سکاندار سیاست خارجی دولت سیزدهم چه کسی خواهد بود؟
علی اکبر صالحی، بهترین گزینه دولت رئیسی برای احیای مناسبات ایران با جهان عرب
دیپلماسی ایرانی – در آستانه روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی گمانه ها و تحلیل های بسیاری در میان افکار عمومی، مجامع و فعالین سیاسی و محافل رسانه های داخلی و خارجی پیرامون ترکیب اعضای کابینه دولت سیزدهم مطرح میشود. بی شک یکی از کلیدی ترین وزارتخانه ها که می تواند منشاء تحولات جدیدی برای ایران باشد به وزارت امورخارجه باز میگردد. در این رابطه هم اسامی مختلفی توسط کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر مطرح شده است. پیرو این مسئله دیپلماسی ایرانی به سراغ دکتر سید مرتضی موسوی خلخالی رفته است که اعتقاد دارد علی اکبر صالحی، رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی و وزیر امور خارجه سابق کشور بهترین گزینه برای تصدی وزارت امور خارجه در دولت سید ابراهیم رئیسی است. اما چرا و به استناد چه دلایلی میتوان این نگاه را درست دانست؟ پاسخ این سوال، موضوع گفت وگو با این دیپلمات اسبق کشور، کارشناس مسائل بین الملل و تحلیلگر جهان عرب است که در ادامه میخوانید:
حضرتعالی در یکی از مصاحبه هایی که با دیپلماسی ایرانی داشتید بر این نکته تاکید کردید که علی اکبر صالحی، رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی و وزیر امور خارجه سابق کشور بهترین فردی است که می تواند مناسبات جمهوری اسلامی ایران با جهان عرب را احیا کند. حال در آستانه روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی قرار داریم و گمانه زنی های بسیاری در میان افکار عمومی، فعالین سیاسی و حزبی و نیز رسانهها در خصوص ترکیب اعضای کابینه دولت سیزدهم مطرح میشود، شما کماکان بر گفته پیشین خود مُصر هستید؟ آیا امروز هم این اعتقاد را دارید فردی مانند آقای صالحی گزینه مطلوبی برای تصدیگری دستگاه سیاست خارجی کشور در ۴ سال پیش رو است، خصوصا که علی اکبر صالحی در کارنامه فعالیت های خود از بهمن ۸۹ تا مرداد ۹۲ وزیر امور خارجه دولت دهم نیز بوده است؟
من اکنون بیش از گذشته اعتقاد دارم که در ساختار سیاسی فعلی جمهوری اسلامی ایران و در میان مسئولین حال حاضر تنها فردی که میتواند مناسبات جمهوری اسلامی ایران با جهان عرب را که متاسفانه به هیچ وجه مطلوب نیست و حتی میتوان گفت به کما رفته است را احیا کند. لذا علی اکبر صالحی بهترین و کارآمدترین گزینه برای تصدی دستگاه سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی است. لذا اگر حب و بغض های سیاسی و تنگنظری برخی جریان ها و احزاب در داخل اجازه بدهد که رئیس جمهور جدید با فراغ بال و بدون فشار سیاسی اعضای کابینه را انتخاب کند یقیناً آقای رئیسی باید نیم نگاه جدی به تواناییهای علی اکبر صالحی داشته باشد.
