سیاست نفی هویت قومی شکست خورده است

طالب در تهران

۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۰ کد : ۱۹۹۹۶۴۷ آسیا و آفریقا نگاه ایرانی
عباس آخوندی در یادداشتی می نویسد: ما در منطقه‌ای زندگی می کنیم که در آن ده‌ها قوم زندگی می‌کنند. سیاست رضاخانی و یا آتاترکی مبنی بر نفی هویت قومی به منظور ایجاد هویت ملی شکست خورده است. واگر این سیاست را اتخاذ کنیم، بلافاصله بخش اعظمی از ملت‌های منطقه در برابر ما صف آرایی خواهند کرد.
طالب در تهران

نویسنده: عباس آخوندی، استاد دانشگاه تهران و وزیر سابق راه، مسکن و شهرسازی

دیپلماسی ایرانی: از منظر ایده‌ ایران، نگاه به مسائل قومی در این منطقه پذیرش هویت همه‌ اقوام بدون درگیرشدن در مناقشه‌ها و حساسیت‌های درونی آنهاست. از این نظر، بی‌گمان باید هویت قوم‌هایی هزاره، تاجیک، ازبک، ترکمن، پشتون و دیگر اقوام در افغانستان به رسمیت شناخته شوند. با این توجه که هویت قومی هیچ‌گاه جای دولت مدرن و مستقر را نمی‌گیرد. از این‌رو، اصل، پشتیبانی از حاکمیت دولت رسمی فراقومی در افغانستان است. قانون اساسی افغانستان محمل خوبی برای این سیاست است و کشور افغانستان دولت رسمی مستقر دارد. بنابراین، نحوه‌ پذیرش هویت‌های قومی؛ حتی با درک واقعیت خارجی و این‌که دولت رسمی بر بخش گسترده‌ای از سرزمین افغانستان حاکمیت ندارد، نباید منجر به صدمه زدن به دستاورد قانون اساسی افغانستان و یا فرایند دولت‌سازی از مجرای تضعیف دولت مستقر شود. اصل را باید بر شکل‌گیری و تحکیم دولت – ملت و حمایت از آن گذاشت و گرنه زدوخوردهای قومی را پایانی نیست.

در حال حاضر، اقوام برای اثبات موجودیت هویت قومی و مذهبی خودشان در نبردهای ابتدا آزادی‌خواهانه و سپس فرسایشی هریک در سطح بین‌المللی متحدانی انتخاب کرده‌اند. ازاین‌رو، جریان‌ها قومی را همراه با پشتبانان بین‌المللی‌شان باهم باید دید. نکته دیگر آن‌که هرچند هویت اقوام یک جنبه مذهبی هم دارد لیکن، وزنه جهت‌گیری‌های قومی در تمام اقوام حوزه‌ تمدنی ایران از جمله پشتون‌ها که قومی با تبار ایرانی هستند، نسبت به جهت‌گیری‌های مذهبی‌شان می‌چربد. درست است که طالب تظاهر به جهت‌گیری مذهبی می‌کند. لیکن، در کُنهِ جهت‌گیری‌هایش جنبه قومی می‌چربد. بنابراین، باید بنیان مذاکره با طالب را با توجه به ماهیت قومی‌شان؛ یعنی پشتون‌ بودن گذاشت. گفت‌وگو با آنان در قالب یک گروه سیاسی ملی، مذهبی و فراقومی در افغانستان یک خطای راهبردی است.

مذاکره با هریک از قوم‌ها در وضعیت فعلی در افغانستان پس از چهل سال درگیری همراه با تاریخچه‌ای است که نمی‌توان آن را فراموش کرد و نمی‌توان از آن پرهیز کرد. درعین حال، باید هوشیار بود که در دام گذشته هم نیفتاد و باید با چشمِ باز راهی به‌سوی آینده‌ی صلح‌آمیز همراه با آموزش از گذشته گشود. بی‌گمان نقش سرویس امنیتی و ارتش پاکستان، عربستان و امریکا را در شکل‌گیری طالبان نمی‌توان فراموش کرد. حمله به کنسول‌گری ایران در مرداد ماه 1377 در مزار شریف و شهادت دیپلمات‌های ایران هم واقعیتی است که ابعاد آن و میزان دخالت طالبان در آن باید روشن شود. همکاری طالبان با القاعده نیز قابل فراموشی نیست. لیکن با همه‌ اینها، یکی دانستن هویت طالبان با وهابیت عربستان، و یا تصویرسازی از آنان به عنوان زایده‌های سرویس امنیتی پاکستان و یا وابستگی مطلق آنان به امریکا نیز تصویری مطابق واقع نیست. واقعیت آن است که گروهی از رهبران قوم پشتون، و لزوما نه تمام آنان در یک همکاری با نهادهای مذکور جریان طالب را در افغانستان سازماندهی کردند و پس از جنگ‌وگریزهای فراوان اینک در عمل بر بخش قابل توجهی از سرزمین افغانستان مسلط هستند. پیش از این هم پشتون‌ها در دوره‌هایی از تاریخ این سلطه را کسب کرده بوده‌اند. اینک پرسش اصلی این است که در گفت‌وگو با طالب، آیا ایران با یک قوم طرف است و یا با یک جریان سیاسی ملی و یا مذهبی؟ تاکید این قلم بر این است که طرف ایران یک قوم و یا بخشی از آن است.

