بیاعتنایی به اقشار کممایه
چه کسی دموکراسی آمریکا را شکست؟
نویسنده: آنگوس دیتون، برنده جایزه نوبل اقتصاد 2015 و استاد دانشگاه پرینستون و کالیفرنیا
دیپلماسی ایرانی: دموکراسی مبتنی بر برابری است و قرار است همه شهروندان از شانس برابر برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی برخوردار باشند اما برای مدت طولانی در ایالات متحده، سیستم های سیاسی و انتخاباتی، منافع نخبگان و افراد ثروتمند را به قیمت کسانی که مدرک دانشگاهی ندارند، تامین می کند.
روایت جریان اصلی کنونی در ایالات متحده بر این باور است که دموکراسی از سوی متعصبان MAGA، منکران انتخابات و جمهوری خواهانی که تهدید به نادیده گرفتن نتایج نامطلوب (و همچنین استخدام وفاداران برای نظارت بر انتخابات و مراکز رای گیری پلیس) را تهدید می کنند، قرار دارد. این روایت درست است، اما فقط تا حدی.
داستان طولانیتر دیگری با مجموعهای متفاوت از بدخواهان وجود دارد. این داستانی است که در آن، برای بیش از 50 سال، آمریکاییهایی که مدرک دانشگاهی ندارند، زندگی خود را به دلیل طیف وسیعی از پیامدهای مادی و اجتماعی بدتر میکنند. اگرچه دو سوم جمعیت بزرگسال ایالات متحده دارای مدرک دانشگاهی چهار ساله نیستند، اما نظام سیاسی به ندرت به نیازهای آنها پاسخ می دهد و اغلب، سیاست هایی را وضع کرده که به نفع منافع شرکت ها و آمریکایی های با تحصیلات بهتر بوده است. آنچه از آنها "دزدیده شده" یک انتخابات نیست، بلکه حق مشارکت در تصمیم گیری های سیاسی است – حقی که ظاهراً توسط دموکراسی تضمین شده است. از این منظر، تلاشهای آنها برای به دست گرفتن کنترل سیستم رأیدهی، نه تنها بهعنوان انکار انتخابات عادلانه، بلکه تلاشی برای واداشتن انتخابات به ارائه بخشی از خواستههایشان است. حتی قبل از همهگیری کرونا، امید به زندگی – معیاری قوی برای سلامت اجتماعی و همچنین سلامت فردی – برای مردان کمسواد از سال 2010 و برای زنان کمسواد از سال 1990 یا قبل از آن کاهش یافته بود. علاوه بر این، مشارکت نیروی کار برای مردان با تحصیلات کمتر و از سال 2000 برای زنان با تحصیلات کمتر کاهش یافته است.
میانگین دستمزدهای واقعی (تعدیل شده با تورم) برای مردان بدون مدرک دانشگاهی از سال 1970 روند کاهشی داشته است. آمریکاییهای با تحصیلات کمتر کاهش نرخ ازدواج و افزایش فرزندآوری خارج از ازدواج را تجربه کردهاند. حضور در کلیسا کاهش یافته و بسیاری از مردانی که تحصیلات کمتری دارند از هر موسسه حمایتی به دور هستند.
بر اساس نظرسنجی اخیر نیویورک تایمز، دو سوم رأی دهندگان معتقدند که دولت «عمدتاً به نفع نخبگان قدرتمند عمل می کند». این دیدگاه محدود به منکران انتخابات یا جمهوری خواهان یا افراد کم سواد نیست اما این گروه آخر است که از این سیاست ها آسیب دیده است. برای مثال، حداقل دستمزد فدرال از سال 2009 افزایش نیافته است. به همین ترتیب، سیاستمداران آمریکایی توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی و الحاق چین به سازمان تجارت جهانی را به عنوان سیاست های برد – برد فروختند که به آمریکایی ها و همچنین مکزیکی ها و چینی ها کمک می کرد. اما، برخلاف آنچه اقتصاددانان وعده داده بودند و آنچه ممکن بود در گذشته اتفاق بیفتد، از دست دادن شغل بعدی به ارتقای شغل مردم و نقل مکان به مکانهای شکوفا منجر نشد. این تا حدی به این دلیل بود که آن مکانها دیگر مقرون به صرفه نبودند، و تا حدودی به این دلیل بود که مشاغل بهتر به چیزی نیاز داشتند که مشاغل قدیمی به آن نیاز نداشتند: مدرک دانشگاهی چهار ساله. درست است، استثنائاتی وجود دارد.