اما دلیل شما بر این تاکید چند باره در خصوص علی اکبر صالحی و این که وی بهترین گزینه برای تصدی وزارت امور خارجه دولت سیزدهم است، چیست، آن هم با ورود فردی مانند محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه در عرصه دیپلماسی کشور طی ۸ سال گذشته. در همین رابطه به نظر می رسد که سایر افراد و کاندیداهای تصدی این وزارتخانه در دولت سیزدهم پایین تر از وی و در سایه او قرار بگیرند، چرا که بسیار سخت می توان تصور کرد گزینه ای با معدل توانایی های ظریف بتواند سکاندار سیاست خارجی کشور شود؟
در پاسخ به سوال شما باید چند نکته را مطرح کنم. اول اینکه من هیچ آشنایی و دیداری از نزدیک با آقای صالحی نداشتم. لذا از تاکید و اصرار من شائبه رفاقت و آشنایی با آقای صالحی در ذهن مخاطب این مصاحبه شکل نگیرد. من فقط با شناختی که از علی اکبر صالحی و سوابق سیاسی و آکادمیکشان دارم بر این باورم که وی میتواند گزینه بسیار مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه دولت رئیسی باشد. این نکته از آن جهت اهمیت پیدا می کند که به نظر می رسد در سایه مواضع سید ابراهیم رئیسی و جریان حامی وی عملاً دولت سیزدهم سعی دارد بدون توجه به سرنوشت توافق هستهای مناسبات ایران با همسایگان و دیگر کشورها را توسعه بخشد. پیرو این نکته یکی از نقدهای جدی نسبت به سیاست خارجی دولت حسن روحانی عدم توجه لازم به مناسبات منطقهای و از دست رفتن فرصتهای دیپلماتیک و تجاری با همسایگان است. پس اگر ملاک و اولویت سیاست خارجی و دیپلماسی دولت سیزدهم توسعه و تعمیق مناسبات با همسایگان است و مضافا بپذیریم که مهمترین همسایگان ما کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و در سطحی کلان تر خاورمیانه عربی و نهایتا دنیای عرب و جهان اسلام است، قطعاً آقای صالحی از پتانسیل های بالقوه و بالفعل جدی برای این منظور برخوردار است. خصوصاً اینکه ایشان حدود دو سال و نیم هم وزیر امور خارجه دولت دوم آقای احمدینژاد بوده اند و در همان زمان توانایی های خوب و قابل توجهی از خود در حوزه سیاست خارجی نشان داد. نکته دیگر به سایه سنگین آقای ظریف بر وزارت امور خارجه و گزینه های احتمالی تصدی این وزارتخانه حیاتی باز می گردد. در این رابطه من معتقدم اگرچه محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران در این هشت سال توانسته است به عنوان یکی از موفق ترین چهره های سیاست خارجی جهان، ذیل پروسه مذاکره با شش ابرقدرت در روابط بین الملل خود را نشان دهد، اما همواره عدم پیگیری مناسب و لازم برای بهبود روابط منطقه ای، به ویژه مناسبات جمهوری اسلامی ایران با جهان عرب از جمله نقاط ضعف وی به شمار می رود. من قطعا آقای ظریف را همتراز افرادی چون مرحوم خلعتبری می دانم. چرا که هر دو توانستند خدمات بزرگی به ایران در حوزه سیاست خارجی داشته باشند. آقای خلعتبری با قرارداد ۱۹۷۵ ایران و عراق موسوم به پیمان نامه و یا عهدنامه الجزایر و آقای ظریف با برجام توانستند قدرت سیاست خارجی ایران و توان بالای دیپلماتیک خود را نشان دهند. اما با همه این تفاسیر آقای ظریف دارای پاشنه آشیل هایی بود که سبب شد عملا مناسبات ایران با جهان عرب توسعه چشم گیری پیدا نکند. یکی از آن پاشنه آشیل ها عدم تکلم به زبان عربی است. اگر وزیر امور خارجه کشور در کنار زبان انگلیسی می توانست با زبان عربی تکلم کند و یا حداقل یکی از معاونین اصلیش را از میان افرادی انتخاب می کرد که به شرایط، تاریخ، فرهنگ و اقتضائات جهان عرب آشنایی و اشراف داشت و به این زبان مسلط بود اکنون نگاه این کشورها به دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نگاهی متفاوت بود، چرا که کشورهای عربی با نگاه ناسیونالیستی و رادیکال خودشان نسبت به هرگونه اِلِمان عربی مانند همین زبان واکنش بسیار مثبتی نشان میدهند و اگر وزیر امور خارجه و معاونینش با این زبان میتوانستند تکلم کنند، اکنون مناسبات ما قدری بهتر بود. از این رو به نظرم وزیر امور خارجه دولت رئیسی یا باید خود دارای این توانایی، دانش و شناخت باشد و یا حداقل افراد خاصی را که متناسب با این شرایط هستند برای چهار سال آینده به کار گیرد و از پتانسیل آنها استفاده کند. در این راستا به نظر من اشخاصی چون علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه سابق کشورمان و رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی و یا نظایر آن که به زبان عربی هم مسلط هستند و اصالتا هم زاده عراقند، گزینه بسیار مناسبی است. به ویژه که آقای صالحی از جمله کسانی بودند که علیرغم فشارها و نگاه غالب سیاست خارجی دولت دهم توانست تنش های تهران با جهان عرب را مدیریت کند. لذا اشخاصی چون آقای صالحی میتوانند برگ برنده دولت رئیسی در این عرصه باشند.
