اتفاقی که واشنگتن مسببش بود

مشارکت راهبردی مسکو و پکن نتیجه دشمنی مشترک آمریکا

۰۹ دی ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۰ کد : ۱۹۹۸۵۲۱ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
احمد وخشیته می نویسد: به نظر می‌رسد که گفتمان سیاست خارجی آمریکا در یک دهه گذشته نسبت به روسیه و چین، حول دو کلیدواژه «رقابت» و «دشمنی» متمرکز بوده است؛ در واقع پس از روی کار آمدن مجدد پوتین در روسیه که هم‌زمان بود با دوران اوباما، واشنگتن بر دشمنی با مسکو و رقابت با پکن معطوف شد؛ در دوران ترامپ هر دو کشور به‌طور سنتی تهدیدی از نگاه کاخ سفید به شمار می‌آمدند، اما گفتمان آمریکا با اندکی تغییر روبرو بود و نگاه واشنگتن به چین بر پایه دشمنی و به روسیه بر اساس رقابت دنبال شد.
مشارکت راهبردی مسکو و پکن نتیجه دشمنی مشترک آمریکا

نویسنده: دکتر احمد وخشیته، دانشیار دانشگاه ملی اوراسیا

دیپلماسی ایرانی: علی‌رغم نگاه واشنگتن به چین و روسیه که همواره آن‌ها را تهدید می‌داند و با استفاده از ابزار تحریم به دنبال مهار و انزوای آن‌ها است؛ اما در سوی دیگر، پکن و مسکو با رویکردی عمل‌گرایانه مبتنی بر واقع‌گرایی، ظرفیت‌های همکاری حداکثری در روابط با غرب را دنبال می‌کنند تا در دام انزوا قرار نگیرند.

روسیه و چین دو قدرت فرامنطقه‌ای در نظام بین‌الملل هستند که از ۴۲۰۰ کیلومتر مرز مشترک برخوردارند. اختلافات مرزی میان همه کشورها امری طبیعی به شمار می‌آید، به‌خصوص آنکه مرز مشترک آن‌ها تا این حد وسعت داشته باشد و تنها ۶۵۰ کیلومتر آن زمینی باشد و مابقی را مرز آبی تشکیل دهد؛ اما چه می‌شود که اختلافات میان دو قدرت همسایه زیر سایه‌ همکاری‌ها تا این میزان کم‌رنگ شده است؟

طی یک دهه گذشته نظام بین‌الملل با ظهور یک ابرقدرت اقتصادی روبه رو بود که هژمونی ایالات‌متحده را تحت تأثیر قرار داد؛ از سوی دیگر روسیه نیز که در طی سال‌های پس از فروپاشی در انزوا به سر می‌برد به‌عنوان یک قدرت فرامنطقه‌ای ظهور کرد و دوران ریاست‌جمهوری ترامپ این شانس را به کرملین داد که رویکرد خود را تقویت کند و نقش کلیدی در حل‌وفصل بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی داشته باشد؛ و البته در این میان، وجود یک دشمن مشترک، موجب همگرایی دو قدرت شرقی در موضوعات گوناگونی شد.

مسکو و پکن همواره با تهدیدهای مشترکی از سوی ایالات‌متحده و ناتو مواجه هستند و همین موضوع سبب شد تا همکاری‌های گسترده‌ای میان این دو عضو شورای امنیت سازمان ملل شکل بگیرد تا به‌موجب ائتلاف آن‌ها، قطب دیگری در آرایش بین‌المللی تثبیت شود که بسیاری از بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای را ذیل دکترین شرق‌گرایی به خود معطوف کند. روسیه اگرچه طی ‌سال‌های اخیر، چندجانبه‌گرایی را در نظم جهانی دنبال می‌کند و بر این باور است که واشنگتن باید بپذیرد که دیگر تنها هژمونی جهانی نیست و قدرت‌های نوظهور دیگری همچون روسیه، چین و… نیز نقش تعیین‌کننده‌ای در فرآیند تصمیم‌گیری برای موضوعات مختلف جهانی دارند؛ اما بااین‌وجود بسیاری از کارشناسان روس معتقدند که اکنون یک‌دو قطبی جدید در دنیای نوین شکل گرفته است: یعنی آمریکا و چین.