قانون مراقبت مقرون به صرفه (Obamacare) به دهها میلیون نفر که قبلاً بیمه نشده بودند، بیمه سلامت ارائه کرد اما اطمینان از تصویب آن به معنای خریدن صنعت مراقبتهای بهداشتی و در نتیجه از بین بردن هرگونه شانس کنترل هزینه بود. برای اکثر آمریکاییهای شاغل، بیمه درمانی از طریق مالیات ثابت بر دستمزد پرداخت میشود، که دستمزد را کاهش میدهد و شرکتها را تشویق میکند تا مشاغل را برونسپاری کنند.
با توجه به تامین مالی بیمه سلامت از طریق بازار کار، افزایش هزینه های مراقبت های بهداشتی فشار بیشتری بر دستمزدها و مشاغل خوب برای افراد کم مهارت ایجاد می کند. نه تنها آراء در کنگره به سمت رأی دهندگانی که پاشنه بهتری دارند، تعصب دارند بلکه مسائلی که بیشتر به غیرنخبگان مربوط می شود – از جمله مراقبت های بهداشتی، گزینه عمومی برای بیمه درمانی و افزایش حداقل دستمزد – هرگز حتی به دستور کار قانونگذاری هم نمی رسند.
لابیها در تنظیم دستور کار بسیار موفقتر از رأیدهندگان هستند. انتخاب شدن در کنگره بدون پشتوانه مالی عمیق بسیار دشوار است (البته غیرممکن نیست). در حالی که سیستم تأمین مالی مبارزات انتخاباتی ایالات متحده به ندرت به فساد آشکار منجر میشود، قانونگذارانی را انتخاب میکند که دیدگاه مطلوبی نسبت به تجارت و سرمایه دارند، نه نیروی کار. از این رو، نمایندگان کنگره قوانین را به نفع تولیدکنندگان و توزیعکنندگان مواد افیونی که مؤلفههای خود را مسموم میکردند، کاهش دادند و تحقیقات در مورد آنها را مسدود کردند. تعجب آور نیست بسیاری از کسانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته اند، تمایلی به پذیرش واکسن های ترویج شده توسط یک نهاد عمیقاً بی اعتماد، ندارند.
مشکل دیگر این است که شرکتها در حال افزایش نشانآپ خود بر روی هزینهها بودهاند و در نتیجه درآمد را از نیروی کار به سرمایه توزیع میکنند. بدتر از آن، این روند با تضعیف طولانی مدت اجرای ضد انحصار تشویق شده است و قانونگذاران نیز مواضعی به نفع آن اتخاذ نکرده اند. این اقدام توسط رگولاتورها و قضاتی انجام شد که به دلیل حساسیت مورد انتظارشان در برابر فشار گروه های طرفدار کسب و کار انتخاب شدند.
آمریکاییهای کمسواد که بیشتر در معرض خطر مرگ زودرس هستند، همه شان در سالهای 2016 و 2020 به دونالد ترامپ رأی ندادند اما بسیاری از آنها این کار را کردند. این همپوشانی را میتوان با جدولبندی «مرگهای ناشی از ناامیدی» – از خودکشی، مصرف بیش از حد مواد مخدر و بیماری کبد الکلی – در سراسر شهرها و تطبیق آنها با سهم رأی ترامپ مشاهده کرد. اما ارتباط تنگاتنگی بین مرگ و میر و منکران انتخابات وجود دارد. نیویورک تایمز مرگ و میر در مناطق کنگره را بررسی کرد و دریافت که مرگ و میر ناشی از ناامیدی در مناطق کنگره نمایندگان جمهوری خواه که به تایید انتخاب جو بایدن رای منفی دادند، بیشتر از مناطق نمایندگان جمهوری خواه بود که به تاییدیه رای دادند. این یک مورد از دموکراسی در کار است – البته یک دموکراسی عصبانی، بیهوده و ناامید.
در پایان اینکه دموکراسی مبتنی بر برابری است. قرار است همه شهروندان از شانس مساوی برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاسی برخوردار باشند. رای دهندگان MAGA ممکن است سیستم را مانند گذشته تهدید کنند، اما آنها از خلاء بیرون نیامدند.
منبع: پراجکت سیندیکیت / گزارش و ترجمه: سیدرحمان موسوی استاد مدعو دانشگاه بهشتی
نظر شما :