دور کردن مسائل فرابرجامی از برجام، محوریت تلاش دولت سیزدهم برای موفقیت در وین
آیا امنیت اسرائیل باعث ناکام ماندن احیای برجام در دولت رئیسی خواهد شد؟
دیپلماسی ایرانی – حال که سلسله نشست های وین به منظور احیای برجام در خوان ششم متوقف و از سرگیری آن از دور هفتم به دولت سید ابراهیم رئیسی واگذار شد، به نظر می رسد که در این بین کماکان مسایل لاینحلی وجود دارد که بی شک با تغییر دولتها نمی توان آن را نادیده گرفت. پیرو این نکته مهمترین چالش پیش رو احیای برجام نگاه جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل و گره خوردن امنیت تل آویو به موفقیت و یا عدم موفقیت نشست وین در دولت رئیسی است. البته این پارامتر چه در دولت روحانی، چه در دولت رئیسی و چه در هر دولت دیگر جمهوری اسلامی با هر نگرش سیاسی کماکان تاثیر خود را خواهد داشت. چرا که تقابل با اسرائیل از مفاهیم بنیادی است که اساس و شالوده سیاست خارجی و دیپلماسی ایران را طی چهار دهه گذشته شکل داده است. قطعا این نگاه سایه سنگین خود را بر مذاکرات وین در دوران سید ابراهیم رئیسی خواهد داشت، خصوصاً که با روی کار آمدن این دولت یقینا شاهد تقویت و افزایش نفوذ جریان های رادیکال داخلی خواهیم بود که خواهان نابودی اسرائیل هستند. اما این مسئله تا چه اندازه میتواند مذاکرات احتمالی وین در دوران سید ابراهیم رئیسی را با چالش مواجه کند؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی دقیق تر این مسئله، گفت وگویی را با حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم، تحلیلگر مسائل سیاسی و کارشناس حوزه بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
در نوبت پیشین گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با حضرتعالی پیرامون دلایل، عوامل و تبعات تعویق نشست وین به منظور احیای برجام و از سرگیری دور هفتم آن از دولت سید ابراهیم رئیسی شما به عدم وجود تضمین های تجاری و اقتصادی در کنار تضمین های سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی در توافق هستهای از سوی جمهوری اسلامی ایران در قبال اعضای ۱+۴ و به ویژه ایالات متحده آمریکا اشاره داشتید که سبب خروج دونالد ترامپ از برجام شد. در کنار آن مواردی نظیر عدم تضمین واشنگتن به تهران برای خروج مجدد و متعاقبش تکرار شرایط کنونی هم مورد بحث و بررسی قرار گرفت که سبب کندی نشست وین و تاخیر در احیای برجام شد. اما در کنار این نکات و نیز سایر موارد مطروحه با شما مسئله بسیار مهم دیگری که از دید بسیاری از کارشناسان، صاحب نظران و تحلیلگران باعث خروج ایالات متحده از برجام شد و به دنبالش افزایش تحریم ها، شکل گیری سیاست فشار حداکثری و نیز کندی و به بن بست رسیدن ۶ دور مذاکرات وین به منظور احیای برجام شد به تضمین امنیتی با محوریت امنیت اسرائیل باز می گردد؛ مسئله ای که بی شک به عنوان یک پارامتر حتی سایه سنگینی بر مذاکرات آتی در دولت ابراهیمرئیسی با هر وزیر امور خارجه ای خواهد داشت. از نگاه شما این پارامتر لاینحل، یعنی امنیت اسرائیل در دوران رئیسی سبب کندی و به بن بست کشیده شدن نشست وین به منظور احیای برجام مانند ۶ دور پیشین خواهد شد؟
در پاسخ به این سوال مهم شما من معتقدم که هرگونه تلاش برای وارد کردن مسائل اختلافی، به خصوص مسائل اختلافی لاینحل نظیر امنیت رژیم صهیونیستی و منازعات ما با برخی از کشورهای عربی منطقه به نشست وین برای احیای برجام و نیز برخی اختلافات دیگر عملاً سبب خواهد شد که مذاکرات وین در دوران سید ابراهیم رئیسی مانند شش دور پیشین در زمان روحانی هم به کندی پیش رود و یا به شکست و بن بست کشیده شود. در این صورت حتی می توان اذعان کرد که نشست های وین برای احیای برجام در دولت رئیسی نیز نشستهایی از پیش شکست خورده است. بنابراین دولت سیزدهم حتی المقدور باید تلاش کند مسائل اختلافی، آن هم مسائلی لاینحل را از نشست وین دور نگاه دارد.