حال که بی پرده سراغ مصادیق رفته ایم و اگر ذیل نگاه شما ملاک زبان عربی است، خوب کسی چون امیرعبداللهیان هم عربی بلد است. لذا با اتکای صرف به این پارامتر وی نیز می تواند مناسبات ایران با جهان عرب را احیا کند؟
خیر اینجا ملاک زبان عربی صرف نیست. توانایی ها و قابلیت های سیاسی و نگاه فرد هم مطرح است. شما به دوران وزارت امور خارجه صالحی نگاه کنید و آن را با حضور امیرعبداللهیان در سمت های مختلف حوزه سیاست خارجی بسنجید، معلوم می شود که نگاه فرد هم مطرح است. بینش یک سویه و مبتنی بر ایدئولوژی که اتفاقا خود همین ایدئولوژی سبب شرایط کنونی برای مناسبات ایران با جهان عرب شده در کارنامه و عملکرد امیر عبداللهیان موج می زند. کما اینکه در همان سال ۱۳۹۵ زمانی که وی از سمت معاون عربی آفریقایی وزارت امور خارجه برکنار شد شاهد واکنش مثبت برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به این مسئله بودیم. من نمی خواهم قضاوتی در خصوص ایشان داشته باشم، اما به هر حال نگاه منفی کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به چنین اشخاصی قطعاً میتواند یک پارامتر منفی باشد. پس اگر آقای رئیسی می خواهد به یک باره تیشه به ریشه همین مناسبات نیم بند باقی مانده ما با عرب ها در دولتش بزند آن زمان امیرعبداللهیان گزینه مناسبی است. اما اگر بر اساس مواضع و سخنانش سعی در پیگیری و تحقق یک مشی درست دیپلماتیک بر اساس خرد سیاسی است نباید دیپلماسی را ایدئولوژی زده کند. در این صورت است که فضای مساعد شکل می گیرد. در این راستا یقینا با یک برنامهریزی دقیق و به کارگیری افرادی ماهر و آشنا به شرایط منطقه ای و مسلط به زبان عربی میتوان شرایط را بهبود بخشید، چون اکنون کشورهای عربی می توانند به عنوان اهرم و برگهای برنده ما در شرایط فعلی اقتصادی ما عمل کنند. این کشورها دارای یک پتانسیل اقتصادی بسیار مناسب هستند و با تعامل با آنها می توانیم میزان صادرات غیر نفتی خود را افزایش دهیم. این کشورها که عموماً دارای ثروت بسیار بالایی هستند، میتوانند سودهای سرشاری را نصیب کشور کنند. برای مثال اتفاق جالبی که بعد از پیروزی سید ابراهیم رئیسی روی داد پیام تبریک پادشاه اردن بود. اتفاقا بعد از آن اخباری دال بر تلاش عبدالله دوم، پادشاه این کشور برای توسعه مناسبات با ایران در دوران سید ابراهیم رئیسی مطرح شد. اما جالب اینجاست که پیشتر و در زمان وزارت امور خارجه آقای صالحی ایشان سفری به اردن داشت و دیداری هم با عبدالله دوم انجام داد. در آن زمان روابط بین دو کشور پررنگ تر و جدیتر از قبل پیگیری شد، به موازات آن در همان دوران کوتاه تصدی وزارت امور خارجه توسط آقای صالحی مناسبات ایران با جهان عرب ارتقاء پیدا کرد. پس آقای صالحی در این زمینه امتحان پس داده است.