با این توضیح آیا هویت طالبان منفک از امریکا، عربستان و یا سرویس امنیتی پاکستان است؟ هم آری و هم نه. تاریخچه این گروه نشان می‌دهد که هویت جدید این گروه منبعث از این همکاری است و به راحتی نمی‌توان از آن چشم پوشید. ازاین‌رو، نقد جدی به توییت آقای شمخانی که آب تطهیر را با یک دیدار بر سر این گروه با پیشینه خشونت‌بارش ریخت، وارد است. از سوی دیگر، آیا ضرورتا این گروه وابسته به امریکا و سایر عوامل خارجی است و هیچ تضادی بین آن و امریکا وجود ندارد؟ چنین قضاوتی نیز دور از واقعیت است. می‌توان نشانه‌های فراوانی از تضاد منافع اخیر بین آن دو یافت. و آیا مذهب طالبان که حنفی دیوبند است با وهابیت یکی است؟ پاسخ این هم خیر است. دستِ‌کم یک نمونه در تاریخ وجود دارد که حنفیان دیوبندی با تخریب بقاع متبرکه در مدینه با وهابیان مخالفت کرده‌اند. بنابراین، باز می‌گردیم به هویت تاریخی طالب که قوم پشتون است. در واقع، هویت طالب به اقتضای روزگار به هویت گروه مؤثری از این قوم افزوده شده‌ است. حال با این رویکرد، آیا امکان حذف یک قوم اصیل و تاریخی و با جمعیت قابل توجه از سرزمین افغانستان امکان‌پذیر است. پاسخ قطعا خیر است. ولی، آیا یک قوم می‌تواند در این روزگاران سایر قوم‌ها را تحت سلطه‌ خود قرار دهد و ماهیت دولت جدید را که ماهیتی ملی است را به ماهیتی قومی تقلیل دهد؟ این هم پاسخش خیر است و به هیچ‌روی ایران نباید زیر بار آن برود. هرچند برخی درگیری‌های پیشین ایران در سطح روابط درون قومی و بین قومی کار را دشوار می‌کند. ولی، به‌هرروی، باید از گذشته عبرت گرفت و از منظر ملی با اقوام سخن گفت.

ما در منطقه‌ای زندگی می کنیم که در آن ده‌ها قوم زندگی می‌کنند. سیاست رضاخانی و یا آتاترکی مبنی بر نفی هویت قومی به منظور ایجاد هویت ملی شکست خورده است. واگر این سیاست را اتخاذ کنیم، بلافاصله بخش اعظمی از ملت‌های منطقه در برابر ما صف آرایی خواهند کرد. از سوی دیگر، برابر دانستن هویت قومی و هویت ملی، امکان شکل‌گیری دولت‌های ملی را در منطقه از میان می‌برد و جنگ بی‌پایانی را بر آن حکمروا می‌سازد. بنابراین، چاره‌ی جز پذیرش هویت در سه سطح تمدنی، ملی و قومی نیست. ایده‌ ایران یعنی رویکرد تمدنی به منطقه مبتنی بر فهم مدرن از دولت – ملت‌های مستقل و پذیرش تکثرهای قومی است. به باور این قلم، اگر ایران این سیاست را اتخاذ کند، چه به لحاظ موقیت جغرافیایی و چه به لحاظ فرهنگی و تاریخی ظرفیت ایجاد امنیت در منطقه را دارد. مشکل ما، از یک سوی، نداشتن یک رویکرد راهبردی است و از سوی دیگر، بی‌توجهی به این ظرفیت است. در خلاء رویکرد راهبردی، گروه‌ها به هنگام ریارویی با تغییر مواضع ما گاهی احساس نگاه ابزاری می‌کنند و واکنش منفی نشان می‌دهند. در پاره‌ای موردها حق هم دارند. درهرصورت، ما چند صد کیلومتر با افغانستان مرز داریم و باید امنیت خود را حفظ کنیم. لذا، یک بار برای همیشه باید رویکرد خودمان را نسبت به مواجهه با مسائل قومی در منطقه اعلام کنیم و به آن پایبند باشیم.