ولی جناب فلاحت پیشه حتی اگر ایران هم در دوران رئیسی سعی کند که این مسائل و موارد اختلافی و تضمین های امنیتی را از نشست وین و احیای برجام دور نگاه دارد و آنها را وارد پرونده فعالیت های هسته ای نکند از آن سو اسرائیل، نفتالی بنت و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس همه هم و غم و تلاششان را روی گره زدن نشست وین و احیای برجام به امنیت خود گذاشته اند. در این صورت راه حل دولت رئیسی برای عدم شکست پیشاپیش دور جدید نشست ها در وین برای احیای برجام چه خواهد بود؟
این نکته شما درست است. در پاسخ باید عنوان کرد که دولت سیزدهم باید محوریت فعالیت ها و تلاش های دیپلماتیکش را روی راستی آزمایی هر چه بیشتر برای نهادینه کردن صلحآمیز بودن پرونده فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران بگذارد تا بدین وسیله تضمین های امنیتی فعالیتهای هستهای ایران برای اعضای ۱+۴ و به خصوص ایالات متحده آمریکا داده شود. در این صورت اگر اعضای ۱+۴ و آمریکا در نتیجه این راستی آزمایی ها به تضمین امنیتی در قبال پرونده فعالیتهای هستهای و برجام برسند و صلح امیز بودن توان هسته ای ما برایشان مسجل شود میتوانند از جانب خود به اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس تضمین های امنیتی بدهند که احیای برجام و نشست وین نافی امنیت آنها نیست. لذا تکرار و تاکید می کنم که ما باید سعی کنیم که حتی القمدور مسائل فرابرجامی را از مذاکرات وین دور کنیم. چرا که رژیم صهیونیستی و برخی از مرتجعین عرب همواره سعی کرده و میکنند به هر نحوی که شده امنیت خود را به نشست وین و پرونده فعالیت های هسته ای ایران گره بزنند و به این صورت خود را به نشست وین در دوران دولت سیزدهم تحمیل کنند. یقین بدانید این بازیگران به دنبال تضمین های امنیتی خود از دل نشست وین و احیای برجام نیستند، بلکه خواهان به شکست کشاندن نشست وین و عدم احیای برجام هستند. چون بی شک احیای برجام از مسیر موفقیت در نشست وین می گذرد که می تواند سبب ارتقای توان دورنی کشور و مدیریت برخی بحران های فعلی ما در حوزه اقتصادی و معیشیتی شود که در این شرایط دولت رئیسی شدیدا به آن نیازمند است. بنابراین من معتقدم دولت سید ابراهیم رئیسی و به خصوص وزارت امور خارجه اش با هر وزیری که احتمالاً مدیریت مذاکرات را از دور هفتم در وین به دست خواهد گرفت، اگر مدیریت مذاکرت به دبیرخانه شورای عالی امنیتی ملی واگذار نشود، باید از چنان هوشمندی، انعطاف، خرد و بینشن ژرف دیپلماتیک و سیاسی برخوردار باشد که این شرایط شکل نگیرد. یعنی باید محوریت و تمرکز کار روی جدا کردن و تفکیک مسائل برجامی و پرونده فعالیت های هسته ای از مسائل فرابرجامی باشد.