پیرو نقدی که در خصوص کم کاری دولت حسن روحانی و محمد جواد ظریف در قبال همسایگان، به خصوص کشورهای عربی عنوان داشتید، خود دولت و بسیاری معتقدند که عملاً احیاء، توسعه و تعمیق مناسبات ایران به سرنوشت برجام گره خورده است. یعنی همسایگان ایران با محوریت کشورهای حاشیه خلیج فارس تا زمان احیای برجام تمایلی به ارتقاء مناسبات با جمهوری اسلامی ایران ندارند. اگر این گزاره را صحیح فرض کنیم به نظر می رسد که رئیس دستگاه سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی باید بیشتر شناخت جدی تری روی پرونده فعالیت های هسته ای، توان چانهزنی دیپلماتیک و اشراف عمیق تری به مناسبات ایران با اروپا و آمریکا داشته باشد تا مناسبات ما با جهان عرب، نظیر آنچه توسط محمد جواد ظریف صورت گرفت. چون اولویت فعلا تعیین تکلیف توافق هسته ای است تا مناسبات ایران با دیگر کشورها؟
اتفاقاً این نکته شما هم میتواند یک دلیل دیگر بر کارآمدی علی اکبر صالحی و گزینه اصلح بودن آن برای تصدی دستگاه سیاست خارجی دولت رئیسی باشد. چون آقای صالحی، هم در دولت احمدینژاد و هم در دولت حسن روحانی رئیس سازمان انرژی اتمی بوده است. مضافا در مذاکرات برجامی هم به عنوان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده مسائل فنی مربوط به پرونده فعالیت های هسته ای و برجام را پیش برده است. ایشان علاوه بر زبان عربی به انگلیسی همه اشراف دارند، سواد علمی و آکادمیکشان هم که نیازی به توضیح ندارد. بنابراین قطعا آقای صالحی می تواند از جهات مختلف گزینه بسیار مناسبی باشد. چون حتی اگر بپذیریم که کشورهای عربی تا زمان تعیین تکلیف برجام و پرونده فعالیتهای هستهای ایران تمایلی به ارتباط با ما ندارند، قطعا آقای صالحی می تواند مذاکرات برجام را، هم از نظر فنی و هم از نظر سیاسی و دیپلماتیک پیش ببرد؛ اگر هم بر خلاف این تحلیل، دولت رئیسی به دنبال احیای مناسبات خود با دیگر کشورها بدون توجه به برجام است، باز هم علی اکبر صالحی گزینه بسیار مناسبی، به خصوص در قبال احیای مناسبات ایران با جهان عرب است. نکته مهمتری که باید مورد ارزیابی قرار داد به رابطه برجام و مناسبات ایران و جهان عرب باز می گردد. با وجود این که در هشت سال گذشته با عدم پرداخت لازم به مناسبات منطقه ای ضربات زیادی از نظر اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و دیگر ابعاد به کشور وارد شده است، اما یقینا بدانید که هرچه پیگیری این پرونده به تأخیر بیفتد، شدت و میزان آسیب ناشی از این ضربات به کشور بیشتر خواهد بود، لذا باید در چهار سال پیش رو دولت رئیسی و در صدر آن وزارت امور خارجه با همراهی، همکاری، تایید و چراغ سبز حاکمیت، شورای عالی امنیت ملی، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادها برنامه جدید و در عین حال جدی را برای پیگیری مناسبات خود با جهان عرب طراحی و البته زمان بندی کند. به عبارت دیگر سکاندار سیاست خارجی ایران در دولت سیزدهم باید یک بازه زمانی مشخصی را برای رسیدن به این هدف تعریف کند. در این صورت می توان گام بسیار مهمی را در این رابطه (تعدیل مناسبات با جهان عرب) برداشت؛ چون اگر چه در حال حاضر کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و حتی مصر نسبت به افزایش قدرت ایران در منطقه خاورمیانه حساسیت های جدی دارند، اما خود این کشورها نیز بر قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه واقفند، لذا همزمان با این که خود را از دشمنان و مخالفان جدی گسترش نفوذ ایران در جهان معرفی می کنند، اما نیم نگاهی هم به عدم افزایش تنشها با تهران را در سیاست خارجی خود لحاظ می کنند. پس باید برنامه ریزی دقیقی مبتنی بر واقعیت های فعلی حاکم بر مناسبات ما با جهان عرب صورت گیرد. شعار و دیپلماسی ایدئولوژی زده برای مناسبات ما و جهان عرب سم است. شما از آقای امیرعبداللهیان نام بردید، در کنار آن اسامی دیگری مانند سعید جلیلی به عنوان گزینه احتمالی برای تصدی وزارت امور خارجه دولت سید ابراهیم رئیسی مطرح می شود. ایشان هم مانند آقای امیرعبداللهیان است. آقای جلیلی در دانشگاه امام صادق شاگرد من بوده است، با تفکرات و نگاه ایشان کاملا آشنایی دارم. قطعاً نگاه وی هم در این شرایط نمیتواند چراغ احیای مناسبات ایران با جهان عرب را روشن کند.
