پیامها و پیامدهای حمله آمریکا به الحشد الشعبی
تهران و واشنگتن مراقبند بند دیپلماسی پاره نشود
دیپلماسی ایرانی: حملە هوایی دیشب آمریکا به پادگان امام علی (ع) در مرز سوریه و عراق، گرچه به تلافی موشکباران فرودگاه اربیل صورت گرفته است، اما در عین حال خالی از دلالت های سیاسی نیست.
آنچه این تحلیل را معنادار می کند، وقوع آن در میانه تنش های فزاینده روزهای اخیر بر سر برنامه هسته ای ایران است. قبل از این حمله، وزیر امور خارجه آمریکا گفت: فرصت ایران برای بازگشت به توافق هسته ای نامحدود نیست. بر این اساس می توان گفت پیام این حمله این است که ایران نباید از گروه های نیابتی متحد خود، برای تحت فشار گذاشتن آمریکا به منظور لغو تحریم ها استفاده کند.
یک دلالت دیگر، همسویی استراتژیک آمریکا با اسرائیل در حمله به پادگان امام علی (ع) در شرق سوریه است. با توجه به این که اسرائیل هم در گذشته به این مکان حمله کرده، انتخاب آن از سوی واشنگتن می تواند به معنای تایید دیدگاه اسرائیل درباره بحران سوریه باشد. یعنی لزوم خروج ایران از سوریه و یا دستکم ممانعت از تشکیل جبهه ای دیگر در شرق اسرائیل علیه این کشور.
این حمله همچنین تایید تلویحی نظر کشورهای عرب مخالف ایران درباره اضافه کردن ضمیمه منطقه ای به توافق در حال مرگ برجام است.
با این وصف سیاست بایدن در قبال ایران چه تفاوتی با سلفش دارد؟
با وجود اینکه رئوس کلی این سیاست هنوز کاملا مشخص نیست، اما می توان گفت ترامپ فقط چماق در دست داشت، در حالی که بایدن در دستی هویج و در دستی چماق دارد.
برخی نرمش هایی که کاخ سفید در روزهای گذشته در رابطه با بحران یمن و مکانیسم ماشه و گشودن پرونده قتل خاشقچی نشان داد، مشخصا در پی این است که به ایران بگوید، ظرفیت های دیپلماسی هنوز کاملا از میان نرفته است. مضافا بر این، بایدن ظاهرا هنوز به اصل برجام وفادار است و آن را مبنایی برای حل اختلافات می داند. اصل قضیه این است، که کدام طرف نخست تعهدات برجامی خود را از سر بگیرد؟ ایران یا آمریکا؟
صد البته این قضیه یک تعارف دیپلماتیک یا مساله مرتبط با پرستیژ و آبرو نیست. بلکه یک بازی دقیق دارای ملاحظات استراتژیک است. به طور حتم ایران اگر مطمئن باشد، آمریکا فورا و در یک تاریخ معین، تحریم ها را لغو می کند، در بازگشت به تعهدات خود و حتی رعایت پروتکل الحاقی، درنگ نخواهد کرد. اما قضیه اینطور نیست. آمریکا تحت فشار اسرائیل و متحدان عربش در پی امتیاز گرفتن از ایران به منظور جلب رضایت آنهاست. هرچند سیاست دولت جدید آمریکا بر خلاف ترامپ تایید تام و تمام دیدگاه اسرائیل و عربستان در قبال ایران نیست و این هم یکی از روزنه هایی است که دیپلماسی از طریق آن قادر به تنفس است. تهران اما، برای از دستور کار خارج کردن پرونده موشکی و نفوذ منطقه ای، به دنبال جایگزین کردن آنها با چانه زنی بر سر مسائلی نظیر درصد غنی سازی و میزان اورانیوم غنی شده و پروتوکل الحاقی و... است. در واقع ایران می خواهد اگر مذاکره ای هم صورت بگیرد، بر سر رعایت متقابل مفاد برجام باشد نه چیز دیگری. در نهایت هم اگر قرار بر گفت و گو بر سر مسائل منطقه ای باشد، حداکثر در یک حوزه نظیر یمن، انعطاف نشان دهد و با شریک کردن حوثی ها در قدرت، به خاتمه بحران این کشور کمک کند.
از حالا می توان تصور کرد، بحث موشکی که ماهیتا مرتبط با امنیت ملی است، در هیچ مذاکره ای مطرح نشود و عقب نشینی از عراق و سوریه بر مبنای فرمولی که رقبای منطقه ای خواهان آنند، هرگز اتفاق نیفتد. تفسیر ایران در این زمینه این است که اگر نیروهای آمریکایی در عراق تحت فشار قرار بگیرند و چشم انداز ثبات و آرامش در این کشور تار شود، ایالات متحده برای مواجهه سخت تر و ادامه فشار حداکثری علیه ایران محتاط تر می شود. بر این اساس، برخی تحلیلگران معتقدند حمله پنج شنبه شب به منظور به چالش کشیدن این دیدگاه بوده است. همچنین این نکته که آمریکا حسابش را در سوریه تسویه کرد، نه عراق، گویای لحاظ کردن اهمیت برقراری ثبات در عراق و به هم نخوردن توازن فعلی قدرت در آن است که بیشتر به سود واشنگتن است تا تهران.
با این اوصاف می توان گفت حمله پنج شنبه شب و موشک باران فرودگاه اربیل، قسمی شاخ و شانه کشیدن استراتژیک به قصد امتیازگیری در مذاکرات آتی است.
توافق ایران با آژانس انرژی اتمی نشان داد که تهران همزمان با اعمال فشار به منظور لغو تحریم ها، به دقت مراقب است بند دیپلماسی نگسلد. این تمایل به صورت آشکار و پنهان نزد آمریکا هم وجود دارد.
هرچند شرایط بسیار شکننده است و مسیر دیپلماسی مانند حرکت بر لبه تیغ است و کنترل و مدیریت آنچه در منطقه اتفاق می افتد، با توجه به تعدد متغیرها و تعارض منافع آنها، خود بخشی از هنر دیپلماسی و مدیریت بحران است.
نظر شما :