کلید واژه ها: طالبان افغانستان ایران و افغانستان


( ۱۲ )

نظر شما :

حسام ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۵:۱۸
جناب عباس آخوندی! شما چه تخصصی در امور افغانستان دارید متأسفانه بر خلاف نظر شما، هویت قومی در افغانستان هم توسط طالبان و هم دولت و جریانهای پشتون تبار به طور سیستماتیک و هدفمند در حال تخریب است. فریب ژستهای تاکتیکی طالبان را نخورید..
مهدی ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۷:۴۴
بر خلاف دیگر اقوام افغانستان، پشتونها همیشه مخالف حضور فرهنگی ایران در افغانستان هستن محمود افغان یک پشتون بود که زمینه ی جدایی افغانستان کنونی از ایران را فراهم کرد. پشتونها بودند که سلسله ی صفویان را سقوط دادند در هنگام حمله ی آنها به اصفهان پایتخت صفویان شما یک هزاره یا تاجیک یا ازبک رو در میان لشکر محمود افغان نمی بینید! حکومت های پشتون با اسکان اقوام پشتون بارکزای در مرز افغانستان با ایران سعی در جلوگیری نفوذ ایران در افغانستان را داشتند و دارند. سیاست کلی حاکمان پشتون از همان اول اسکان اقوام پشتون پاکستان در افغانستان و به نوعی پشتونیزه کردن افغانستان بوده هست و خواهد بود! هزاره های ترکتبار شیعه مذهب که در نواحی مرکزی افغانستان سکونت دارند همیشه یک سد در برابر گسترش پشتونیزم بودند. امروز جنگ در بهسود،فردا در بامیان،پس فردا در پنجشیر و هرات و در نهایت گسترش آن در نواحی سنی نشین ایران هم مرز با افغانستان! لطفا فریب این طالب ها را نخورید!
محمدمهدی بندرچی ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۵
بالاخره معلوم نشد ایشان میخواهد چه بگوید. اول و تیتر تا جمله آخر هیچ ربطی به هم ندارند. جای تاسف است یک سیاستمدار قدیمی در سطح وزیر و نماینده مهم میرحسین در انتخاباتی جنجالی چنین مطلب بنگارد. البته همه چیزمان به همه چیزمان باید بیاید. بیله دیگ بیله چغندر! نکته تاسف بارتر فتواهایی است که در مقالا داده اند: پاسخ خیر است! جواب منفی است! باید استدلال بیاوری نه که بگویی من خودم استدلال و برهان سخنم هستم. جا دارد این مقاله را جلوی کسی مثل حسن عباسی بگذارید تا بفهمد سخن مسخره ای گفته که آخوندی استعفا داد تا برود روی پروژه ایرانشهری دکتر جوادطباطبایی کار کند!!! این حرفها که همه ضد تفکرات ایرانشهری است. وانگهی آتاتورک کجا رضاخان کجا! آتاتورک یک کشور تجزیه شده تحویل گرفت و قرار بود یک کشور بسازد ولی رضاخان یک کشور چندهزارساله را تحویل گرفت تا دوباره حکام محلی را بستیزد و ایران یکپارچه و حکومت مرکزی برسرکار آورد فلذا هم علما هم روشنفکران از شعارهایشان عدول کردند تا بلوایی که از مشروطه روشن شده بود خاموش شود و ایران بماند. اثبات درست بودن مذاکره ظریف و ایران با طالبان کارسختی نیست و اهدافش هم راحت قابل تحلیل است. بشرطی که بدانیم هویت و قومیت چگونه در خاورمیانه و اوراسیا کار میکند و تفاوت حکومت دینی با سلفیت انقلابی چیست نه اینکه مخالفت با تخریب بقیع را فصل ممیز این دو بپنداریم. کاش مطالب ما فایده ای برای خودمان یا دیگران داشت و در یک مطلب منسجم خدمت این سیاستمدار کهنه کار عرض میکردیم که مذاکره مهم ایران و طالبان چه ماهیتی دارد و تحلیل استراتژیک این موضوع یعنی چی!!! ولی چه کنیم که ناامیدی و بیفایدگی مثل گرده مرده روی سر همه ما نشسته است.
ایرانی ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۳