حال که به صورت مصداقی از افراد سخن گفتید از نگاه شما به صورت جزئی، عینی، مشخص و مصداقی دولت رئیسی بعد از تعیین فرد مناسب به عنوان سکاندار سیاست خارجی باید چه راهکاری برای احیاء و توسعه مناسبات ایران با جهان عرب انجام دهد؟
برای پیگیری تعدیل مناسبات جمهوری اسلامی با جهان عرب، کشوری مانند عراق می تواند یک گزینه بسیار مهم و راهبردی باشد. چرا که عراق تنها کشور عربی است که می تواند در عین مناسبات گرم، عمیق و سازنده خود با تهران از پتانسیل و نفوذ جدی خود در میان کشورهای عربی، به خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس نهایت استفاده را ببرد. موید و مصداق این سخن من به هم زمانی نشست بغداد با نشست وین به منظور احیای روابط ایران و عربستان باز می گردد. همین نشست نشان میدهد که نفوذ عراق، هم در جمهوری اسلامی ایران و هم در میان جهان عرب به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس تا چه اندازه بالاست، به گونه ای که هم تهران و هم ریاض، عراق را بهترین مکان برای گفتوگو در خصوص احیاء و توسعه مناسبات می دانند. ضمن اینکه دولت بغداد هم برنامههای جدی برای این مسئله در نظر دارد. چرا که یقیناً کاهش تخاصم بین ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس با محوریت عربستان سعودی می تواند دایره تبعات منفی این تنش در خاک عراق را به شدت کاهش دهد و این مطلوب نگاه عراقی هاست. به هر حال، هم عربستان سعودی و هم جمهوری اسلامی ایران دارای جریان های همسو با خود در عراق هستند که ذیل تداوم و تشدید تنش تهران – ریاض به تقابل با همدیگر برخاسته اند. پس اگر عراق بتواند نشست بغداد را به نتیجه برساند قطعاً دایره این تنشها در میان این جریان های عراقی هم به تبع کاهش تنش ایران و عربستان کم رنگ میشود. در سایه این نکته یقینا باید تهران همکاری و هماهنگی بیشتری در زمان رئیسی با دولت مرکزی بغداد در این راستا انجام دهد. اتفاقا سفر سال گذشته سید ابراهیم رئیسی به عراق میتواند یک نقطه عطف جدی برای از سرگیری مناسبات تهران - بغداد و جمهوری اسلامی ایران با جهان عرب در چهار سال آتی ایجاد کند که در این شرایط بسیار لازم و حیاتی است. چون تلاش ایران در برابر تحریم های ایالات متحده آمریکا چندان کارساز نیست و دوای موثری بر زخم عمیق اقتصادی و معیشتی مردم نخواهد گذاشت. پس باید از طریق کشور عراق به تعدیل مناسبات خود با جهان عرب و آمریکا اندیشید. یعنی کشور عراق میتواند با استفاده از نفوذ خود در عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، عمان، کویت و حتی قطر شرایط را برای ادامه مناسبات با ایران و تقابل با تحریم های آمریکا فراهم کند. چون این کشورها وزنههای بسیار مهمی برای سیاست های ایالات متحده آمریکا و کاخ سفید در منطقه خاورمیانه هستند.
نظر شما :