حال به نظر شما تحولات جاری میدانی در منطقه اجازه پیگیری این مهم را به دولت رئیسی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک با محوریت نشست وین خواهد داد؟
از نظر من در این اوضاع و احوال سعی بر آن است که برخی تحولات، اتفاقات و حوادث در برخی از کشورها مانند عراق به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به جمهوری اسلامی ایران ربط داده شود تا از دل آن بر پروسه وین و احیای برجام اثرات خود را داشته باشد. یعنی پیرو تاکید چند باره ام تلاش آن است مسائل فرابرجامی به احیای برجام گره بخورد. ما نباید در این دام بیفتیم. چرا که اتفاقاتی نظیر موشک پراکنی و راکت پرانی علیه اهداف، مواضع و نیروهای آمریکا در عراق و منتسب کردن آن به جمهوری اسلامی ایران موجب خواهد شد که علاوه بر گره خوردن در نشست وین و احیای برجام، شان عمق استراتژیک ما در خاورمیانه هم به شدت تحت الشعاع قرار گیرد؛ عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران آن زمان بود که در قالب مکانیسم ژنو از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۰۳ توانست ایالات متحده آمریکا را هم وادار کند که در مقابل این عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در افغانستان و عراق سر تعظیم فرود آورد و آن را به رسمیت بشناسد. در کنار آن در عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران زمانی به اوج خود رسید که توانست داعش را در خاورمیانه شکست دهد، اما متاسفانه اکنون این شان این عمق استراتژیک ما در منطقه به شدت تحت الشعاع قرار گرفته است. چرا که راکت پراکنی از سوی برخی جریان ها و گروه های شبه نظامی عراقی منتسب به ایران و یا حمله به نیروها و پادگان های نظامی آمریکا در خاک این کشور، نه تنها عمق استراتژیک ایران را نشان نمی دهد، بلکه اقدامات مشکوکی هستند که فقط فرضیه ارتباط مسائل فرابرجامی را با پرونده فعالیتهای هستهای و متعاقب آن نشست وین و احیای برجام تقویت می کند تا در نهایت این مذاکرات و احیای برجام به شکست کشیده شود. یقیناً در سایه این اقدامات به شدت اشتباه، آن تضمین امنیتی مد نظر شما در سوال نخست هم از سوی جمهوری اسلامی ایران هم از بین می رود و به دنبالش برای اعضای اروپایی برجام و ایالات متحده آمریکا مسائل فرابرجامی مانند نفوذ منطقهای و توان موشکی به شکل پررنگ تری با پرونده فعالیتهای هستهای و برجام گره می خورد. این گونه می شود که این بازیگران همه مسائل برجامی و فرابرجامی را در یک پرونده کلان می بینند و توان موشکی و نفوذ منطقه ای را پیش شرط احیای برجام می کنند. در کنارش برخی کشورهای مرتجع منطقه و رژیم صهیونیسیتی هم بر این آتش میدمند تا از دل آن خود را به مذاکرات برجامی تحمیل کنند. در این شرایط قطعاً ما نباید در ریل گذاری این بازیگران قرار بگیریم و در زمین آنها بازی کنیم. باز هم برای چندمین بار تاکید و تکرار می کنم که حتی المقدور باید مسائل فرابرجامی چون امنیت اسرائیل، اختلافات ما با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، توان موشکی و نفوذ منطقه ای را باید از پرونده فعالیتهای هستهای، نشست وین و احیای برجام دور و تفکیک کنیم، آن هم در این شرایط بد اقتصادی و معیشتی و نارضایتیهای جدی عمومی جامعه که به احیای برجام و امتیازات تجاری آن شدیداً نیازمندیم؛ این را من نمی گویم حتی طرفداران دولت سیزدهم و خود رئیسی هم به آن اذعان دارند.
پیرامون این نکته شما خبرگزاری رویترز در گزارش ۲۲ تیر/ ۱۳ ژوئیه مدعی شد حسین طائب، فرمانده اطلاعات سپاه که اخیرا در راس هیاتی به عراق سفر کرده با هدف افزایش حملات به نیروهای امریکایی مستقر در این کشور با مقامات نظامی عراقی دیدارهایی داشته است. به ادعای این رسانه، ایران از نیروهای نظامی عراق خواسته بدون ایجاد یک تنش جدی، مواضع آمریکایی را مورد هدف قرار دهند. رویترز در این گزارش خود مدعی شده هدف از این حملات اعمال فشار به آمریکا برای لغو هرچه سریعتر تحریمها و بازگشت به برجام است. به جز فرمانده اطلاعات سپاه، سید محمود علوی، وزیر اطلاعات نیز در سفر ۲۴ تیرماه به عراق با مقامات ارشد این کشور دیدار کرده است. سفر علوی بعد از سفر طائب انجام شده که به ادعای رویترز نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه بعد از سفر این دو هیات امنیتی ایرانی مورد هدف قرار گرفتهاند. حال به باور شما تهران تا چه اندازه می تواند خودخواسته وارد دام و تله مد نظر اعضای اروپایی برجام، ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس پیرامون گره خوردن یا گره دادن مسائل فرابرجامی با احیای برجام شود؟
