پیشروی محتاطانه چین در افغانستان

پیروزی طالبان برنامه های پکن برای اوراسیا را تهدید می کند

۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | ۰۸:۰۰ کد : ۲۰۰۵۶۲۲ اخبار اصلی خاورمیانه
بررسی تغییر منافع قدرت های بزرگ در افغانستان می تواند گیج کننده باشد. آمریکا می گوید عقب نشینی امکان مواجهه قاطع با چین در آسیا را برای آن فراهم می آورد. چین به نوبه خود از خروج آشفته آمریکا برای یادآوری غیرقابل اعتماد بودن آن به متحدان آسیایی استفاده می کند و در عین حال، به دنبال برتری در منطقه است. اما اگر چین از تجربیات اخیر خود در پاکستان چیزی آموخته باشد، در افغانستان با احتیاط پیش خواهد رفت.
پیروزی طالبان برنامه های پکن برای اوراسیا را تهدید می کند

نویسنده: سرجان اولیویچ

دیپلماسی ایرانی: بررسی تغییر منافع قدرت های بزرگ در افغانستان می تواند گیج کننده باشد. آمریکا می گوید عقب نشینی امکان مواجهه قاطع با چین در آسیا را برای آن فراهم می آورد. چین به نوبه خود از خروج آشفته آمریکا برای یادآوری غیرقابل اعتماد بودن آن به متحدان آسیایی استفاده می کند و در عین حال، به دنبال برتری در منطقه است. اما اگر چین از تجربیات اخیر خود در پاکستان چیزی آموخته باشد، در افغانستان با احتیاط پیش خواهد رفت.

چین تا همین اواخر رویکرد مشخصی در قبال حضور آمریکایی ها در افغانستان نداشت. چین از تلاش های ناتو در مبارزه با تروریسم سود برده است. نیروهای آمریکایی در سال 2018 یک اردوگاه آموزشی نیروهای شبه نظامی را در بدخشان، یک استان کوهستانی که با تاجیکستان، پاکستان و چین همسایه است، تخریب کردند. گفته می شود این اردوگاه از سوی جنبش اسلامی ترکستان شرقی، یک گروه جدایی طلب مسلمان که برای استقلال در سین کیانگ مبارزه می کردند، مورد استفاده قرار گرفته بود. با این حال، پکن همچنین به حضور نیروهای آمریکایی به عنوان بخشی از استراتژی وسیع تر برای مهار چین نگاه می کند. استراتژیست های چینی از سال 2010 به یک «حلقه محاصره سی شکل» اشاره می کنند که از ژاپن تا افغانستان امتداد دارد و «فضای استراتژیک» چین را تحت فشار قرار می دهد.

حالا که آمریکایی ها از صحنه خارج شده اند، چین در صدد ادغام افغانستان در نظم منطقه ای خود برخواهد آمد.

راش دوشی، مدیر جدید امور چین در شورای امنیت ملی که به تازگی توسط بایدن منصوب شده، در کتاب اخیر خود استدلال کرده چین در حال «تخریب و ساخت» است و یک برنامه جهانی برای «توسعه» دارد که هدف همه آنها بازگرداندن چین به «جایگاه تاریخی» آن و «عقب راندن نفوذ قریب به اتفاق غرب در جهان» است.

چین برای تبدیل شدن به یک هژمون جدید در منطقه باید در هر کشوری یک نوع کنترل ایجاد کند. دوشی توضیح می دهد که برای این منظور، مجموعه ای از اجبار، مشوق ها و مشروعیت را به کار گرفته است. بعید است که پکن به صورت نظامی وارد عمل شود. افغانستان را یک تله استراتژیک می داند. در عوض، سلاح انتخابی چین برای به دست آوردن اهرم فشاری که از طریق طرح کمربند و جاده در چند قاره به کار گرفته، تبدیل شدن به یک شریک اقتصادی ضروری برای افغانستان است.

نادیج رولند، یکی از اعضای ارشد دفتر ملی تحقیقات آسیایی، معتقد است: «هدف نهایی استراتژی چین در قبال اوراسیا این است که با افزایش وابستگی به خود، انگیزه های مثبت کافی و اهرم اجباری ایجاد، و در نهایت کشورهای منطقه را مجبور به سر فرود آوردن در برابر خواسته های پکن کند و از توانایی و تمایل آنها برای سرپیچی و مقاومت در برابر قدرت چین بکاهد.»