سلام اقای بندرچی ، من متوجه فرمایش شما و مخالفتتون نشدم به نظر که متن درستی میاد یعنی شما موافق توییت و برداشت اقای شمخانی هستین ؟
پویا علامه ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۰:۴۲
تنها نکته‌ای که می‌تونم به عنوان خواننده چندین ساله ایران دیپلماسی بگم اینه که آبرو و احترام خودتان را خرج افراد سیاسی نکنید. اجازه ندهید آن‌ها با نوشتن مقالات در موضوعاتی که در آن تخصصی ندارند و فقط به دنبال مطرح شدن هستند، از حد خود بزرگتر شوند. منظورم نویسنده این مقاله و آن سخنگوی دولت است.
مسعود ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۲:۵۹
جناب آخوندی این نسخه ی حکیم باشی شما فقط خاص افغانستان و ترکیه است یا برای ایران هم کاربرد دارد؟ چرا که بسیاری از صاحبنظران معتقدندبا حل مسالمت آمیز مساله ی ملی در ایران بخش مهمی از عدالت اجتماعی و وحدت ملی محقق می شود دوست داریم بطور واضح و روشن موضع سیاسی خود در رابطه با مساله ی ملیتها و حقوق سیاسی ؛ فرهنگی و اجتماعی و و و آنهادر ایران را بیان بفرمایید البته اگر شهامتش را دارید؟و گرنه امثال ما به این مثل فکر می کنیم که " مرگ خوب است اما برای همسایه "!!!
سيد خليل ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ | ۰۸:۱۴
برای اثبات حسن نیت خود از احقاق حقوق قوم های غیر فارس در ایران شروع کنید.......
حسن جوهری ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۷:۱۱
این متن بیشتر می خوره که برای آقای آخوندی نوشته باشند تا اینکه خودش متخصص آن باشد. ما هم انواع دانشگاه ها رفتیم اما اینچنین به خودمون اجازه نمیدیم در هر حوزه ای ادعا کنیم.
خسرو ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۰:۰۳
از این به بعد نوشته های زیادی از عباس آخوندی خواهیم دید ، مثل همیشه و این نوشته ، صدر وذیل مطلب تناقض خواهد داشت فقط نکته مشترک همه شان ، تلاش آخوندی برای مطرح شدن جهت انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود ، افغانستان طی سالها جنگ در حال رسیدن به توازن شکننده ای است که هر آن با سنگینی وزنه بسود یک طرف پشتونها یا سایر( تاجیک ها و ازبک ها و ترکمنها و هزاره ها ) امکان تلاشی دارد ولی سیاستمداران ایرانی باید روشن کنند که خودشان با رویکرد قومی فقط از تاجیک ها حمایت خواهند کرد یا با رویکرد مذهبی از هزاره ها حمایت خواهند کرد و مسئله مهم اینکه با این مسئله ها در داخل ایران چه بر خوردی خواهند داشت
بیگانه گرا ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ | ۰۲:۲۵
چه مسیولان وظیفه شناسی داریم،اقوام ایرانی را در روز روشن ،انکار ،نابود،استحاله،اسمیله،انگتراپی،(تهمت های ناروا زدن =پان،موغولزاده،تجزیه طلب،غیر ایرانی،وووو) در یک کلام نمیتابند،،،ولی برای اقوام همسایه ها اشک تمساح میریزند! واقعا محصولات انقلاب اسلامی چه پیشرفته،با قلبی منور وانساندوست هستند!
شیعه افغان ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۵:۴۴
هر طالب پشتون نیست و هر پشتون هم طالب نیست. طالب یک گروه عقیدتی است نه قومیتی. عقاید دیوبندی با عقاید سلفی و تکفیری بسیار نزدیک هست. حال اگر واقعا دوست دارید همچین عقیده ای بخشی از آینده افغانستان باشد دیگر حرفی برای زدن ندارم. اما شیعیان افغانستان فکر نکنم از چنین آینده ای استقبال کنند.
مهدی ۲۸ آبان ۱۴۰۰ | ۲۲:۵۵
درست است که هر پشتونی طالب نیست اما همه طالبان پشتونند از اقوام دیگر سربازگیری میکنند اما غیرپشتون ها نمیتوانند مقام بالایی در سازمان طالبان داشته باشند