پرسش های بسیاری که بی پاسخ مانده است
قطار سیاست خارجی ایران همچنان سرگردان و بیهدف
نویسنده: مجید فرخی، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: در شرایطی که تحولات زیادی در منطقه و جهان در حال رخ دادن است، به نظر میرسد سیاست خارجی ما همچنان به صورت سرگردان به کار خود ادامه میدهد و نه تنها برنامهای بلند مدت در حوزه روابط خارجی مشاهده نمیشود، گویی برنامه کوتاه مدتی هم وجود ندارد. البته این سرگردانی به امروز و این دولت محدود نمیشود و حوزه سیاست خارجی کشور همواره از این معضل رنج برده است. شاید بهترین توصیفی که میشود از سیاست خارجی کشور داشت، کشتی شکستهای باشد که هر موجی آن را با خود میبرد.
کشوری با منابع عظیم و ثروتهای خدادادی ارزشمند، موقعیتی بسیار حائز اهمیت، وسعت جغرافیایی و تنوع اقلیمی کم نظیر، جمعیتی قابل قبول و مزایای بیشمار دیگر که هر یک خود برای فراهم کردن بستر پیشرفت و توسعه یک کشور کافی است. حرفهای زیادی در خصوص لزوم تغییر در رویکرد سیاسی و روابط خارجی در سالهای اخیر زده شده است؛ اما گویی این حرفها صرفا دعواهای جناحی بوده که برای تحقیر گروههای رقیب استفاده میشود.
به راستی اگر بخواهیم مصادیقی از تجربیات موفق کشور در حوزه سیاست خارجی ذکر کنیم، چند مورد را میتوان گفت. در کدام بخش از این جهان پهناور دارای روابط راهبردی و عمیق هستیم؛ به فرض اگر هم باشیم، چقدر این روابط توانسته منافع ملی کشور را تامین کند؟! چقدر برای مواجهه با تهدیدات احتمالی آماده هستیم؟! آمادگی پیشکش؛ چقدر به این تهدیدات واقف هستیم. ارتباط با سرزمینهای دورتر و منافع و ظرفیتهایی که میتوانست برای کشور به ارمغان بیاورد را کنار بگذاریم. برای همین منطقه خودمان چه برنامهای داریم؟! اساسا سفارتخانهها و دیپلماتهای ما در کشورهای دیگر چه کار میکنند؟!
برنامه ما برای منطقه قفقاز چیست؟ برای مواجهه با تهدیدات احتمالی از سوی همسایه شرقی و خنثی کردن آن آمادگی داریم؟ روابط ما با عراق در چه وضعیتی قرار دارد و به همان گرمی سابق هست؟ برای همسایههای جنوبی و شمالی و توسعه روابط با آنها چه برنامهای داریم. با وجود اینکه در نهادهای فعال در حوزه روابط خارجی از جمله وزارت امور خارجه و نهادهای نظامی و امنیتی بخشهایی در حوزه همه مناطق ذکر شده وجود دارد و احتمالا مشغول فعالیت هستند، اما به نظر میرسد که خود آنها هم پس از هر اتفاق جدیدی غافلگیر میشوند. جنگ دوم قرهباغ که به اذعان بسیاری از کارشناسان سیاسی تاثیر مستقیمی بر مناسبات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و ... ایران دارد، مشتی از خرواری است که همه چیز را به خوبی به تصویر میکشد. از زمان پایان این جنگ اتفاقات زیادی در دو کشور درگیر یعنی جمهوری آذربایجان و ارمنستان و به طور کلی منطقه قفقاز افتاده و بازیگرانی از جمله ترکیه و اتحادیه اروپا سعی در ایفای نقش در آن داشتهاند. سهم جمهوری اسلامی ایران در این بین چه بوده است؟
از زمان روی کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان، اتفاقات زیادی بین دو کشور رخ داده و روابط فی ما بین با چالشهایی مواجه بوده است. از درگیریهای محدود مرزی گرفته تا حقابه ایران از هیرمند و حمله به کنسولگری ایران در هرات و ... همچنان آینده روابط دو کشور را در هالهای از ابهام قرار داده است. پس از حمله نظامی روسیه به اوکراین، بحثهای زیادی در مورد فرصتهای جدید جمهوری اسلامی در حوزه انرژی مطرح شد که بعید است مورد توجه فعالان حوزه سیاست خارجی قرار گرفته باشد.
به نظر میرسد تا زمانی که نهادهای فعال در حوزه سیاست خارجی به همین شکل به کار خود ادامه میدهند، انتظار اینکه منافع ملی در حوزه بین المللی تامین شود، دور از واقعیت است. مادامی که برنامه مشخصی برای هر یک از مناطق و کشورهای مهم نداشته باشیم، چطور میتوان انتظار داشت روابط خارجی بتواند منافع اقتصادی کشور را تامین کند. بیش از دو دهه است که پرونده هستهای تمرکز سیاست خارجی را به خود معطوف کرده و علیرغم شعارهایی که دولتهای مختلف و از جمله دولت سیزدهم میدهند، ظاهرا هیچ برنامه دیگری برای حوزه سیاست خارجی وجود ندارد. اخیرا هم که بحثهایی بر سر دریافت مطالبات ارزی خارجی ایران مطرح میشود و هنوز معلوم نیست که چه زمانی و با چه شرایطی این مطالبات وصول خواهد شد.
نظر شما :