به نظر می‌رسد که گفتمان سیاست خارجی آمریکا در یک دهه گذشته نسبت به روسیه و چین، حول دو کلیدواژه «رقابت» و «دشمنی» متمرکز بوده است؛ در واقع پس از روی کار آمدن مجدد پوتین در روسیه که هم‌زمان بود با دوران اوباما، واشنگتن بر دشمنی با مسکو و رقابت با پکن معطوف شد؛ در دوران ترامپ هر دو کشور به‌طور سنتی تهدیدی از نگاه کاخ سفید به شمار می‌آمدند، اما گفتمان آمریکا با اندکی تغییر روبرو بود و نگاه واشنگتن به چین بر پایه دشمنی و به روسیه بر اساس رقابت دنبال شد. درواقع ایالات‌متحده در هر یک از این دوره‌های زمانی، یکی را به‌شدت تحت‌فشار سیاسی و تحریم‌های اقتصادی قرار داده و با دیگری ذیل مفهوم رقابت، این پیام را نیز منتقل کرده که می‌تواند از ائتلاف دست بکشد و فضای بهتری را تجربه کند. موضوعی که به نظر می‌رسد در دوران بایدن نیز ادامه یابد و بار دیگر مفهوم دشمنی در نگاه کاخ سفید برای تعریف روابط با کرملین حکم‌فرما شود؛ اما از سوی دیگر روسیه معتقد است که پکن با وجود تمام اختلافات میان دو کشور، بلندپروازی و هیجان را دنبال نمی‌کند و این رویکرد ایالات‌متحده نمی‌تواند روابط میان روسیه و چین را شکننده کند.

از همین رو مسکو و پکن همکاری‌های راهبردی بنیادین را طی سال‌های گذشته تعریف و عملیاتی کرده‌اند؛ همکاری‌هایی که یک سر آن تعاملات گسترده اقتصادی و به‌ویژه حوزه انرژی را در برمی‌گیرد و از یک‌سوی دیگر شراکت نظامی-امنیتی را شامل می‌شود که زیر سایه تهدیدهای آمریکا و ناتو در سال گذشته، باعث تعمیق این همکاری‌ها در فضا نیز شد. روس‌ها به‌خوبی می‌دانند درصورتی‌که این شراکت شکسته شود، نخستین نتیجه آن انزوای مسکو است؛ از همین رو تلاش کردند این ضرب‌المثل روسی که می‌گوید جایی که دوستی پایدار وجود داشته باشد، کارها به‌خوبی پیش می‌رود را عملیاتی کنند. رویکردی که می‌توانیم آن را به‌خوبی در بهره‌برداری خط لوله قدرت سیبری در پایان سال ۲۰۱۹ جستجو کنیم که به‌موجب آن تا سال ۲۰۲۵، سالیانه ۳۸ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی از روسیه به چین منتقل می‌شود و شرکت ملی نفت چین باید ۸۵ درصد آن را خریداری کند.

همچنین در کنار همکاری‌های دو کشور به‌عنوان اعضای شورای امنیت در سازمان‌های مهم بین‌المللی،‌ مشارکت آن‌ها در حوزه فن‌آوری نیز بسیار قابل توجه است و به نظر می‌رسد که پنجره جدیدی در روابط دو کشور در این حوزه باز شده است؛ چراکه ولادیمیر پوتین سال‌های ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ را سال نوآوری علمی و فن‌آوری چین و روسیه نامید؛ همگرایی که به گفته سفیر چین در روسیه سبب شد که در شرایط پیچیده بین‌المللی پس از ظهور ویروس کرونا، بالاترین سطح مشارکت راهبردی میان دو کشور ظهور پیدا کند.

در این میان پوشیده نیست که علی‌رغم نگاه واشنگتن به چین و روسیه که همواره آن‌ها را تهدید می‌داند و با استفاده از ابزار تحریم به دنبال مهار و انزوای آن‌ها است؛ اما در سوی دیگر، پکن و مسکو با رویکردی عمل‌گرایانه مبتنی بر واقع‌گرایی، ظرفیت‌های همکاری حداکثری در روابط با غرب را دنبال می‌کنند تا در دام انزوا قرار نگیرند./شورای راهبردی روابط 

کلید واژه ها: روسیه چین روسیه و چین ایالات متحده امریکا امریکا و روسیه و چین دونالد ترامپ جو بایدن باراک اوباما


( ۵ )

نظر شما :