این واقعیت که بیشتر ذینفعان منطقه ای از جمله روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه همانند چین خواستار یک افغانستان باثبات هستند، به نفع پکن است. به علاوه، چین با همه همسایگان افغانستان روابط سیاسی و اقتصادی خوبی دارد. 

به نظر می رسد چین از همین حالا در مسیر به رسمیت شناختن دولت جدید طالبان قدم گذاشته است. چند هفته قبل از ورود طالبان به کابل در 15 اوت، وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در تیانجین میزبان ملا عبدالغنی، برادر بنیانگذار طالبان، بود. او این گروه را «یک نیروی مهم نظامی و سیاسی» در افغانستان خواند و گفت انتظار دارد که طالبان نقش مهمی در روند صلح، آشتی و بازسازی این کشور ایفا کند.

رسانه های تحت کنترل دولت چین اعلام کرده اند که این کشور به دنبال دستیابی به هدف سرمایه گذاری اقتصادی به منظور کسب اطمینان از آن است که طالبان از گروه های تروریستی فراملی که منافع چین را تهدید می کند، حمایت نخواهد کرد. 
اگرچه رهبران سیاسی طالبان به پکن اطمینان داده اند که لازم نیست نگران چیزی باشد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها بتوانند همه جناح هایی را که در دو دهه گذشته زیر پرچم طالبان در حال جنگ بوده اند، کنترل کنند. طالبان امروز از گروه های مختلفی تشکیل شده است که برخی از آنها قدرتمند و نیمه خودمختار هستند. این مساله بدان معناست که حتی اگر یک گروه عمل گرا و مایل به همکاری با چین باشد، شاید نتواند دیگران را مجبور به انجام چنین کاری کند. 

شبکه حقانی نمونه خوبی از چالش پیش روی چین است. این گروه از افراد تندرویی تشکیل شده که از قوی ترین نیروها در طالبان قلمداد می شوند و با طالبان پاکستان، مسئول احتمالی حمله بمب گذاری 14 ژوئیه در پاکستان که منجر به کشته شدن 9 کارگر چینی شد، متحد هستند. در 20 اوت هم یک بمب گذار انتحاری کاروان چینی را در گوادر هدف قرار داد و دو کودک محلی را کشت. سفارت چین در اسلام آباد با انتشار بیانیه ای غیرمعمول، از پاکستان خواست تا امنیت را ارتقا دهد.

همه این موارد نشانه های شومی برای پروژه کمربند و جاده چین هستند و طیفی از انواع مشکلاتی را نشان می دهند که چین در صورت افزایش سرمایه گذاری در افغانستان با آن روبرو خواهد شد. چین در دوران ریاست جمهوری شی جینپینگ قدرت آمریکا را در سطح منطقه و جهان به چالش کشیده است. در اوراسیا، نظم نوظهور چین به پیوندهای اقتصادی قوی مانند کوریدور اقتصادی چین-پاکستان بستگی دارد. اگر این چشم انداز موفقیت آمیز باشد، نمی توان افغانستان را منزوی و به حال خود رها کرد. بنابراین، افغانستان می تواند آزمونی برای توانایی چین در تبدیل شدن به هژمون باشد.

منبع: ریسپانسیبل استیت کرفت / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: افغانستان طرح کمربند و جاده طالبان ارتباط چین با طالبان


( ۵ )

نظر شما :

ناشناس ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | ۲۱:۴۲
طالبان در افغانستان برخلاف آمریکا و دولت مستقرشان از مشروعیت کلی برخوردار هستند !! یعنی اصل طالب بودن به این گروه و دولت شان مشروعیت اداره می دهد و امکان مخالفت با آنها را سخت می کند !!! در کنار کمک اقتصادی و نظامی چین به دولت مستقر طالبان افغانستان ! مخالفت شبکه حقانی به سادگی ممکن نیست !!! یعنی مخالفت با دولتی که به قول خودشان شریعت را اجرا می کند و همزمان موجب فراهم کردن آسایش و امنیت است ! بسیار سخت تر از اقدام علیه دولت قبلی است !!!!!