همانگونه که اشاره کردید این مسئله بیشتر منشعب از همان بازی های روانی رسانههای خارجی است که سعی میکنند ارتباطی بین سفر مقامات اطلاعاتی و امنیتی سپاه و دولت ایران به عراق با اتفاقات روی داده پیدا کنند تا از دل آن مسائل فرابرجامی چون نفوذ منطقه ای و توان موشکی ایران را به نشست وین و احیای برجام گره بزنند. با این وجود ارتباطی بین سفر مسئولان امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات کشور به عراق با این تحولات وجود ندارد. با دید منافع ملی قطعاً این سفرها ارتباطی به راکت پراکنی ها در عراق ندارد. من با چنین دیدی مسئله را مطرح میکنم. البته در این بین برخی از مخالفان دیپلماسی و احیای برجام در داخل هم به موازات رسانهها در خارج از کشور سعی می کنند خواسته یا ناخواسته، مستقیم یا غیر مستقیم این مسائل را به برجام گره بزنند، در صورتی که اکنون منافع ملی ایجاب میکند که این مسائل از هم تفکیک شوند و دور بمانند. این سیاست کلی نظام است که حتی المقدور تنش زدایی را در دستور کار قرار گیرد. به نظر من این سیاست در زمان دولت آقای رئیسی هم کماکان ادامه دارد. البته در این بین مسئله مهم مدیریت زمان است و در این رابطه توصیه من به آقای رئیسی این است که این مدیریت زمان را نباید به تشکیل دولت و تعیین اعضا کابینه با محوریت وزرای سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی کابینه موکول کند. باید از همین اکنون راهبردها، برنامه ها و چارچوب های مدون و عملیاتی برای این مسائل در دستور کار باشد.
ولی به رغم نکات یاد شده به نظر می رسد علاوه بر تحولات میدانی در حوزه نظامی و امنیتی با محوریت اسرائیل و نیز دیگر مقولات فرابرجامی چون توان موشکی و نفوذ منطقه ای، مسائل و اقدامات دیگری نظیر عدم همکاری لازم سازمان انرژی اتمی با آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون سوالات در خصوص چهار مرکز هسته ای، آغاز تولید اورانیوم فلزی با غنای ۲۰ درصد، عدم تمدید توافق اسفندماه سال گذشته سازمان انرژی اتمی با آژانس و ... هم سبب شده است که تضمینهای امنیتی یا به قول حضرتعالی راستی آزمایی ها پیرامون پرونده فعالیت های هسته ای از جانب جمهوری اسلامی ایران به حداقل خود برسد که خود از عوامل عمده کندی نشست وین در شش دور پیشین شد. البته تهران به نام همین مسائل امنیتی سعی میکند این عدم همکاری، عدم شفاف سازی و عدم راستی آزمایی ها را توجیه کند. حال به باور شما این پارامتر تا چه اندازه در دوران سید ابراهیم رئیسی هم می تواند کماکان در دستور کار قرار گیرد و تا چه اندازه می تواند راهگشا و احیانا تنش زا و مشکل آفرین ظاهر شود؟
البته من هم پیرامون نکته مد نظر شما در همان زمانی که مجلس یازدهم در حال چکش کاری و تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها عنوان کردم که ما می توانستیم ملاحظاتی را در این قانون لحاظ کنیم، اما زمانی که این قانون در مجلس تصویب شد و درست در شرایطی که طرف مقابل در حال گذراندن زمان و وقت کُشی است، ایران هم چاره ای جز اجرای مفاد این قانون مجلس را ندارد. یعنی پیشرفت های ایران همزمان با تأخیر و وقت کشی اعضای ۱+۴ و آمریکا کاملا قابل دفاع است و اتفاقا این اقدامات اخیر نشان دهنده حقانیت ایران در صلح آمیز بودن توان هستهای کشور است. لذا من برخی مسائل مانند آغاز تولید اورانیوم فلزی ۲۰ درصد و دیگر اقدامات در زمینه پرونده فعالیت های فعالیتهای هستهای را به عنوان یک پارامتر مخرب در کندی مذاکرات وین تلقی نمی کنم. چون من معتقدم این پیشرفت ها اتفاقاً در قالب همان مقوله مبتنی بر قدرت تنها اهرم فشاری است که می تواند طرف های برجامی و به خصوص آمریکا را وادار کند که حق ایران را در احیای برجام ادا کند.
نظر شما :