی کنم۔
ابراهیم قدیمی ۰۱ آبان ۱۴۰۲ | ۱۴:۵۸
شرق نتوانست خود را از ویروس انقلاب صنعتی در امان بدارد۔بدون تمهیدات لازم وجغرافیای مناسب به مصرف کالاهای صنعتی ساخته شده جهان صنعتی با پرداخت هزینه ان پر داخت۔وبیمار شد۔۔غرب با پا گذاشتن بر قاره های جدیدد و تصاحب ان وکشتار بومیان وبکار گیری بردگان تاحدودی مشکلات اولیه صنعتی شدن را از بین برد ورفاهی موقتی وکاذب برای خود بوجود اورد۔ولی طوفان صنعتی شدن اورا نیز با تمام مراقبت ها از بین برد۔امروزه زندگی در جهان صنعتی با وجود امکانات تصاحب شده ساده تر از شرق نیست۔اسلحه در جیب برای حمله ودفاع۔ اتومبیل دود زا زیر پا در خیابان و بزرگ وراه وپارکینگ و زندگی در اپارتمان بجای باغ۔ و بوستان۔